ماجرا از آنجا آغاز شد که چندی قبل زن جوانی نزد پلیس رفت و خبر از سرقت میلیونی داد. وی به مأموران گفت: چند ماهی است که از همسرم جدا شدهام و به تنهایی در آپارتمانی در شمال پایتخت زندگی میکنم. وی ادامه داد: چند روز پیش با دوستانم به ویلایمان در شمال کشور رفتیم و وقتی برگشتیم به محض اینکه در آپارتمانم را باز کردم و وارد آن شدم خانهام را بههمریخته دیدم. باورکردنی نبود چون پیش از سفر نظافتچی به خانهام آمده بود و همه جا را تمیز کرده بودم.
وی ادامه داد: از همه بدتر وقتی وارد یکی از اتاق خوابها شدم کمد را بههمریخته دیدم و بعد از جست و جو متوجه شدم که کیف پر از پول و طلایم به سرقت رفته است. من طلا و جواهراتم را داخل کیف کوچکی گذاشته بودم و آن را داخل کمد لباسهایم پنهان کرده بودم. برای همین مطمئن هستم که دزد یک آشناست که میدانسته من طلاهایم را کجا نگهداری میکنم و در نبود من به خانهام دستبرد زده است.
بعد از اظهارات این زن، تیمی از مأموران با دستور قاضی عبدی دادیار دادسرای شمیرانات رسیدگی به این پرونده را آغاز کردند و به تجسس در بین آشنایان خانم مهندس پرداختند تا اینکه به چند نفر مظنون شدند. یکی از آنها نظافتچی خانه شاکی بود که هفتهای سه روز به خانه وی میرفت و کارهای نظافت خانه و پخت غذا را انجام میداد.
خانم مهندس وقتی متوجه شد که تیم تحقیق به این پیرزن نیز مظنون شده است به مأموران گفت: من اصلا احتمال نمیدهم که سرقت از سوی نظافتچی خانهام رخ داده باشد. او یک پیرزن 65ساله و 20سال است که من او را میشناسم. او پیش از این به خانه پدر و مادرم میرفت و کارهای نظافت خانه آنها را انجام میداد.
وی ادامه داد: از وقتی ازدواج کرده ام(در حدود 10سال پیش) نیز به خانه من میآید و کارهای نظافت آنجا را انجام میدهد. با وجود اینکه مالباخته به پیرزن نظافتچی اطمینان داشت تیم تحقیق بازجوییهای خود را انجام داد تا اینکه سرانجام معمای سرقت میلیونی با اعترافات پیرزن فاش شد.خانم مهندس وقتی متوجه شد که نظافتچی به سرقت اعتراف کرده بسیار متعجب شد و باورش نمیشد که سرقت از سوی وی رخ داده باشد.
سرقت با همدستی زندانی قدیمی
پیرزن نظافتچی در بازجوییها به سرقت با همدستی شوهر 65سالهاش اعتراف کرد و مدعی شد که او طراح نقشه دزدی بوده است. وی به دادیار عبدی گفت: من سالها بود که خانم مهندس و خانوادهاش را میشناختم و میدانستم وضع مالی خیلی خوبی دارند. در این مدت اصلا فکر سرقت به سرم نزده بود چون آنها خیلی به من محبت میکردند اما مقصر همه این بدبختیها همسرم است. وی ادامه داد: سالها پیش وقتی یک دختر نوجوان بودم با صمد ازدواج کردم و بعد از زندگی متوجه شدم او یک قاچاقچی موادمخدر است. هرچه از او میخواستم به زندگیش اهمیت بدهد و دست از خلاف بردارد بیفایده بود. او در سن جوانی چندین بار به اتهام قاچاق و توزیع موادمخدر دستگیر شد و به زندان افتاد برای همین من مجبور بودم در خانههای مردم کار کنم و خرج خودم و فرزندانم را نیز تأمین کنم.
وی ادامه داد: چند وقت پیش به شوهرم گله کردم که اگر او کمی به زندگی اهمیت میداد شاید من در این سن کهنسالی مجبور نمیشدم در خانههای مردم کار کنم همان لحظه بود که او به من پیشنهاد دزدی از خانه خانم مهندس را داد. او از من خواست که کلید خانه وی را سرقت کنم و بعد از ساخت یدکی آن در فرصتی مناسب به آنجا برویم و نقشه دزدی را اجرا کنیم. پیرزن ادامه داد: شب حادثه درحالیکه مطمئن بودم خانم مهندس به سفر رفته همراه شوهرم به آنجا رفتیم و درحالیکه میدانستم او طلاهایش را داخل کمد نگه میدارد دست به سرقت زدیم.
وی ادامه داد:داخل کیف در حدود دو میلیون تومان پول و مقدار زیادی طلا و جواهربود که همه آنها را همسرم برداشت تا طلاهای مسروقه را بفروشد.بعد از افشای حقایق، پیرمرد سارق دستگیر شد و در بازجویی به طراحی نقشه دزدی و اجرای آن اعتراف کرد. قاضی پرونده برای این زندانی قدیمی و نظافتچی سالخورده قرار قانونی صادر کرد و تحقیقات از آنها همچنان ادامه دارد.