در این مدت 42هزار میلیارد تومان از منابعی که میتوانست مصروف ایجاد اشتغال و تولید شود، صرف غذای روزانه مردم شد و ظرفیتهای بسیار زیادی از تولید را از بین برد. نکته مهم تر اینکه بنا به اعتراف مقامات ارشد اقتصادی دولت 15میلیون نفر از افرادی که یارانه نقدی به آنها پرداخت شده است، از دهکهای بالای درآمدی بودهاند و نیازی به دریافت یارانه نداشتهاند. این بدان معناست که از منابع خوب استفاده نشده است؛ منابعی که میشد از آن علاوه بر کارخانجات و صنایع تولیدی، در بهرهگیری بیشتر از میادین مشترک نفتی بهره برد و درآمدهای حاصل را مجددا در تولید سرمایهگذاری کرد. بنابراین بهنظر میرسد که از این جهت مسئله کاملا ملموس است که ادامه وضع کنونی اصولا امکانپذیر نیست اما الان همه این امکانات از بین رفته و تبعات آن در قالب رکود اقتصادی، بیکاری و تورم بهصورت همزمان دامنگیر اقتصاد کشور شده است.
طبیعی است که درصورت اجرای فاز دوم هدفمندسازی یارانهها هم باید منتظر بود که این وضعیت کماکان ادامه یابد؛ با این تفاوت که این بار منابع لازم برای تزریق به جامعه وجود ندارد. بنابراین، این اتفاق میتواند ضربه جدی به اقتصاد کشور وارد کند. در حال حاضر شرایط اقتصادی کشور کاملا متفاوت از دو سال پیش است و علت آن هم تقویت عزم غرب برای تحریمهای اقتصادی است.معالاسف یکی از دلایل تشدید این تحریمها و اثرپذیری اقتصاد کشور از آن، وجود سیاستهای غلطی است که زمینه را برای تحریمها مهیا کرده است. در این باره، قانون هدفمندی یارانهها از سهم بالایی نسبت به سایر سیاستهای دولت برخوردار است.
امروز جامعه در تلهای خودساخته قرار گرفته است. در این شرایط ضمن تلاش برای بیرون آمدن از این مشکل، نباید بگذاریم که کشور در تله دیگری قرار بگیرد؛ تلهای که استخدامهای دولتی برای اقتصاد کشور ایجاد میکند، وضعیت کشور را بهمراتب بدتر از شرایط کنونی رقم خواهد زد، چرا که یکی از معضلات اصلی اقتصاد ایران، بزرگی دولت است که حجم بسیار زیادی از منابع عمومی مصروف این ماشین لخت تنبل فاقد کارایی میشود. بنابراین یکی از کارها برای رونقبخشی به اقتصاد و شکوفایی توانمندیهای بخش خصوصی، کوچککردن دولت است نه بزرگ کردن آن.
شعارهایی از این قبیل که میخواهیم این تعداد استخدام داشته باشیم یا یارانهها را پنج برابر کنیم، اقدامات ضدتولید و رشد اقتصادی است و اگر متوقف نشود میتواند یک چرخه باطل گستردهای درست کند که در آن نابرابریهای اجتماعی - که هماکنون نیز در جامعه شکل گرفته- به سوی انفجار پیش برود. امروز اگر از مردم سؤال شود که آیا حاضرید ضمن بازگشت قیمتها به قبل از هدفمندی یارانهها، برای شما اشتغال ایجاد شود و در عوض یارانه نگیرید، قطعا همه رأی به بازگشت قیمتها خواهند داد. این یک امر طبیعی است چرا که الان بازندههای اصلی خود مردم هستند.
به هر حال بهنظر میرسد که اتفاقاتی که طی این مدت رخ داده و نیز خبرهایی از وقوع آن در آینده وجود دارد، یک کار برنامهریزی شده است. این پروژه هم هنوز به هدف نهایی نرسیده و از مسیر ورود به فاز دوم هدفمندسازی یارانهها به اهداف خود که در خلال متن به آن اشاره شد، خواهد رسید.