طبق این قانون وزارت خارجه سالانه یک میلیون دلار باید صرف مقابله با نفوذ ایران در آمریکای لاتین کند. این اقدام اوباما درواقع جبران تمرکز دولت بوش بر حوزه افغانستان و عراق بود که به گفته هیلاری کلینتون وزیر خارجه دولت اوباما باعث توجه ایران به منطقه آمریکای لاتین و نفوذش در این منطقه شده بود. قانون مصوب کنگره که به امضای اوباما رسیده است. از سوی سازمان صهیونیستی آمریکا (زوا) مورد حمایت سیاسی و پشتیبانی مالی قرار گرفته و اعضای شناخته شده آن همچون «شلدون آدلسون» سرمایهدار آمریکایی، «ران توروسیان» کارشناس بحران و «ایروینگ مسکویتز» شرکت داری که شرکتی را با همین نام راهاندازی کرده است، آن را ستایش کردهاند. سازمان صهیونیستی بیش از ۲۰۰هوادار خود را برای اطمینان از اینکه آرای کافی از نمایندگان کنگره و سنای آمریکا برای تصویب قانون مقابله با ایران در نیمکره غربی بهدست خواهد آورد، بسیج کرده بود. در همین راستا ما نیز با فواد ایزدی، کارشناس مسائل آمریکا به گفتوگو نشستیم تا نظر وی را درخصوص قانون جدید آمریکا جویا شویم.
- بهنظر شما دلیل اصلی طرح آمریکا برای کاهش نفوذ ایران در آمریکای لاتین چیست؟
این مسئله را باید از دو منظر دید: اول اینکه ایران ممکن است بتواند با استفاده از روابط خوب خود با کشورهای آمریکای لاتین برای دور زدن تحریمها استفاده کند. مشکل دوم آنها که مسئلهای بلندمدتتر و راهبردیتر است، نفوذ و رابطه خوب ایران با این کشورهاست. مورد اول در حوزه تحلیل قابل استفاده است اما درباره مورد دوم، این کشورها قبلا حیاط خلوت آمریکا بودهاند. آمریکا دوست دارد که این کشورها را به حالت قبلی خودشان باز گرداند و دولتهایی هماهنگ با دولت خود را در این کشورها حاکم کند. وقتی این کشورها با ایران رابطه داشته باشند و تقویت شوند، این کار سختتر میشود. به همین دلیل آمریکا میخواهد هم به ایران ضربه بزند تا ایران نتواند از این فضا برای دور زدن تحریمها استفاده کند و هم به این کشورها ضربه بزند تا از رابطهشان با ایران برای استحکام دولتهای مردمی که در سالهای اخیر به قدرت رسیدهاند جلوگیری کند. البته یک مسئله دیگر نیز در اینجا قابل تامل است و آن مسئله ایران هراسی است؛ ایران هراسی یکی از راهبردهای تبلیغاتی و جنگ روانی در سیاست خارجی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی علیه جمهوری اسلامی ایران است. راهبرد ایران هراسی همزاد و مترادف با راهبرد اسلام هراسی و امواج آن است که این راهبرد طی 30سال گذشته همواره توسط دولتهای ایالات متحده آمریکا، چه دمکرات و چه جمهوریخواه بهصورت پیوسته در سیاست خارجی و دیپلماسی عمومی این کشور پیگیری شده است. مسئله نفوذ ایران در آمریکای لاتین نیز در همین راستا از سوی آمریکا پیگیری میشود چرا که زمینهسازی برای منزوی ساختن ایران در عرصه بینالمللی از اهداف اجرای راهبرد ایرانهراسی است. واشنگتن با تأکید بر راهبرد مذکور در واقع سعی دارد مدل کرهشمالی را برای متوقف ساختن فعالیتهای هستهای ایران پیادهسازی کند. ضمن آنکه اجرای راهبرد ایران هراسی به زعم آمریکا، میتواند باعث شکلگیری اجتماع ضدایرانی در جهان شده و بازیگران رسمی و غیررسمی را با سیاستهای ایرانستیزانه کاخ سفید همراه کند.
