واقعیت انکارناپذیر آن است که هنوز اهمیت پژوهش بهدرستی تبیین نشده و شاید به همین دلیل هم این مهم به دغدغه جدی سیاستگذاران، برنامهریزان و مسئولان اجرایی کشور تبدیل نشده است و جالب اینجاست که همه هم در اظهارات خود به این امر اذعان دارند که پژوهش و تحقیق، زیربنای توسعه است، اما اینکه چرا پژوهش در ایران جدی گرفته نشده است، خود جای بسی تأمل دارد؛ تأمل از آن جهت که زیرساختهای لازم و ضروری برای پژوهش که بتواند نیازهای کشور را در زمینههای مختلف برطرف کند، آنطور که بایسته و شایسته است فراهم نیست.
بیتردید یکی از پژوهشهایی که میتواند به حل یک مسئله یا مشکل فردی، گروهی یا اجتماعی در یک مقطع زمانی و مکانی خاص کمک کند، انجام پژوهشهای کاربردی است؛ پژوهشهایی که اگر جدی گرفته شوند و بودجه لازم برای انجام آنها اختصاص یابد میتوانند به حل بسیاری از معضلات کشور در بخشهای مختلف یاری رسانند.
وقتی بدانیم که بودجه برای یک پژوهش کاربردی یا هرگونه تحقیق علمی اثربخش و مشکلگشا، یک سرمایهگذاری زیربنایی است، قطعا از کنار آن بیتفاوت نمیگذریم. وقتی بدانیم که تشویق پژوهشگران به انجام پژوهشهای کاربردی و اهمیت دادن به این نوع پژوهشها و بهکارگیری نتایج و یافتههای این نوع تحقیقات، یعنی بازکردن گره بسیاری از مشکلات موجود، قطعا در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای کشور به این نوع پژوهشها بیشتر اهمیت میدهیم.از سوی دیگر، بدون شک پژوهش فرایندی است که اگر باتوجه به نیازهای یک کشور انجام پذیرد، فرایند توسعه همهجانبه را هموار میکند و این مهم میسر و ممکن نمیشود جز با اعتقاد به این باور که سهم قابلقبولی از بودجه کشور به امر پژوهش، البته پژوهشهای اثربخش اختصاص یابد. درحال حاضر، از بسیاری نتایج و یافتهها درکشور، بهویژه پژوهشهای دانشگاهی استفاده نمیشود.
برخی از سازمانها، دستگاهها و نهادهای اجرایی در کشور بهرغم مشکلات عدیدهای که دارند، هنوز بخش یا مرکزی بهعنوان پژوهش و تحقیق ندارند که در آن پژوهشگران به واکاوی و بررسی آسیبها و نقاط قوت و ضعف بپردازند و سپس نتایج آن پژوهشها، کاربردی و عملیاتی شود. برخی از پژوهشهایی هم که در سازمانها و دستگاههای اجرایی انجام میشوند بدون ارتباط با نیاز آن سازمان هستند که قطعا نمیتوانند اثربخش باشند. بسیاری از پژوهشهایی که درکشور انجام میپذیرد، مشتریمحور نیست و بههمین دلیل است که پژوهش انجام میشود اما بازار و تقاضایی برای آن وجود ندارد. به سخن دیگر، زنجیره پژوهش، تولید و بازار روند قابلقبولی را طی نمیکند.
بهنظر میرسد حوزه پژوهش در کشور خود باید به طرح یک پژوهش علمی تبدیل شود چرا که بیش از همه بخشها در کشور مشکل دارد و آسیبشناسی نقاطضعف این حوزه اثرگذار میتواند مشکلات سایر بخشهای کشور را برطرف کند اما متأسفانه هماکنون حوزه پژوهش که یک حوزه زیربنایی و اثربخش برای حل مشکلات سایر بخشهای کشور است خود بهشدت بیمار است و نه از یک درد که از دردهای بیشماری رنج میبرد.