در یک بررسی اجمالی پیرامون چندوچون مشکلات پیش آمده در این شهر زیبا و تاریخی، این نتیجه حاصل میشود که در تعداد زیادی از طرحهای اجراشده شور توسعه، بر پژوهش که پیششرط هر توسعه کلان است برتری داشته است. این آسیبشناسی منحصر به اصفهان نیست و میتوان نشانههای آن را در دیگر نقاط سرزمین پهناور ما ایران نیز سراغ گرفت.
زایندهرود چنان که از نامش پیداست از رودخانههای بزرگ ایران محسوب میشود؛ رودخانهای که در شکلگیری بخشی از حوزه تمدنی در پهنه وسیعی از جنوب تا مرکز ایران نقش حیاتی داشته است. اما چرا امروز زایندهرود از نفسافتاده و خود محتاج تیمار و مراقبت شده است؟ بهرهبرداری از منابع آبی به هر شکل مجاز است و از هزاران سال پیش در سرزمین فلات ایران بهترین مهندسیهای بهرهبرداری از منابع آبی شکل گرفت که از جمله میتوان به قنات اشاره کرد که مبتکر و مبدع آن ایرانیان بودهاند و این فناوری کهن بعدها از ایران به جاهای دیگر رفته است. وقتی قرار بوده یک رشته قنات در نقطهای احداث شود، چنان که در آثار بهجامانده از محقق بزرگ ایرانی، بهنام الکرجی اشاره شده است، ماهها و شاید سالها به روش آن زمان کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی صورت میگرفت. این پژوهش شامل بافت گیاهی منطقه تا چگونگی زندگی و امرار معاش انسانها و بارشهای فصلی هم میشد تا قناتی ساخته شود و هزاران سال آب زلال را بیآنکه طبیعت را مخدوش یا تخریب کند به سطح زمین برساند.
ما وارث همین دانشمندان و تلاشگران راه عمران و آبادانی این مملکت هستیم. اما در مورد زایندهرود که به عنوان نمونه اشاره کردم، متأسفانه شتاب و رقابت برای بهرهبرداری، بر پژوهش و مطالعات آغازین پیشی گرفته است. انتقال آب از سرشاخههای زایندهرود به دیگر نقاط ایران قبل از آنکه تابع یک فرایند دقیق و با حوصله مطالعاتی توسط کارشناسان ورزیده باشد در قالب طرحهای شتابزده به اجرا درآمده است. نگارنده ضمن آنکه توزیع عادلانه منابع آبی ایران به هر نقطه نیازمند را محق میداند، بر این اصل تأکید دارد که آنچه در غیاب مطالعات اساسی و دقیق به اجرا گذاشته میشود، به جای میوه شیرین، زیانهای تلخ در پی دارد.
در تمام طول حیات زایندهرود کمتر پیش آمده که این رودخانه به کلی خشک شده یا تبدیل به یک رودخانه فصلی بیرمق شود؛ واقعیت تلخی که امروز پیش روی ماست. خشکسالیها در اواخر دهه70 در کاهش آب زایندهرود موثر بودهاند اما زایندهرود در طول تاریخ خشکسالیهای به مراتب شدیدتر و طولانیتری را تاب آورده است؛ پس چه شد که امروز، این رودخانه در بیشتر ماههای سال با بستر خشکیده به همه کسانی که در پدید آمدن این صحنههای ناگوار دخیل بودهاند، اعتراض میکند.
در همین شهر اصفهان برج معروف جهاننما که با ارتفاع نامناسب چشمانداز مهمترین بناهای تاریخی و معماری اصفهان را مخدوش کرده بود، مدتها مورد بحث کارشناسان و رسانههای گروهی بود. نبود طرح مطالعاتی برای احداث چنین بنای عظیمی باعث شده تا در نهایت و در پی اعتراضات وسیع، بخشی از بالادست برج با تحمل هزینه سنگین برداشته شود.
دریاچه ارومیه امروز آخرین نفسهایش را میکشد. همانطور که کارشناسان گفتهاند، یکی از علتهای اصلی کاهش آب این دریاچه و حالت رو به احتضار آن علاوه بر جاده میانگذر، سدهایی است که روی رودخانههای منطقه بسته شده است. تردید ندارم که سازندگان سدها قصدشان دستیازیدن به توسعه، عمران و آبادی بوده است اما متأسفانه این سدها بدون انجام پژوهشهای مقدماتی روی رودخانهها بسته شدهاند و بیتعارف، آمار سدسازی و افزودن ارقام تازهای به فهرست بلند سدهای ساخته شده توسط وزارت نیرو، بیشتر مقابل چشم دستاندرکاران بوده است تا آینده تیره و تار دریاچه ارومیه! اگر تیمهای مطالعاتی مرکب از کارشناسان منابع طبیعی و محیطزیست با صرف وقت کافی پیامدهای سدسازی روی این رودخانهها را با محاسبات دقیق میسنجیدند، ایبسا نظر نهایی آنها جلوگیری از ساخت شماری از این سدها بود اما دریاچه ارومیه زنده میماند یا با کالبدشکافی پیکر بیجان دریاچه بختگان، تالاب گاوخونی، دریاچه پریشان و دهها مورد دیگر، میتوان جای خالی طرحهای مطالعاتی را که باید پیش از اجرای طرحهایی مثل سدسازی و راهسازی، به اجرا درمیآمد یافت؟ امروزه تعداد قابل توجهی از مشکلات اینچنینی در غیاب مطالعات کارشناسی، سربرآوردهاند و زمان آن رسیده که به این نیاز حیاتی پیش از بروز خسارات سنگینتر توجه شود.