- علت روابط نزدیک ایران و آمریکایلاتین را در چه چیز میدانید؟
در حقیقت ما یک تاریخ شبیه به هم داریم. شباهت تاریخی ما این است که آمریکاییها هم در کشور ما جرم و جنایت و کودتا کردهاند، هم در این کشورها کودتا و در برخی موارد به آنها حمله نظامی کردهاند. آمریکا حتی در برخی موارد به تشکلهای ضددولتی در این کشورها کمک کرده است. مثلا در سال 1332در ایران کودتا شد و در سال بعد از آن آمریکاییها در گواتمالا کودتا کردهاند. اکنون نیز مشکل اصلی ما و کشورهای آمریکای لاتین دولت آمریکاست. آمریکا از روشهای مشابهی برای مقابله با ایران و این کشورها استفاده میکند؛ مثلا نهادی در آمریکا بهنام صندوق ملی برای دمکراسی وجود دارد که نوع پروژههای آن در ایران و کشورهای آمریکای لاتین مشابه است. چون یک دشمن مشترک وجود دارد، این اتحاد خودبهخود شکل میگیرد. ایران بازیگری بود که تا چند سال پیش تقریباً در آمریکای جنوبی حضور نداشت اما اکنون در ۱۱کشور آن شامل مکزیک، کوبا، نیکاراگوئه، ونزوئلا، اکوادور، شیلی، بولیوی، آرژانتین، اروگوئه، کلمبیا و برزیل سفارتخانه دارد و مقامات ما نیز چندین سفر به این منطقه داشتهاند و ایران میزبان سران کشورهای عضو پیمان آلبا بوده است. آنچه اکنون بهطور جدی کاخ سفید را نگران کرده، همین نفوذ فزاینده ایران در منطقه و تلاش برای ایجاد یک ائتلاف ضدامپریالیستی در آمریکای لاتین است.
- بهنظر شما این طرح آمریکایی، میتواند تأثیری در رابطه بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین داشته باشد؟
همانطور که میدانید، آمریکا یک میلیون دلار بودجه تخصیص داده تا نهادهای مرتبط با ارائه گزارش، راهکارهای مقابله با نفوذ ایران در این مناطق را نشان دهند. بهنظر میرسد پس از ارائه گزارشها، به قوانین ضدایرانی و ضداین کشورها توجه بیشتری خواهد شد و آنها در ابتدای این راه قرار دارند. متأسفانه در داخل کشور ما اینگونه تبلیغ میشود که ایران بعد از انقلاب اسلامی جایگاهش را در دنیا از دست داده و ضعیف و منزوی شده است. حتی امروزه برخی دولتهای غربی این ادعا را دارند که ایران منزوی است. اما از طرفی میبینیم که نوع روابطی که ایران با کشورهای آمریکای لاتین دارد، در تاریخ ایران سابقه نداشته است. پس این تناقض در گفتههای غربیهاست. اگر ایران منزوی است، چرا نگران رابطهاش با دیگر کشورها هستید؟ بهنظر میرسد که خود آمریکاییها در حال منزوی شدن در آمریکای لاتین هستند. این یکی از دغدغههای دولت آمریکاست.
