او که ریاست ستاد ساماندهی بیماران روانی مزمن سازمان بهزیستی کشور را در کارنامهاش دارد هماکنون مدیرکل پیشگیری و درمان اعتیاد این سازمان است. براتی معتقد است که سرمایه اجتماعی، مهمترین عنصر در اثربخش بودن فعالیتهای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی است و میگوید: سرمایه اجتماعی نهتنها در بحث پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و سلامت روانی بلکه در سلامت جسمی افراد هر جامعه هم اثر دارد. گفتوگوی ما با او را بخوانید.
- تعریف فعالیتهای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی چیست؟
تمامی مداخلات، اقدامات، فعالیتها و تدابیری که برای جلوگیری از بروز یک آسیب یا مشکل بهکار برده میشود، پیشیگری از آسیبهای اجتماعی است. این نوع فعالیتها در واقع سبب میشود کسانی که در معرض خطر ابتلا به یک آسیب هستند، دچار آن نشوند و کسانی که تاکنون در معرض خطر نبودهاند، در معرض خطر قرار نگیرند.
- این فعالیتها بهصورت یکسان در همه جوامع انجام میشود؟
برنامهریزی در شرایط مختلف برای گروهها بهصورت متفاوت انجام میشود. به همین دلیل سطوح پیشگیری را طبقهبندی میکنند. در گام نخست یک نوع پیشگیری عام یا عمومی داریم که عبارت است از برنامهای که برای همه مردم صرفنظر از سن، جنس، شغل و موقعیت تعریف میشود؛ مثلا میگویند همه دانشآموزان، صرفنظر از اینکه کلاس چندم هستند، باید مهارتهای اجتماعی را یاد بگیرند یا میگویند همه والدین باید مهارتهای فرزندپروری را آموزش ببینند، یا بایدیک برنامه تلویزیونی در مورد مضرات خوردن چربی ساخته شود تا هنگام پخش، مخاطب عام داشته باشد. این نوع برنامهها را با عنوان برنامههای عام و عمومی میشناسند. برنامههای دیگری هم هستند که به عنوان برنامههای انتخابی مشخص شدهاند. تفاوت این برنامهها با برنامه قبلی این است که برای یک گروه با ویژگیهای خاص تعریف شدهاند؛ مثلا میگوییم دانشآموزانی که پدر یا مادرشان موادمخدر مصرف میکنند، در یک دوره خاص شرکت کنند. اگر دقت کنید ما چند ویژگی برای این گروه درنظر گرفتهایم: نخست اینکه دانشآموز باشند و در مرحله بعد باید یکی از والدینشان موادمخدر مصرف کنند.
برای پیدا کردن افرادی با این ویژگی چند روش وجود دارد: در روش نخست افراد این گروه ممکن است از سوی معلمها معرفی شوند؛ یعنی معلمها با توجه به رفتار دانشآموزان یا ارتباطی که با خانواده دانشآموزان دارند آنها را شناسایی و معرفی کنند. روش دیگر شناسایی این دانشآموزان این است که پرسشگرانی نزد آنها رفته و با استفاده از روش خوداظهاری، آنها را شناسایی و برای شرکت در دوره آموزشی معرفی کنند. این سطح از فعالیتهای پیشگیری برای گروههای خاصی اجرا میشود و به همین دلیل برنامههای انتخابی نامگذاری شدهاند. سطح بعدی که با عنوان سطح بیانگر نامگذاری میشود، برای افرادی تعریف شده که رفتارهایی خاص از خود بروز میدهند؛ مثلا کودکانی که در خیابان حضور دارند. میدانیم که حضور کودکان در خیابان یک عامل اساسی در سوءاستفاده از آنهاست یا دانشآموزانی که سیگار میکشند و با همین رفتارشان نشان میدهند که در معرض یک نوع خطر خاص هستند. افراد این گروهها رفتارهایی نشان میدهند که بیانگر بروز یک مشکل و مبین یک آسیب است که لزوم یک برنامهریزی خاص را به ما گوشزد میکند. پس ما باید برایشان یک برنامه مجزا و ویژه داشته باشیم. اگر گروه هدف را در فعالیتها و برنامههای پیشگیری یک مخروط درنظر بگیریم، هرچه از قاعده یا همان کف مخروط به سمت نوک مخروط برویم، گروهها کوچک و کوچکتر میشوند.
- برنامهریزی برای پیشگیری بسته به اینکه افراد در معرض خطر باشند یا هنوز در این مرحله قرار نگرفته باشند متفاوت است؟
بله برنامهریزی برای گروهها در شرایط متفاوت با هم فرق میکند.
