سه‌شنبه ۷ آذر ۱۳۹۱ - ۱۲:۵۱
۰ نفر

همشهری آنلاین: مایان روستایی در حومه کلان‌شهر تبریز است که تاکنون توانسته 110 حافظ قرآن کریم که 13 نفر از آن‌ها حافظ کل هستند، به جامعه تحویل دهد؛ حافظانی که هم‌اکنون در مهد امام‌رضا(ع) این روستا، روز به روز بر تعدادشان افزوده می‌شود.

قرآن

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) ازتبریز، فلکه فرودگاه، جاده مرند، سه راهی چرمشهر، مایان، روستای خواجه دیزج، چرمشهر، مایان علیا و بالاخره روستای «مایان سفلی»، روستایی در حومه کلان شهر تبریز که با اتوبوس حدود یک ساعت و سواری 40دقیقه‌ای، می‌شود به آنجا رسید.

مایان را می‌شود یکی از نزدیکترین روستاها به پالایشگاه و پتروشیمی تبریز نیز معرفی کرد. رودخانه آجی چای از شرق و جنوب روستا و کانال آبلان از مرکز مایان عبور کرده و به دریاچه ارومیه می‌ریزد. اهالی می‌گویند زمانی از حاصل‌خیزترین روستاهای منطقه بود، ولی الان بخاطر دود پتروشیمی، دیگر بسیاری از محصولات در مایان رشد نمی‌کنند ولی به نظر من هنوز هم حاصل‌خیز است و بلکه حاصلخیزتر شده؛ منظورم زمین نیست، منظورم محصولاتی است که کمتر جایی می‌تواند داشته باشد، روستایی با 13 محصول قرآنی حافظ کل، بیش از 20نفر حافظ بالای پانزده جزء و بیش از 60 نفر حافظ بالای پنج جزء؛ حاصلخیزتر از این ممکن نیست!

مردم قدیمی این روستا که از دوران انقلاب صحبت می‌کنند، زمانی را به خاطر می آورند که رژیم ستم شاهی در تبریز پخت نان را ممنوع اعلام کرده بود و مردم روستا برای کمک به ادامه پیدا کردن مبارزات مردم، نان شهر را تأمین می‌کردند.

مایان سفلی با بیش از 2 هزار و 500 خانوار، حدود 10 هزار نفر جمعیت دارد، که با این وجود، در ۸ سال دفاع مقدس ۲۲ شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرده که در مقایسه با دیگر روستاهای مشابه خود، در نوع خود بی‌نظیر است.

وجود 10 مسجد در روستای مایان عامل تقویت روحیات دینی و اعتقادی مردم شده است

وجود 10 مسجد کوچک و بزرگ همراه با مدارس و مجتمع‌های آموزشی ابتدایی تا دبیرستان و حضور عالمان با اخلاص در این روستا باعث تقویت روحیات دینی و اخلاقی مردم شده است.

اوایل سال 74 که مهد قرآن آذربایجان شرقی فعالیت خود را به‌صورت گسترده آغاز کرد، در تمامی مناطق استان جنب و جوش خاصی برای آموزش قرآن به‌وجود آمده بود، انگار همه می‌خواستند به هر شکلی و با هر وسیله‌ای به ندای رهبر فرزانه انقلاب در مورد آموزش قرآن برای عموم، لبیک بگویند و در کل استان یک نهضتی را ایجاد کنند.

فعالیت جهادی برای آموزش عمومی و تخصصی قرآن در مناطق مختلف آذربایجان شرقی و به‌ویژه مناطق کمتر توسعه یافته تبریز و استان آغاز شد، روستاهای اطراف تبریز نیز یکی از مناطق هدف برای این آموزش‌ها بود.