- آیا این اقدامات دولت آمریکا ارتباطی به الگوپذیری کشورهای منطقه از ایران بهویژه در بحث بیداری اسلامی دارد؟
ما در ایران انقلاب اسلامی داشتیم. انقلاب با فاصله نسبتا کمی در برخی از کشورهای آمریکای لاتین شروع شد. مثلا انقلاب نیکاراگوئه را داشتیم که در این کشور آقای اورتگا مدتی در راس قدرت بود. بهتدریج برخی از دولتهای مستقلتر و ضدآمریکایی در آن مناطق شکل گرفتند. اتفاقی که در ونزوئلا افتاد، قطعا متاثر از مقاومت مردم ایران بود. ایران نشان داد که میتوان کشور مستقلی بود و در عین حال پیشرفت هم داشت. قبلا در این کشورها اجازه نمیدادند که انتخابات آزاد برگزار شود اما اکنون برگزار میشود. با کم شدن نفوذ و حضور آمریکا، حکومتهایی که سرکار میآیند مردمی و اغلب ضدآمریکایی هستند. این در واقع نوع حکومتی است که در ایران بهوجود آمده است. حکومت مردمی که خواهان منافع کشور هستند، یعنی با آمریکا که در همه جای دنیا برای خود منافع تعیین میکند و سپس برای دفاع از این منافع کودتا و اشغالگری میکند ضدیت دارد. اگر به متنقانون کاهش نفوذ ایران در آمریکای لاتین نگاه کنید، نام کشورهایی مثل نیکاراگوئه، ونزوئلا، بولیوی و اکوادور را میبینید؛ زیرا یکی از جرمهای این کشورها این است که در سال2010 با صدور بیانیهای در حمایت از ایران، اعلام کردند که ایران در راس حرکتهای ضداستعماری و امپریالسیتی در دنیا قرار دارد. این نشان میدهد که این کشورها متاثر از مقاومت مردم ایران هستند. آنها مسلمان نیستند اما به آزادی تفکر دینی یا تفکر دینی آزادیبخش معتقدند. در ایران انقلاب شد و روحانیت در بخشی از حکومت قرار گرفت که این حالت در نیکاراگوئه نیز مشاهده میشود؛ یعنی کشیشهای مسیحی که به جای تفکر سنتی رم هماهنگ با حکومت آمریکا معتقد به این نوع تفکر بودند، با این نگاه که دین رهایی و آزادیبخش است و همچنین بهدلیل ضدیت با آمریکا، ادبیاتشان شبیه ادبیات متفکرین کشور ما میشود. این اتحاد باید بین مسلمانان و افراد معتقد به اسلام رهایی بخش و اسلام سیاسی با افراد غیرمسلمان و همفکر تشکیل شود. این امر نهتنها در کشورهای آمریکایلاتین بلکه باید در همه جای دنیا حتی در خود آمریکا اتفاق بیفتد. دوستی بین ایران و ونزوئلا خیلی با ثباتتر (محکمتر) از دوستی ایران با برخی کشورهای اسلامی است. نباید اجازه دهیم که در سیاست خارجه ما توجه به افراد غیرمسلمان کمرنگ شود.
- تأثیر لابی صهیونیستی را در این طرح چه میزان ارزیابی میکنید؟
لابی صهیونیستی دخالتها را در اکثر لوایح ضدایرانی رهبری میکند و در این مورد هم دست داشته است. البته جنایتهایی که آمریکاییها در منطقه آمریکایلاتین انجام دادهاند خیلی مرتبط با لابی اسرائیل نیست زیرا ارتباطی با آمریکای لاتین ندارند. حتی بدون وجود لابی اسرائیل هم استعمار آمریکا در آمریکای لاتین از بین نخواهد رفت. استعمار آمریکا در آمریکای لاتین به دهها سال پیش از تشکیل اسرائیل باز میگردد. حضور آمریکا در این مناطق از ابتدای قرن بیستم شکل گرفته است. تفکر حاکم بر آمریکا مشکل دارد و لابی اسرائیل این مشکل را چند برابر کرده است. البته ترس از نفوذ ایران در کشورهای همسایه آمریکا تنها از سالهای اخیر آغاز نشده بلکه این موضوع با تبلیغات اسرائیل و غرب در گذشته مبنی بر معرفی ایران بهعنوان کشوری که سرگرمی اصلی آن ساختن بمب و تهدید تمدن غربی محسوب میشود نیز همزمان بوده است. کارشناسان و تحلیلگران طرفدار اسرائیل چندین سال قبل سناریویی را مبنی بر همکاری ایران و حزبالله با کارتلهای موادمخدر در مکزیک طراحی کردند، اما این سناریو آنقدر مضحک بود که هیچکس نتوانست پاسخی منطقی برای آن پیدا کند. با این حال این موضوع هماکنون در قالب لایحهای تنظیم شده است که چندی قبل به یک قانون تبدیل شد.