وی که فارغالتحصیل رشته آهنگسازی از کالج سلطنتی انگلستان است، این روزها از دل نگرانیهای خود پیرامون موانع موجود بر سر انتشار خسوف در ایران میگوید، و بر تبعیض موجود بین موسیقیدانان در حمایتهای دولت از آثار آنها معترض است.
در دفتر کارش در فضایی کوچک و بسیار ساده، به غیر از یک پیانوی رویال و مجموعهای از کتابها و CDهای موسیقی که همدم همیشگی اویند دو چیز دیگر نیز جلب نظر میکند، پوستر اجرای سمفونی خسوف در تهران که طرحی از خورشید گرفتگی در آسمان است و دیگری تابلوی عصر عاشورای فرشچیان.
با او ابتدا قسمتهایی از موسیقی سریال امام محمد غزالی که به همراه دو موسیقی فیلم دیگر از ساختههای او را میشنویم، سیر و سلوک عارفانه غزالی با الهام از مناسک و موسیقی دراویش قادریه، در ریتمی چرخشی، عمیق و سراسر معنوی در ترکیب موسیقی این سریال گنجانده شده، پس از آن قطعاتی از سمفونی عاشورا، قطعه ویژه شب عاشورا و مویههای زنان براین واقعه شنیده میشود، اشعار از مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری انتخاب شده، این اجرا در سال 1384 در کشور رومانی انجام گرفته و شریفیان خود رهبری ارکستر و همخوانان را برعهده داشته، همخوانان اشعار خواجه عبدالله را بریده بریده و شکسته بسته میخوانند طوری که او مجبور میشود هر بیت را دوباره بخواند و پس از این بازخوانی است که معنی و کلمات اجرای کر و تکخوان هویدا میشود.
صدای تکخوان زن، در بیان مویههای زنان بر واقعه عاشورا صدای فلورانس لیپت، خواننده انگلیسی تبار و همسر شریفیان است، که به شیوه اپرا قسمتی از سمفونی را اجرا کرده، در زمان پخش قطعات خسوف، شریفیان سخت در اندوه و سر درگریبان به نظر میرسد، خالق خسوف حاصل زحمات خود را بسیار محترم میشمارد و وقتی از او در باره احساسش در شنیدن این قطعات میپرسم، تنها چیزی که میگوید این است: از شدت رنج مو بر بدنم سیخ میشود.
قسمت اول خسوف در سال 1382 به وسیله گروه ارکستر سمفونیک تهران، با صدای مهرداد قربانی و با همکاری فیلارمونیک کرایوا از رومانی به مدت 5 شب در تالار وحدت به اجرا رسید با وجودی که شریفیان خود رهبری ارکستر میدانست، رهبری اولین اجرا را به لوریس چکناواریان میسپرد، به علت عدم حضور پررنگ خالق خسوف، بسیاری این اثر را منتسب به چکناواریان میدانند، عدم حمایت مسئولان فرهنگی از انتشار این اثر موسیقایی، از نگرانیهای اوست، مدتی پیش قرارداد انتشار خسوف با حمایت یک شرکت آمریکایی به مرز امضا رسید ولی این مسئله مصادف شد با انتشار کاریکاتور موهن علیه پیامبر و لذا انتشار اولین سمفونی دینی ایران از طرف کمپانی آمریکایی ملغی شد، او میگوید:
با وجودی که پرونده خسوف در آرشیو اداره موسیقی بایگانی است اما انتشار غیرمجاز CD خسوف در بازار بدون رعایت حقوق مالکیت معنوی صاحب اثر و تلاشهای بسیار او که منجر به توقف اینگونه فعالیتها گردیده، از معضلات دیگر هفتخوان انتشار خسوف بوده است، از آثار دیگر شریفیان، سمفونی سرداران، سیر و سلوک و اروند رود، و موسیقی چند فیلم است که از آنها نیز در بازار موسیقی خبری نیست، قطعیت انتشار عمومی سمفونی خسوف همچنان در ابهام است، و به سر رسیدن انتظار خسوف مشخص نیست.
شیوع پدیده سمفونیزم در کشور
طی سالهای اخیر شاهد اجراهای ارکسترال در قالب سمفونی در داخل کشور بودهایم، سمفونی صلح شهریار کهنزاد، سمفونی امام رضا از شاهین فرهت، سمفونیهای پیامبر، به مناسبت سال پیامبر، سمفونی هستهای، در گرامیداشت تکنولوژی صلحآمیز هستهای و سمفونی مولانا که قرار است توسط خانه موسیقی در سال مولانا تدارک دیده شود، همچنین سمفونی خراسان و....