مهد قرآن یک روستای محروم در تبریز به عنوان یکی از مراکز نمونه کشوری انتخاب شد

روستای مایان یکی از همین مناطق بود؛ اما این روستا محرومیت‌هایی را نیز شاهد بود که این موضوع، مردمش را نه تنها از فعالیت‌های قرآنی نا امید نکرده بلکه تا جایی نشاط دینی و قرآنی وجود داشت که اولین حافظ کل قرآن کریم تربیت شده در مهد قرآن آذربایجان شرقی از این روستا برخاست و به‌خاطر فعالیت‌های مؤثر و گسترده مهد قرآن امام‌رضا(ع) مایان در سال 89 نیز، این مرکز، به عنوان مرکز قرآنی نمونه کشوری معرفی شد و همان موقع بود که اکثر رسانه‌ها با تیتر درشت نوشتند: «مهد قرآن یک روستای محروم در تبریز به عنوان یکی از مراکز نمونه کشوری انتخاب شد».

البته در این میان نباید همت و تلاش خالصانه بانوان مربی‌ای که با سپری کردن مسافت طولانی از تبریز برای تدریس قرآن به این روستا می‌آمدند را فراموش کرد. مربیانی که با وجود مشکلات فراوان رفت و آمد در اوج گرمای تابستان و سوز سرمای زمستان و بعضی رسم و رسومات متفاوت روستایی با شهری مواجه بودند، اما ماندند و ساختند.

اردوهای جهادی که در چند سال اخیر بین جوانان، تبدیل به مسابقه‌ای برای خدمت به مناطق محروم شده، سال‌ها قبل، این مربیان اردوی جهادی را آغاز کردند و اکنون ثمره تلاش‌های خالصانه مربیان در کنار فرهنگ والای مردم این روستا به ثمر نشسته و 13 حافظ کل و بیش از 80 حافظ بالای 5 و 20 جزء با وجود مشکلات و کارهای خاص روستا همچنان با عشق و علاقه قرآن را فرا می‌گیرند و در ذهن و قلب خود از آن محافظت می‌کنند.

خانم کلاهی، نخستین مربی بانوی اعزامی به مهد قرآن امام‌رضا(ع) مایان را پیدا کرده و به او صحبت می‌نشینم و او از شور و شوقی که به‌ویژه در مهد قرآن استان برای آموزش قرآن وجود داشت، می‌گوید و ادامه می‌دهد: در اوایل، در مایان فقط برای آقایان توسط استاد عقیقی کلاس برگزار می‌شد، اما به همت اهالی قرآن دوست، از سوی مهد قرآن برای دایر شدن کلاس برای بانوان نیز مربی در خواست شد و من به‌عنوان اولین مربی خانم به مایان اعزام شدم.

وی اولین ورودش را توصیف کرده و می‌گوید: زمانی که بانوان مایان از اعزام مربی قرآن مطلع شده بودند، در مسجد جمع شدند و بار اول که وارد مسجد شدم و ازدحام جمعیت، کودکان معصوم و مادران شیفته به قرآن را مشاهده کردم، شگفت زده شدم و به دلیل این شوق و اشتیاق قرآنی تصمیم گرفتم دوری راه را به جان خریده و با اراده راسخ به آموزش قرآن بپردازم.

کلاهی کلمات را در سخن گفتنش خوب انتخاب می‌کند و به نظر می‌رسد این شاخصه از جمله ویژگی‌های مربیان مهد قرآن است. وی ادامه می‌دهد: وقتی زنان و دخترانی که دار قالی و کارهای خود را رها کرده و خود را به کلاس‌ها می‌رساندند را می‌دیدم، دلگرم شدم و تصمیم گرفتم در طول هفته نیز علاوه بر جمعه‌ها کلاس‌های دیگری نیز دایر کنم.

فضای مسجد مایان نتوانست جوابگوی علاقه‌مندان به قرآن باشد

اولین مربی خانم مهد قرآن مایان با یادآوری اینکه این استقبال و حضور شکوهمند کم‌کم توجه مسئولان را جلب کرد، می‌گوید: فضای مسجد نتوانست جوابگوی علاقه‌مندان به قرآن باشد و نیاز به یک بنای ویژه قرآنی به‌شدت احساس شد.