- چه علائمی برای اینکه تشخیص بدهیم کسی در معرض خطر هست یا نه وجود دارد؟
بسته به آسیبی که در جامعهمان داریم، علائم و نشانهها متفاوت خواهند بودکه البته طبقهبندی متفاوتی از آنها انجام شده است؛ مثلا عوامل خطر فردی، خانوادگی، اجتماعی و... . یکی از اصلیترین عوامل خطر خانوادگی در مورد اعتیاد، نگرش بی تفاوت والدین و اعضای خانواده نسبت به مصرف موادمخدر است. اگر یک پدر و مادر نگرش منفی نسبت به مصرف موادمخدر نداشته باشند؛ یعنی حرفهایی که در خانه زده میشود طوری باشد که انگار این عمل را تأیید میکنند، این نوع نگرش یک عامل مؤثر بر سوق دادن فرزند به سمت اعتیاد است. اگر مصرف موادمخدر در خانواده انجام شود عامل مهمی است که میتواند فرزند را به سمت مصرف موادمخدر ببرد. نوع تربیت بچه در خانواده یعنی فرزندپروری نیز میتواند در بروز آسیب مؤثر باشد؛ یعنی اگر در خانواده به بچه اهانت شود یا بچه در خانه کتک بخورد یا مورد آزار قرار بگیرد، این عوامل تربیتی و فرزندپروری است که میتواند در بروز آسیب اجتماعی مؤثر باشد. مشاجرات پدر و مادر در خانه، طلاق و متارکه هم ازجمله عوامل خطر خانوادگی هستند که در بروز آسیبهای اجتماعی و درگیر شدن فرزند خانواده تأثیر زیادی دارند و میتوانند عوامل مهمی باشند. دسته دیگر از عواملی که بهعنوان علائم در معرض خطر بودن فرد عنوان میشود، عوامل خطر فردی است که بیشتر بهخود فرد مربوط میشود. از این میان میتوان به عزت نفس پایین و نداشتن مهارتهای زندگی اشاره کرد. دانشآموزی که از مدرسه فرار میکند، میلی به مدرسه ندارد، مدرسهاش را دوست ندارد یا دانشجویی که رشته تحصیلیاش را دوست ندارد، اینها همه در دسته عوامل خطر فردی قرار میگیرند. عوامل خطر اجتماعی هم در اینجا نقش دارند و البته چیزهای کلیتری هستند؛ مثلا وجودداشتن و دسترسی راحت و آسان به موادمخدر در جامعه، عدمبرخورد قاطع با فروشندگان و توزیعکنندگان موادمخدر در جامعه، نگرش مثبت اجتماعی نسبت به مواد، بیسامانی اجتماعی و نبودن نظم و برنامهریزی در جامعه و استرسهای اجتماعی همه و همه عوامل خطر اجتماعی هستند.
- یعنی هر کدام از این عوامل به تنهایی میتوانند بهعنوان علامت خطر شناخته شده و فرد را در معرض ابتلا به آسیب اجتماعی قرار دهند؟
درنظر داشته باشید وقتی از عوامل خطر صحبت میکنیم، باید به این نکته توجه کنیم که یک یا دو عامل خطر به تنهایی برای اینکه ما احتمال بدهیم که فردی دچار آسیب خواهد شد، کافی نیست. فرد باید در معرض مجموعهای از آسیبها و عوامل خطر فردی، خانوادگی و اجتماعی قرار بگیرد و اثر این عوامل بر یکدیگر جمع شود و منجر به بروز آسیب بشود.
- خشونت و اجبار در برنامهریزی برای پیشگیری چه جایگاهی دارد. آیا این نوع برنامهها را میتوان با تکیه بر زور و تنبیههای سخت پیش برد؟
بخش اصلی برنامههای پیشگیری بر آگاهی بخشی واطلاعرسانی است. از طرف دیگر ورود داوطلبانه افراد به این برنامهها نیز یک بحث غیرقابل انکار است و افراد باید با میل و رغبت و با خواسته شخصی در این فعالیتها شرکت کنند. بنابراین اگر برنامههای پیشگیری، اجباری یا قهری باشد، علیالقاعده موفق نخواهد بود. اعضای گروه هدف باید داوطلبانه در این برنامهها شرکت کنند، پس اگر تنبیه و اجبار برایشان درنظر گرفته شود، عملا از برنامه فاصله میگیرند و گروه را ترک میکنند. به همین دلیل است که هرگز نباید در اجرای این برنامهها به زور، اجبار و تنبیه فکر کرد. البته تاکنون برنامههایی بر پایه خشونت و اجبار داشتهایم ولی فایدهای نداشته است.
- یعنی گروه هدف باید مشارکت داوطلبانه در اجرای این برنامهها داشته باشد؟
بله حتما باید داوطلبانه باشد. امروزه گفته میشود که برنامههای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی باید با مشارکت خود فراگیرندگان باشد. برای اجرای این نوع برنامهها جامعه محوری و محله محوری یک اصل مهم است. به همین دلیل است که خود یادگیرندگان و کسانی که ما میخواهیم برنامههای پیشگیری را برایشان اجرا کنیم، دانشآموزان، دانشجویان، مردم محله، کسانی که در محیط کار هستند، نظامیان و... همه باید مشارکت داشته باشند وگرنه اگر ما بخواهیم قبایی را برایشان ببریم و بدوزیم و بگوییم که اجرا کنید، این نسخه متأسفانه پاسخگو نخواهد بود.