بیان جدی و با شکوه موسیقایی در قالب سمفونی، حاکی از تلاش موسیقیدانان ایرانی در ارج نهادن بر وقایع اجتماعی از طریق هنر موسیقی به شیوهای غربی است، سمفونی برگرفته از ریشههای یونانی sym به معنی با هم و phonos به معنی صدا گرفته شده و از چهار موومان تشکیل شده و از بنیانهای اساسی موسیقی کلاسیک غرب است، رویکرد ویژه به موسیقی غربی در قالب سمفونی در ایران، با توجه به غنای موسیقی دستگاهی ایران بسیار حائز اهمیت است.
با روند سمفونیزه شدن اجرای ارکتسرال در ایران آیا به سمت تخریب فرهنگ ملی موسیقی ایران پیش نمیرویم؟
موسیقی کلاسیک غربی ماحصلی از تفکر ماتریالیستی در دنیای غرب است، تسلط شیوههای استدلالی و به دور از معنویت و اشراق در موسیقی کلاسیک غرب به اوج میرسد. بر طبق برخی تحقیقات عصب شناختی، موسیقی کلاسیک غرب را محرک سیستم تحلیلگر و استدلالی مغز با اثر بر نیمکره چپ مغز میدانند، مسئلهای که کاملاً مجزا از موسیقی شرقی که الهام گرفته از اشراق، الهام و عواطف اصیل انسانی، با غلبه نیمکره راست مغز و مرکزیت قلب که مرکز عواطف، احساسات و اشراق است.
هر منطقه جغرافیایی مختصات موسیقایی خاص خود را دارد و اگر موسیقی به شیوه غربی مناسب برای اقلیم ما بود از همان ابتدا تاریخ موسیقایی کشور ما از آن استفاده میکرد، بنابر این موسیقی کلاسیک مناسب وضعیت فرهنگی، تاریخی کشور ما نیست و تلاش در جهت سمفونیزه کردن موسیقی راه به ناکجا آباد میبرد.
بهتر است تا دیر نشده سکان کشتی موسیقی کشور را به سمت تحکیم و تقویت موسیقی دستگاهی و مقامی ایرانی بگردانیم، اجراهای سمفونیک با بهکارگیری ارکسترهای بیگانه، همچون ارکستر رادیو اوکراین که در اجرای سمفونی صلح به رهبری لوریس چکناواریان در سالروز حماسه خرمشهر در سال گذشته و موارد مشابه که مکرراً از نوازندگان خارجی استفاده میگردد، باعث رکود فعالیتهای هنرمندان داخلی است و بهتر است ضمن تحریم استفاده از نوازندگان بیگانه در اجراهای ارکسترال به تقویت موزیسینهای ایرانی بپردازیم.
لزوم تجدید نظر در وضعیت ارکستر سمفونیک
از سال 1313 که ارکستر سمفونیک بلدیه به رهبری غلامحسین مین باشیان تشکیل شد تاکنون، ارکستر سمفونیک تهران به عنوان تنها ارکستر سمفونیک موجود در ایران با پرسشهای گوناگونی روبهرو بوده است. پرسشهایی که دامنه آن گاه به سیستم مدیریت ارکستر، حضور رهبر، اجراها و حتی سیاستگذاری کلان موسیقی در کشور در سالهای اخیر باز میگردد. این ارکستر از بدو تأسیس فراز و نشیبهای بسیاری به خود دیده است.
هنوز اعضای قدیمی و موسقیدانان کهنسال، از دوران اوج و شکوه ارکستر در دهه میانی پنجاه یاد میکنند. زمانی که فرهاد مشکات مدیریت و رهبری ارکستر را برعهده داشت، آن زمان بیش از نیمی از اعضای ارکستر را مهمانان خارجی و نوازندگان دیگر کشورها تشکیل میدادند، سولیستها نیز اغلب به صورت نوازنده مهمان دعوت میشدند و غالب قطعات اجرایی نیز از آثار آهنگسازان غربی بود.
با وقوع انقلاب اسلامی، ارکستر سمفونیک به حالت تعطیل درآمد، این تعطیلی مسایل دیگری نیز به دنبال داشت. نوازندگان خارجی به کشور خود بازگشتند و برخی ایرانیان نیز مهاجرت اختیار کردند، هنرستانها و مراکز آموزشی تعطیل شد، مجموعه این مسایل باعث شد تا پس از مدتی که عدهای از نوازندگان و هنرجویان از روی علاقه و دلسوزی مجدداً ارکستر را فعال کنند، با مشکل مواجه شوند، کمبود نوازنده، عدم آموزش نوازندگان در عرصه موسیقی مورد نظر و برخی از سیاستگذاریها که اغلب ناشی از عدم شناخت بود، دوره جدید فعالیت ارکستر را با مشکلات متعدد مواجه کرد.