او اولین جرقه احداث مهد قرآن امام رضا(ع) را همایش و افطاری رمضان سال 80 می‌داند و می‌گوید: رحیم وظیفه شعاع، مدیر مهد قرآن استان در این جلسه برای مردم از ضرورت احداث ساختمان سخن می‌گفتند که در حین سخنرانی وی همه دیدند که بانوان طلاهای خود را اهدا می‌کردند و کم‌کم این هیجان شکوهمند خون همه را به جوش آورد و هرکس به اندازه وسع خود مبلغی برای ساخت مهد قرآن مایان اهدا کرد که در تکمیل این اقدام شورانگیز مردم، امام جماعت روستا، زمین و فضای مورد نیاز را در اختیار مهد قرآن قرار داد که حتی من و دیگر مربیانی که برای تدریس به مایان آمده بودند، دفترچه‌های پس‌انداز را همانجا برای این امر قرآنی تقدیم کردیم که به یاد دارم این طوفان شور و شعور مردم قرآن دوست مردم فهیم مایان در روزنامه همشهری آن ایام به چاپ رسید.

سراغ نخستین حافظ کل مهد قرآن آذربایجان شرقی را می‌گیرم که آدرس دانشگاه سهند را می‌دهند، عباسعلی مبصرپور، متولد 1358 مایان، اواخر سال 72 حفظ خود را آغاز کرده و حدود سال 78 به حافظ کل قرآن تبدیل شد. به گرمی از حضورم استقبال کرده و به اتاقش دعوتم می‌کند، صحبت‌هایمان را آغاز می‌کنیم و اول از هر چیزی از مشوقان خود نام می‌برد، مرحوم حجت‌الاسلام غلامحسین فریدعصر و آقای رضایی. وی می‌گوید: یکی از روزها وارد مسجد دورازه مایان که توسط مهد قرآن، به مرکزی برای آموزش قرآن تبدیل گردیده بود، شدم و رحیم وظیفه شعاع، مدیر مهد قرآن استان در آنجا مشغول سخنرانی بود و در ادامه صحبت‌های خود آیاتی از قرآن را هم تلاوت کرد، آن تلاوت به دلم نشست و صحبت‌هایی که ضمن آن، تشویق شدم تا حفظ قرآن را آغاز کنم.

مبصرپور ادامه می‌دهد در 14 سالگی، تا جزء چهارم و پنجم را حفظ کرده بودم و هر هفته برای شرکت در کلاس قرآن، جمعه‌ها از مایان با خودروی رنوی آقای رضایی به تبریز می‌آمدم و در کلاس‌های حفظ مسجد شهید قاضی وظیفه شعاع شرکت می‌کردم و با انگیزه بالایی که داشتم، سعی می‌کردم علاوه آن، در کلاس استاد عقیقی که در مایان برپا می‌شد شرکت کنم.

وی خاطره پایان حفظ کل قرآن خود را این چنین بیان می‌کند: وقتی حفظ کل را با موفقیت به پایان رساندم، دوستانم 5 شیرینی از من می‌خواستند، هم برای پایان حفظ قرآن، هم اخذ دیپلم، هم قبولی در دانشگاه، هم برای دریافت کارت معافیت و هم برای ازدواج! که بالاخره آن شیرینی‌ها را از من گرفتند!

نخستین حافظ کل مهد قرآن آذربایجان شرقی همه داشته‌هایش، بویژه خانواده قرآنی خود را مدیون قرآن می‌داند و می‌گوید، همسرم هم حافظ قرآن شده و هم اکنون در فرزند خردسالم نیز زمینه و انگیزه های لازم را ایجاد می‌کنیم که او نیز از یکی دو سال آینده بصورت جدی و با قدرت حفظ قرآن را آغاز کند.

برای احداث مهد قرآن مایان، بانوان روستایی طلاهای خود را اهدا کردند

وی نحوه تأسیس و ساخت مهد قرآن امام رضا(ع) مایان را یادآور می‌شود و با یک احساس غرور نسبت به فرهنگ قرآن دوستی مایانی‌ها، از اهدای طلاهای مردم برای ساخت این مجموعه متبرک سخن گفته و ادامه می‌دهد: اولین نفر، یکی از بانوان حافظ مهد قرآن که اکنون حافظ کل شده، مدال و گوشواره طلای خود را برای احداث مهد قرآن روستا اهدا کرد و از آن پس اکثریت اهالی روستا برای کمک به این مجموعه، مسابقه گذاشتند.

