این رانندگی آسان است. گواهینامه نمیخواهد، برگهی جریمه ندارد... آنقدر پیش میروی که دلت بخواهد. تنها مشکل اینجا این است که اگر تخت گاز بروی ممکن است چپ کنی.
پس همانطور که ساندویچ گاز میزنید و ماوس را میچرخانید حواستان به قانونهای نانوشتهی هر دوی آنها باشد. قانونهایی که رعایتشان بر سلامتی جسم و روان مؤثر است.
در اینترنت
خب، اگر بگوییم بزرگترها در دو کلمه ما را تعریف کنند، دو تا از مهمترین این کلمهها اینترنت و فست فود است. قبول؟
قبول که هردو خیلی جذابند. قبول که اینترنت مثل افسانهها ما را سوار قالیچهی حضرت سلیمان میکند و دور دنیا میچرخاند. قبول! قبول که هیچ کسی دوست ندارد این تکرار را بشنود. پس ما هم نمیگوییم میشنویم:
الهه، 16 ساله: «خب، وقتی در اینترنت میچرخم دنبال رؤیایی میگردم که در دنیای واقعی پیدایشان نمیکنم. این مرا خوشحال میکند، هر چند بقیهی اعضای خانوادهام دوست ندارند. همهی خانواده از این اینترنت پرسرعت استفاده میکنند، اما از من ایراد میگیرند و در نهایت من فقط روزی یک ساعت فرصت استفاده دارم.»
- الهه، چیزی از امنیت در اینترنت میدانی؟ تو در اینترنت وارد فضای بیانتهایی میشوی، میدانی تا کجا باید بروی وتا کجا باور کنی؟
الهه:« یک چیزهایی شنیدهام. هم توی مدرسه میگفتند و هم توی فیلمها. اما اینها فیلماند و برای هیچکدام از دوستها و اطرافیان من چنین اتفاقهایی نیفتاده.»
- فستفود چی؟ چهقدر میخوری؟
الهه:« همه نوعش رو دوست دارم و به بقیهی غذاها ترجیح میدهم.»
فرید 15 ساله، هفتهای یک روز به این مرکز آموزش کامپیوتر میآید. دوستانش خیلی قبولش دارند. میگویند خورهی اینترنت است. او را در یک کافی نت میبینم. اینترنت پرسرعتشان در خانه قطع شده و برای همین او الآن اینجاست.
فرید:« من از هشت سالگی با اینترنت آشنا هستم. راستش به هر سایتی که بتوانم سر زدهام و اهل چت هم هستم. بهخصوص با دانشآموزان خارجی، چون کلاس زبان هم میروم، این کار به پیشرفت زبان کمک میکند، اما خیلی دیر باورم و خیلی خیلی مراقب اطلاعات شخصی خودم هستم.
برای همین تا بهحال به مشکلی برنخوردهام، اما قبول دارم که باید بیشتر مواظب بود. فقط مشکل من این است که خیلی به اینترنت وابستهام و زمان زیادی برای آن میگذارم. زمان امتحانات خیلی سخت میگذرد چون پدرومادرم کامپیوتر را جمع میکنند.»
- فست فود چهطور، چهقدر میخوری؟
فرید:«همبرگر زیاد میخورم. بعضی وقتها از مدرسه که برمیگردم یک ساندویچ میخورم و بعد در خانه میبینم مادرم غذا پخته، عذاب وجدان میگیرم.»
این کار را بکنیم به نفعمان است. سعی کنیم مهارتهای اساسی زندگی در عصر انفجار اطلاعات و اینترنت را یاد بگیریم، مهارتهایی مانند انتخاب، خلاقیت و مدیریت زمان، تا بدون آگاهی و هدف در امواج اطلاعات و تصاویر و ماهواره و اینترنت غرق نشویم.
- قانونی نانوشته
اینجا شکارچی زیاد است! شکارچیهای آنلاین که دوست دارند توجه نوجوانان را برای صحبتکردن دربارهی خودشان جلب کنند. مراقبشان باشیم سلاح مخفی دارند.
اینجا درهای زیادی هست، بعضی از درها را ببندیم. چون رایانه یک در باز به سمت اطلاعات مهم شخصی ماست، باید از امنیت لازم برخوردار باشیم.
مجازی یعنی غیرواقعی؛ اینجا همه چیز میتواند کاملاً دروغ باشد پس افرادی که بهصورت آنلاین در اینترنت ملاقات میکنیم، غریبه هستند. مهم نیست که چگونه با آنها چت میکنیم و مهم نیست فکر کنیم که آنها دوستان مجازی هستند، مهم این است بدانیم افرادی که بهصورت آنلاین ما را ملاقات میکنند، غریبه هستند. از سوی دیگر «دوست» تازهی نوجوان و همسن و سال ما ممکن است در واقعیت یک مرد چهل ساله باشد که خود را در سن و سال ما جا زده است. اطّلاعات زیادی دربارهی خودمان به سایتهای شبکههای اجتماعی ارسال نکنیم.