در این دوران ابتدا بیژن قادری که نوازنده هورن بود مدتی رهبری را به عهده گرفت، پس از او نادر مرتضیپور نوازنده کنتر باس نیز مدتی این مسئولیت را عهدهدار شد، سرانجام حشمت سنجری که پیش از انقلاب نیز ارکستر را رهبری کرده بود، مجدداً در سمت رهبر ارکستر سمفونیک تهران قرار گرفت تا جانی تازه در این کالبد نیمه جان دمیده شود، این رویه نیز چندان دوام نیافت و با استعفای سنجری ارکستر باز هم با توقف و رکود مواجه شد.
در سال 1369 فریدون ناصری رهبر ارکستر شد، او تا پایان عمر با عنوان رهبر دائمی ارکستر سمفونیک فعالیت کرد، پس از او ایرج و منوچهر صهبایی، لوریس چکناواریان، شهداد روحانی و در سال گذشته علی رهبری، ارکستر را هدایت کردهاند، علی رهبری بسیار سعی کرد با تلاش بسیار و برنامهریزیهای دراز مدت و کوتاه مدت، بار دیگر شاید بتواند انرژی و نیرویی تازه در کالبد نیمهجان و بیانگیزه ارکستر بخشد اما او هم نتوانست و با گذشت کمتر از یک سال از این مقام کنارهگیری کرد و راهی خارج از کشور شد، در ماههای اخیر نادر مشایخی سمت رهبری ارکستر را برعهده دارد و معلوم نیست با نقایص زیربنایی و اساسی موجود، چگونه سکانداری ارکستر سمفونیک را ادامه خواهد داد.
با توجه به این شرایط سفارش موسیقی در قالب سمفونی که نیاز به اجرا توسط ارکستر سمفونیکی قوی و توانمند دارد چه معنایی میتواند داشته باشد؟ رخنه نوازندگان غیرایرانی و جلوه آشکار فعالیت آنها در کنار رکود و در جا زدنهای نوازندگان ایرانی؟
نکاتی چند بر سمفونی خسوف
در سالهای اخیر اجرای اشعار عاشورایی در قالب موسیقی پاپ و استفاده از سازهای موسیقی حماسی، همچون طبل و سنج و دهل در این ترکیب با مقبولیت عمومی مواجه شده، تیراژ پرفروش کاستهای بنیامین خواننده جوان پاپ، استقبال بینظیر از کاستهای غریبانه 2، 1 با اجرای کویتی پور، بوی سیب و غیره گواهی براین مدعاست.
قرائت صحیح اشعار، مدت زمان موسیقی که حداکثر یک ساعت است، قیمت بسیار ارزان، در دسترس بودن همگانی و سبک موسیقی پاپ که مخاطبان بیشمار جوان را دارد، به مقبولیت این آثار کمک کرده، در حالی که سمفونی خسوف 1 و 2 در 95 دقیقه تنظیم شده، غیرقابل فهم بودن اجرای مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری در برخی از قطعات، فرم سنگین و کلاسیک این اجرا در قالب سمفونی، که مغایر با سابقه شنوایی موسیقی در ایران است و احتمالاً بهای بالای مجموعه CDهای خسوف، در صورت انتشار، ممکن است از مقبولیت عمومی آن بکاهد.
اگرچه مردم ایران به واسطه عشق و اردات فراوان بر امام حسین ممکن است، کاملاً متفاوت با این اثر برخورد کنند و تنها به یمن نام عزیز امام حسین و یادآوری واقعه کربلا در قالب یک اثر موسیقایی، این اثر را با فروش بسیار خوبی مواجه کنند، اما در اینجا باید پرسید که مخاطب اصلی چنین سمفونی سنگین و طولانی کیست؟ عموم مردم یا خواص موسیقیدان؟ یا ممکن است اثری موسیقایی برای ارائه فرهنگ مذهبی اسلام به سایر ملل باشد؟ چنانچه هدف، ارائه خسوف برای دیگر ملل که سابقه تاریخی موسیقی کلاسیک را در کشور خود دارند، باشد.
خسوف هدیه ممتازی است که پشتیبانی مسئولان فرهنگی را برای انتشار و ترویج فرهنگ مذهبی ایران در قالب موسیقی قابل فهم غربیان میطلبد، ورود و رخنه به دنیای غرب و ترویج اسلام و پیامهای عاشورایی از طریق موسیقی که زبانی جهانی و بینالمللی است در خور توجه بسیار است.
در حال حاضر با توجه به سیاستهای جاری موسیقی در کشور و تغییر سبک در اجرای موسیقی از سنتی و مقامی به سمفونیک، که با استقبال مسئولان امر موسیقی مواجه گشته، آیا عدم پشتیبانی و حمایت از خسوف نادیده گرفتن زحمت شریفیان نوعی جفا در حق این موسیقیدان مسلمان و ایرانی نیست؟