این حافظ کل قرآن، ثمرات بسیار ارزشمند حضور این مهد در مایان را تربیت جوانان مؤمن و متدین می‌داند و جلوه بسیار کوچک آن را حضور پرشور جوانان در نمازهای جماعت معرفی می‌کند.

از مبصرپور خداحافظی می‌کنم و مسیر روستای مایان را در پیش می‌گیرم و خیلی مشتاقم تا بدانم که چگونه پای دارِ قالی، قرآن را حفظ می‌کنند و در کنار کارها و مشغله‌های خاص روستا می‌توانند اراده را بر همه چیز پیروز کنند.

لیست حافظان کل مایان را که نگاه می‌کنم، نام بانوان دو قلوی سراجی توجهم را جلب می‌کند. از مدیر مهد قرآن امام رضا(ع) مایان می‌خواهم که برای دیدار حضوری با آنها هماهنگی‌های لازم را انجام دهد و بالاخره همراه با وی و خانم فرج‌زاده، مربی با سابقه این مرکز، آدرس منزل خواهران سراجی را سراغ می‌گیریم که پس از عبور از گرد و خاک کوچه پس کوچه‌های روستا، به منزل آنها می‌رسیم. مثل تمامی خانه‌های با صفای روستایی، همه اعضای خانواده برای استقبال از میهمان، تا دم در آمده‌اند.

با استقبال گرم پدر خانواده وارد اتاق میهمان می‌شویم و به بالای اتاق هدایتمان می‌کنند. با آقای سراجی که به نظر، بالای 60 سال سن دارد، سر صحبت را باز می‌کنم تا بتوانم کم‌کم سؤالاتم را از دو خواهر بپرسم. با وجود اینکه می‌دانم از دختران روستا، بدلیل حجب و حیایی که دارند، به سختی می‌توانم جواب سؤالاتم را بگیرم، به هر حال، از قُل اول! درمورد اینکه چه انگیزه‌ای باعث شد تا حفظ را شروع کند می‌پرسم و او می گوید: از یک سو پسرعمویم را موقعی که همراه با قالیبافی قرآن را هم حفظ میکرد دیده بودم و از سوی دیگر خواهرم با راهنمایی و تشویق‌هایش، انگیزه لازم برای شروع حفظ را هم به من داد.

وی ادامه می دهد: من آن زمان برای حفظ چند آیه به کلاس‌های قرآن می‌رفتم که بعدها با انگیزه‌ای که برای انس با قرآن داشتم، با عنایت خدا حفظ کل قرآن را به اتمام رساندم.

در این بین، خانم فرج‌زاده که برای پرورش این نسل از حافظان کل قرآن و نسل بعدی که در آینده‌ای نزدیک رونمایی! می‌شود، زحمت زیادی کشیده، وارد بحث می‌شود و خاطرات ماجراهایی را که در طی یازده سال رفت و آمد از تبریز به مایان و تشکیل کلاس‌های قرآنی را دارد به یاد می‌آورد و با ذوق و شوق فراوان از تمام مشکلاتی که برای تدریس در مایان تحمل کرده، عنوان می‌کند و می‌گوید: با تمام مشکلات و سرمای زمستان و نبود هیچ‌گونه امکانات آموزش در ابتدای راه تدریس و اینکه در آن اوایل نفت و حتی بخاری برای گرم کردن کلاس‌ و جود نداشت به فعالیت خود ادامه دادیم.

وی ادامه می‌دهد: تمام اشک ها و لبخند‌ها، مشکلات و امیدها در این مسیر را در راه قرآن و خدا تحمل کردیم و اکنون نتیجه آن را شاهدیم.

فرج زاده به یازده سال پیش بر می‌گردد و اینکه چه شد مایان را انتخاب کرد، می‌گوید: زمانی که برای اعزام به تدریس، نام مایان را می‌گویند، من فکر می‌کنم مارالان را برای تدریس من در نظر گرفته‌اند که وقتی مسیر حرکت خودرو را می‌بینم، برایم سؤال ایجاد می شود که مگر به مارالان نمی‌رویم که متوجه می‌شوم مایان است و نه مارالان!