- اگر بپذیریم که مشارکت گروه هدف، یک عامل اساسی در اجرای برنامههای پیشگیری است، نقش سرمایه اجتماعی یا اعتماد مردم به دولتها بسیار پررنگ خواهد بود.
صددرصد همینطور است.، سرمایه اجتماعی در اینجا نقش بسیار مهمی ایفا میکند. سرمایه اجتماعی نهتنها در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی نقش مؤثری دارد بلکه در حیطه سلامت روانی و جسمی نیز از جمله عوامل اصلی است. یکی از مباحثی که این روزها مطرح میشود، این است که حتما باید آن سرمایه اجتماعی وجود داشته باشد و این سرمایه باید تقویت بشود تا سلامت جامعه تضمین شود. میدانید که مهمترین اصل در سرمایه اجتماعی بحث اعتماد است که بدون وجود این عامل مهم امکان ندارد برنامهریزیهای اجتماعی جواب بدهد.
- پس میتوانیم بگوییم چنانچه در یک کشور یا جامعه سرمایه اجتماعی، ضعیف شده باشد یا در حال از بین رفتن باشد، هیچ برنامهای برای پیشگیری از آسیبها نمیتواند موفق باشد؟
من مقداری با کلمه هیچ موافق نیستم اما توجه شما را به نتایج تحقیقی که چند سال پیش بانک جهانی انجام داد جلب میکنم. در این تحقیق نقش سرمایه اجتماعی بر سلامت روان بررسی شده و به صراحت بر اهمیت سرمایه اجتماعی در بحث پیشگیری از آسیبهای اجتماعی تأکید شده است. یکی از مکانیزمهایی که در مطالعه بانک جهانی مطرح شده، این است که وقتی سرمایه اجتماعی بالا باشد یک مکانیزم کنترل اجتماعی وجود دارد که این اجازه نمیدهد افراد مرتکب آسیبهای اجتماعی شوند. به نوعی میتوان گفت که وقتی سرمایه اجتماعی کاهش پیدا میکند، هر کس میخواهد گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. در جامعهای که سرمایه اجتماعی روبهافول است، مردم فقط مراقب این هستند که باد کلاه خودشان را نبرد؛ بنابراین مسئولیت اجتماعی کم میشود و همین است که وقتی یک نفر در خیابان در حال کتک زدن دیگری است، کسانی که شاهد ماجرا هستند حاضر به مداخله نیستند. همانطور که خاطرتان هست در ماههای اخیر چند مورد از این حوادث را داشتیم.
- پس سرمایه اجتماعی در کاهش آسیبهای اجتماعی نقش اصلی را دارد؟
نکته دیگری که درباره سرمایه اجتماعی بهتر است به آن اشاره شود این است که در مطالعات سازمان جهانی بهداشت که بعد از تحقیقات بانک جهانی انجام شده، مشخص شد که سرمایه اجتماعی نهتنها در بحث سلامت روانی و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی بلکه در سلامت جسمی هم اثر دارد. میدانید که یکی از اصلیترین مولفههای سرمایه اجتماعی، شبکه و بافت اجتماعی است که به واسطه آن مردم از یکدیگر حمایت میکنند؛ مثلا وقتی یک فرد احساس نیاز میکند که به دیدن دوستی برود و از او کمک بگیرد(کمک لازم نیست حتما مالی باشد، فرد گاهی برای تقویت عزتنفسش نزد دوستش میرود)، این کمکها به نوعی سلامت روان را در جامعه ترویج میدهد.
- شما به این نکته اشاره کردید که آموزش مهارتهای زندگی و مهارتهای اجتماعی یک نوع فرایند آموزش پیشگیری از آسیبهای اجتماعی است. منظورتان از مهارتهای زندگی چه مجموعه عواملی است و این آموزشها از چه سنی باید شروع بشود؟
مهارتهای اجتماعی برای افراد مختلف ، از سنین 4-5سالگی شروع میشود و ادامه خواهد داشت. منتهای مراتب محتوای این آموزشها متفاوت است. قدر مسلم برای بچهها باید این مهارتها متناسب با سن و سالشان باشد و برای سنین بالاتر هم به همین ترتیب. اگر بخواهم مثال بزنم این است که اگر بخواهیم در سنهای مختلف قدرت «نه» گفتن را به افراد آموزش بدهیم یا تصمیمگیری را یاد بدهیم، خب برای دانشآموزان باید تصمیم کبری را بگوییم اما برای یک دختر و پسر که درآستانه ازدواج هستند شیوههای تصمیمگیریای که میخواهیم آموزش بدهیم متفاوت خواهد بود. تحقیقات انجام شده نشان داده که این نوع آموزشها اثربخش است.