این حافظ کل قرآن کریم تأکید می‌کند که تدریس قرآن در مهد قرآن امام رضا(ع) برکات زیادی برایم داشت، موقع رفتن به مایان، حافظ 12 جزء از قرآن کریم بودم و با علاقه‌ای که داشتم، همراه با آموزش قرآن به بچه‌های مایان (که در زمستان حتی با یخ زدن پاها! همراه بود) حفظ کل قرآن را به پایان رساندم.

با این اوصاف باید استقامت این مربی را ستود و تعداد حافظان کل مایان را با احتساب وی، بیش از 13 نفر دانست. فرج زاده اضافه می‌کند: کلاس‌های حفظ مایان را با 8 نفر آغاز کردیم و الان بیش از 110 نفر حافظ داریم که مراحل حفظ را طی می‌کند. امروز در روستا فضای رقابت ایجاد شده و مردم، فرزندان خود را تشویق می‌کنند که هم در مهد قرآن دوران پیش‌دبستانی را بگذرانند و هم بعد از اتمام مهد کودک، حفظ قرآن را شروع کنند.

در ادامه از قُل دوم! می‌پرسم که با وجود کارهایی که در سر زمین کشاورزی و کارهای دیگر روستا وجود دارد، چگونه همراه با خواهرش توانسته حفظ قرآن را به اتمام برساند، می‌گوید: همیشه با خواهرم با هم بودیم و کارهای مزرعه و... را انجام می‌دادیم و در ساعات استراحت و یا مسیر برگشت مزرعه تا خانه را مشغول حفظ بودیم.

بچه‌های روستا علاوه بر درس و کارهای کشاورزی به حفظ قرآن مشغول هستند

مادر و پدرش را هم وارد بحث می‌کنم از مادرش در مورد نحوه حفظ دو فرزندش می‌پرسم، می‌گوید: اوایل بهشان می‌گفتم که می‌روید، ولی نمی‌توانید ادامه بدهید، خودتان را اذیت نکنید؛ ولی با اراده خوبشان شب‌ها بیدار می شدند و درس می‌خواندند و اکنون همراه با مشکلات فراوان به اینجا رسیده‌اند.

وی ادامه می‌دهد: بچه‌ها از سرکار می‌آمدند، به کلاس قرآن می‌رفتند و سپس برمی‌گشتند و قالیبافی می‌کردند. پدرشان هم می‌گوید که باید بیشتر به بچه‌ها خدمت می‌کردم و کمکشان می‌کردم، بچه‌ها همراه با فعالیت‌های خانه و کارهای روستایی، درس و قرآنشان را خواندند و شکر خدا موفق شدند و اکنون از هر دو راضی هستم.

یکی از سراجی‌ها می‌گوید: قرآن تک جزئی را در دار قالی می‌گذاشتیم و هم کار می‌کردیم و هم حفظ می‌کردیم، بعدها ضبط صوت خرابی هم که به سختی کار می کرد، داشتیم که با نوار حفظ خود را ادامه می‌دادیم. پس از حفظ، سه خواهر برای همدیگر قرائت و اشکالات را برطرف می‌کردیم. سراجی دیگر هم تأکید می‌کند از وقتی که مهد قرآن به روستا آمده، به کل، فضای روستا تغییر یافته و سطح فرهنگی و بویژه سطح آگاهی مردم هم بالا رفته است.

فرج‌زاده بحث را ادامه می‌دهد و با ذوقی که در صدایش قابل حس کردن است، از حال و هوای زمانی که شاگردان و دسترنج‌هایش موقع دریافت جایزه حج داشت، می‌گوید و ادامه می‌دهد: در همایش حافظان کل که هر کدام برای دریافت جایزه به بالای سن می‌رفتند، دقیقا احساسی که مادر نسبت به فرزند خود دارد را داشتم و اشک شوق می‌ریختم، اما فرج‌زاده با توجه به اینکه یازده سال است که با مشکلات فراوان در مایان تدریس می‌کند و از طرفی هم حافظ کل است، بدون اینکه حرف خاصی بزند با حسرت از دریافت هدیه سفر به مکه مکرمه توسط شاگردانش یاد می‌کند، بنظر می‌رسد آرزوی این سفر مدت‌هاست با وی همراه است.

بعد از خداحافظی با این خانواده، با رقیه عبادی، مدیر سابق مهد قرآن امام رضا(ع) مایان که قبلا تعریفشان را از مردم روستا شنیده‌ام، قرار ملاقات می‌گذارم، عبادی اکنون معاون دبستان ابتدایی پسرانه صدرا 7 مهد قرآن است. بعد از اینکه زنگ تفریح دانش‌آموزان تمام می‌شود و همه سر کلاس حاضر شدند، با خیالی راحت صحبت‌های خودش را آغاز کرد.

عبادی در مورد سابقه کلاس‌های قرآنی مهد قرآن، گفت: قبل از احداث مهد قرآن در این روستا، کلاس‌های ما در ساعات تعطیل مدرسه و خانه بهداشت مایان تشکیل می‌شد که در اکثر مواقع تداخل داشت و امکان برنامه‌ریزی اصولی در این زمینه وجود نداشت. با توجه به اینکه مهد قرآن استان قبلا در این روستا کلاس‌های قرآن را تشکیل می‌داد، مردم تصمیم گرفتند محلی مناسب را برای مهد قرآن اختصاص دهند. علاقه خاص مایانی‌ها به امام رضا(ع) باعث شد تا مهد قرآن مایان به نام حضرت، نامگذاری شود. مردم این روستا وقتی عازم مشهد می‌شوند با تشریفات خاص، چاوشی خوانی و سفره‌های کریمانه (که در بسیاری از شهرها و روستاها حتی برای سفر حج هم این مراسم‌ها و سفره‌های کریمانه مشاهده نمی‌شود) راهی می‌شوند.

وی که جدای از مشکلات و سختی‌ها، خاطرات بسیار خوبی از مهد قرآن امام رضا(ع) و مردم روستا دارد، تاریخ دقیق افتتاح مهد و آغاز به کار خود را به خوبی به یاد دارد و می‌گوید، دقیقا 23 آذر 83 سالروز ولادت امام رضا(ع) بود که آغاز به کار کرد. در ابتدا 70 نفر قرآن‌آموز داشتیم ولی اکنون بیش از 700 نفر نونهال و بزرگسال در آن ساختمان کوچک آموزش می‌بینند؛ به برکت حضور مهد قرآن در مایان اکنون 13 حافظ کل داریم و بسیاری برکات دیگر که در زندگی اجتماعی و فرهنگ مردم تأثیرات آن را به‌وضوح می‌بینیم.

در مایان مردم برای نذورات بر هم پیشی می‌گیرند

عبادی از صفا و صمیمیت مردم روستا می‌گوید و اینکه مردم، مهد قرآن امام رضا(ع) را خانه خود می‌دانند. وی ادامه می‌دهد: در این روستا برخلاف همه جا، برای نذر و نذورات، برای کمک به فعالیت‌های قرآنی و مراسمات ائمه اطهار، مسابقه و چشم و هم چشمی! وجود دارد. با این اوصاف با وجود دوری راه و برخی مشکلات دیگر، می‌گوید که هنوز هم اگر دستور دهند بدون تردید تبریز را رها می‌کنم و به مایان می‌روم.

ماجرای عجیب خوابی که مدیر مهد امام‌رضا(ع) از شهید یاسمنی می‌گوید

مدیر سابق مهد قرآن امام رضا(ع) ماجرای جالبی را از زمانی که قرار شد کلاس‌ها را نامگذاری کنند تعریف می‌کند؛ او می‌گوید: در نامگذاری کلاس‌ها پیشنهادات مختلفی از جمله نام گل، میوه و... مطرح شد، پیشنهاد من هم اسامی شهدا بود، برخی نام شهیدان باکری، همت و... را معرفی کردند؛ ولی من گفتم این شهدای بزرگ همه جا یاد می‌شوند، ما برای رفع گوشه‌ای از مظلومیت شهدای روستا و روحیه دادن به مادران شهدا، اسامی 5 نفر از شهدای روستا را انتخاب کردیم. در این میان کلاسی داشتیم که به رنگ یاسمنی بود و من هم با موافقت مربیان مهد، نام این کلاس را «شهید احد یاسمنی» گذاشتم. همان شب در خواب دیدم که شب است، در ورودی مهد باز است و هیچکس نیست، وارد شدم، صدایی شنیدم، به طرف صدا که رفتم، همان کلاس شهید یاسمنی بود، دیدم چند رزمنده با لباس رزم و چفیه نشسته‌اند و عکس شهدا را در دست دارند، شهید یاسمنی عکس خود را برداشته، پرسیدم شما کی هستین؟ گفت احدم و آمدم نامم را بر سر در کلاس بزنم.

در حالی که عبادی با وجود گذشت چند سال از ماجرا، به‌شدت منقلب شده و اشک از چشمانش می‌ریخت و من هم خیلی سعی ‌می‌کردم اشک خودم را پنهان کنم، تندتند گفته‌های عبادی را می‌نویسم تا متوجه اشک‌های من نشود، ولی وقتی اشکم روی کاغذ ریخت، دیگر نتوانستم ادامه دهم، بی‌اختیار اشک‌های من هم سرازیر شد.

عبادی ادامه داد: صبح به مربیان گفتم این کار ما مورد توجه شهدا قرار گرفته و خود شهدا نام کلاس را انتخاب کرده‌اند. از آن پس با بچه ها قرار گذاشتیم که هر روز برای همه 22 شهید روستا در سر صف صلوات و فاتحه بفرستیم و هر وقت هم فراموش می‌کردیم، بچه‌ها می‌گفتند که خانم، صلوات شهدا مونده. اما مهد قرآن امام رضا(ع) یک یادواره فراموش نشدنی هم برگزار کرد و یک گام دیگر در رفع مظلومیت شهدای مایان برداشت تا نظر خانواده شهدا را نیز جلب کرده و دلشان را شاد کند.

عبادی از خانمی نام می‌برد که خواندن و نوشتن بلد نبود و با علاقه بسیار زیاد، بی‌سوادی‌اش را با من مطرح کرد و اینکه دوست دارد قرآن یاد بگیرد. گفتم بیا سر کلاس، ولی گفت همسرم مسخره‌ام می‌کند که نمی‌توانی. روخوانی را از صفر شروع کرد و 2 سال مداوم آمد و یاد گرفت. روز امتحان روخوانی رسید، با داوران صحبت کردم که ماجرای وی اینگونه است، اگر هم نتوانست نمره کافی را بگیرد و کارنامه دریافت کند، حداقل یک برگ کاغذ بدهید که قبول شده‌ای و این را به همسرش بدهد، اگر این نشد، بعد از دو سال تلاش، پیش همسرش سرخورده می‌شود و دیگر به کلاس‌ها نمی‌آید. وقتی امتحان تمام شد، داوران گفتند که اصلا کمک نکردیم و خودش نمره قبولی را گرفت. کارنامه را برای همسرش برد که بعدها آمد و بشدت از تلاش‌های مربیان مهدقرآن تشکر کرد؛ همان شخص بی‌سواد قبلی، با تشویق مهد قرآن، بعد از روخوانی به روانخوانی و تجوید رفت و اتفاقا بالاترین نمره تجوید را هم گرفت و بعد از اینها وارد مرحله حفظ شد و این در حالی است که این خانم با این همه علاقه برای یاد گرفتن قرآن، با سواد شدن و شروع حفظ، بیش از 50 سال سن دارد و نمونه‌هایی از این دست که فراوان است.

سکینه اسکندری، مدیر مهد قرآن امام رضا(ع) مایان که دو سالی می‌شود مدیر این مرکز شده، چند سال پیش توسط یکی از دوستانش با مهد قرآن آشنا شده و دوره‌های مختلف از جمله مربیگری، کودکیاری، روخوانی و مفاهیم قرآن را با حداکثر امتیاز به پایان رسانده است. او مدتی نیز در پیش دبستانی تدریس داشته که بعد از آن با حکم مدیر مهد قرآن استان به مدیریت مایان منصوب شده است.

وی اشاره می‌کند که در حال حاضر 700 نفر فقط از مایان سفلی قرآن‌آموز داریم که بیش از 90 نفر از آنها حافظ بیش از 5 جزء است و می‌گوید: برخی از اهالی با توجه به مشکلات خاص روستا، برای تأمین هزینه 6 هزار تومانی کلاس‌های مهد، با توجه به علاقه‌ای که به کلاس‌های قرآن دارند، سعی می‌کنند با نخ ریسی و فروش آن، به هر نحوی هزینه آن را تأمین کنند. و یا برخی از بچه‌ها تابستان کار می‌کنند و پول‌های خود را در قلک جمع می‌کنند تا بتوانند حتما در کلاس‌های مهد قرآن شرکت کنند.

اسکندری می‌گوید: وجود این مرکز در مایان باعث شده تا استعدادهای بچه‌های روستا بهتر و زودتر شکوفا شود که به اذعان معلمان این روستا کودکانی که در این مهد آموزش دیده‌اند، بهتر توان درک و فهم دروس را دارند و در مقایسه با دیگران، می‌توان ادعا کرد که یک سر و گردن بالاترند.

در پایان این پرونده ویژه، لازم است از چند نفر که در بین سخنان اغلب کسانی که با آنها به صحبت نشسته‌ام، یاد شده و در این مسیر کمک‌های ویژه و توجهات خاصی را به مهد قرآن مایان داشته‌اند یاد کنیم؛ حجت‌الاسلام والمسلمین، مرحوم حاج شیخ غلامرضا فریدعصر که روحانی انقلابی، با بصیرت و فرهنگ دوست روستا که در تربیت مذهبی این روستا بسیار مؤثر بوده و کمک‌ها و عنایات ویژه‌ای به مهد قرآن داشته‌اند. ابوالفضل رضایی، دیگر چهره شاخصی است که زحمات زیادی در راه‌اندازی مهد قرآن در مایان کشیده است، وی که چند سال بدون وقفه با خودروی خود مربیان مهد را از تبریز به مایان و بالعکس برای تشکیل کلاس‌ها انتقال می‌دادند و به‌شدت پیگیر تداوم کلاس‌ها بود. رضایی نقش مؤثری در جذب خیران برای احداث مهدقرآن امام رضا(ع) داشته و پیگیری‌های ویژه‌ای برای احداث ساختمان مؤسسه را تا پایان تکمیل انجام داد که همزمان، چندین محفل انس با قرآن را برگزار کردند و می‌توان به‌صورت ویژه از استاد سعید عقیقی نام برد، نخستین استاد قرآن که از مهد قرآن بیش از 15 سال پیش در مایان حضور یافت و چندین سال، منشأ برکات فراوان و تربیت جوانان پاک در روستا بود.

به هر حال، مهد قرآن امام رضا(ع) در مایان تأسیس شد و رایحه قرآن تمام فضای منطقه را پر کرد. می‌توان گفت این روستا جزو پیشگامان قرآن استان بوده و تا بحال چندین حافظ قرآن تقدیم جامعه کرده است که تک تک آنها، عباسعلی مبصرپور، معصومه دادجو، سریه و صفیه معبدی، نجیبه، فهیمه و ام کلثوم سراجی، آمنه و حبیبه محترمی، زهرا کیوان پور، زکیه یاسمنی، زهرا آقایی و زهرا برقی، که همگی مایه افتخار و مباهات‌اند. اکنون این درخت طیب و پاک، تناور شده و ثمره نورانی آن، محیط خانه‌ها را به تسخیر خود در آورده است و این رایحه نورانی به برکت خون شهدا و تلاش خالصانه عده‌ای بزرگوار به قوت تمام در حال نشر است و امیدواریم همچنان این حرکت زندگی بخش تداوم یابد.

یادداشت از مهدی کاظم‌زاده

کد خبر 192530
منبع: همشهری آنلاین

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز