از طرف دیگر هر کدام از آنها به طریقی نگران اثرات انقلاب بر جامعه خود و آینده ثبات نظام حاکم بر کشورشان بودند. اصولا از آنجا که دولتها بیش از هر چیز به بقا و دوام خود میاندیشند و هر حرکت مردمی و رهایی بخش میتواند برای آنها نگرانکننده و حتی خطرناک باشد، تمایل چندانی به این نوع حرکتها و انقلابها که میتواند برای قوام و ثبات آنها خطرناک باشد، ندارند. بهویژه در شرایطی که این دولتها عموما دارای نظامهای سکولار بوده و جدایی دین از سیاست را بهعنوان یک اصل ثابت و پابرجا پذیرفته بودند. این انقلاب که خمیرمایهاش از ایدئولوژی و مکتب دینی و اسلامی گرفته شده بود، طبیعتا نمیتوانست برای آنها نگرانکننده نباشد زیرا وضع موجود را در هم ریخته و نظام و ارزشهای جدیدی را مطرح میکرد و بهطور طبیعی رغبتی به استقبال از چنین پدیدهای مشاهده نشد و اگر موارد بسیار معدودی نیز دیده شد که انقلاب و نظام برخاسته از آن را به رسمیت شناختند، ناشی از نگرانی آنها از عواقب آن یا فشارهای مردمی و اجتماعی بود. البته نباید وضعیت جغرافیایی این دولتها و دوری و نزدیکی آنها با ایران انقلابی را نادیده گرفت؛ بدین معنا که هر چقدر از نظر جغرافیایی به ایران نزدیکتر بودند و خطر صدور انقلاب و نفوذ آن را از طریق مرزهای خود در میان مردم بیشتر احساس میکردند مواضع سخت تری را اتخاذ میکردند. با این حال از آنجا که انقلاب اسلامی، انقلابی مردمی و در واقع مردمیترین انقلابها بوده طبیعتا توجه ملتها را بیشتر بهخود جلب کرده و آنها را تحتتأثیر قرار داده است و ملتها با نگرشی مثبت از آن استقبال کردهاند.
اتحاد جماهیر شوروی
پیروزی انقلاب اسلامی برای اتحاد جماهیر شوروی آن هم در اوج جنگ سرد از سویی اتفاقی دلگرمکننده مینمود چرا که دگرگونی در یک نظام وابسته به آمریکا در مرزهای آن میتوانست اتفاق مثبتی ارزیابی شود و از سوی دیگر این انقلاب مسئله دیگری نیز برای اتحاد جماهیر شوروی بهوجود آورد و آن نگرانی که از بازتاب انقلاب اسلامی بر جمهوریهای مسلمان نشین آسیای مرکزی و قفقاز بود. ضمن آنکه در 15سال آخر رژیم پهلوی روابط ایران و شوروی حسنه بود و در بسیاری زمینهها- جز مسائل سیاسی- بین دو کشور همکاری وجود داشت. حدود سال 1355بخش عمده وسایل نقلیه ارتش ایران ساخت شوروی بود که بهصورت پایاپای در ازای تحویل گاز ایران خریداری شده بود. به این ترتیب شوروی اگرچه واکنش منفیای به انقلاب اسلامی در ایران نداشت اما هرگز دست دوستی هم به سوی ایران دراز نکرد. خصوصا اینکه این انقلاب با شعار «نه شرقی و نه غربی» بر سرکار آمده بود.
ایالات متحده آمریکا
ایالات متحده آمریکا نسبت به فرایند انقلاب اسلامی با خصومت و کینه برخورد و تلاش زیادی در ناکام گذاشتن آن و حتی تزلزل و سرنگونی نظام برخاسته از آن کردند که این امر ناشی از دو اصل بود که یکی وابستگی مطلق رژیم گذشته به غرب و بهویژه آمریکا و در واقع به خطر افتادن منافع غرب در ایران بود و دوم اینکه اصولا انقلابهای بر پایه ارزشهای دینی و اسلامی، نظامهای فکری سکولار لیبرال غرب را به چالش کشیده و پیشبینیها و تئوریهای آنها را مخدوش میکردند.ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در تهران در سالهای اولیه انقلاب اوضاع را پیچیدهتر کرد و حتی کار را به کودتا، قطع رابطه و تحریم نیز کشاند.
اتحادیه اروپا
کشورهای اروپایی بهطور انفرادی و اشتراکی بیآنکه از این جایگزینی احساس نارضایتی چندانی کنند، درصدد برآمدند با دولت موقت به منزله جانشین حکومت پیشین رابطهای معقول و منطقی ایجاد کنند تا منافع اقتصادی، سیاسی و ژئوپلتیک خود را در ایران حفظ کنند. این در حالی بود که دولتهای انگلیس، فرانسه، آلمان و ایتالیا نسبت به اوضاع سیاسی داخلی ایران حساسیت بسیاری نشان میدادند. با وجود تمام تقابلهای نظری، نظام بینالملل دوقطبی باز هم در مقام حفظ منافع درازمدت خود جویای ادامه روابط بازرگانی و سیاسی با ایران بود.
افغانستان
قیامهای مردمی در شهرهای هرات (17مارس 1979) و کابل (ژوئن 1979) نمونههای اولیه و مهم از شیوههای جهادی مردم مسلمان ایران بود که فضای مبارزه مردم مسلمان افغانستان را دچار تحولی بنیادین کرد. شوسیا، سفیر جمهوری دمکراتیک آلمان معتقد بود که نفوذ ایران در افغانستان برای حکومت کابل خطرناکتر از نفوذ پاکستان است؛ زیرا نفوذ مذهبی ایران بر جمعیت شیعه زیاد است و عنصر مذهب در ایالات هممرز با ایران و ایالاتی که قسمت اعظم منطقه کوهستانی مرکز را تشکیل میدهند، میتواند برای کابل خطرناک باشد.
پاکستان
در پاکستان نیز در توالی و تقارن انقلاب اسلامی، هیجانات مردمی و تحرکات اجتماعی در تأسی از انقلاب چشمگیر بود. آتش زدن سفارت آمریکا در اسلام آباد از بارزترین نشانههای استقبال مردم این کشور از انقلاب اسلامی در ایران بود. دولت پاکستان نخستین کشوری بود که ایران انقلابی را به رسمیت شناخت و همین امر از میزان هیجانات داخلی این کشور کاست.
عراق
همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مردم عراق علیالخصوص شیعیان بهصورت تودهای یا تشکیلاتی هیجانات و واکنشهای وسیعی، مشابه مردم ایران نشان دادند که میتوانست ناشی از تأثیر انقلاب اسلامی باشد. به همین سبب رژیم بعثی عراق که بر ملتی که دارای اکثریت شیعه هستند، حکومت میکرد با خصومتی وصفناپذیر با انقلاب اسلامی برخورد و نهایتا هم جنگ بیرحمانه و بیامانی را علیه این نظام نوپا آغاز کرد که نهتنها طولانیترین جنگ قرن بیستم شناخته شد بلکه خسارات جانی و مالی هنگفتی هم برای هر دو ملت بر جای گذاشت.
عربستان سعودی
واکنش عربستان به انقلاب اسلامی و تکاپوی شیعی در منطقه را میتوان بهصورت زیر دسته بندی کرد:
حمایت از عراق در جنگ در قالب کمک 50میلیارد دلاری نظامی و نفتی هنگامی که جزیره فاو فتح شده و راه مواصلاتی دریایی عراق قطع شده بود؛
عرضه نفت مضاعف بهدلیل عدمتوانایی ایران در صادرات شش میلیون بشکه نفت در هر روز و بهمنظور از بین بردن پشتوانه مالی ایران در جنگ که از نفت تهیه میشد؛
اقدام به کشتار حاجیان در مراسم حج سال1366 و فشار بر ایران برای عدممقابله با عربستان، با توجه به اینکه آزاد گذاشتن مراسم برائت از مشرکان میتوانست انقلاب اسلامی را رواج داده و ارکان قدرت عربستان و بسیاری از دولتهای دیگر را تهدید کند.
آفریقا
در باب بازتاب انقلاب اسلامی بر مسلمانان آفریقا که در توالی انقلاب اسلامی، با گذشت یک دهه، شاهد پیشرفت جبهه نجات الجزایر هستیم. این توالی و برخی تشابهات که در شکل، محتوا، اهداف و شعارهای اسلامگرایان الجزایر با انقلاب اسلامی وجود دارد، پژوهشگران را در طرح این فرضیه که انقلاب اسلامی در برخی بلاد چون عراق و لبنان اثر فوری گذاشته و اما در برخی از کشورها در دهه اول بذرهایی پاشید که در آغاز دهه دوم و سوم نمود پیدا کرد جدیتر دارد.
دولتهای لیبی و الجزایر در اوان پیروزی انقلاب اسلامی سیاستی دوستانهتر با ایران انقلابی اتخاذ کردند ولی این اتخاذ مواضع بهمعنای استقبال از انقلاب نباید تلقی شود. حتی این دولتها نیز بهتدریج با رشد اسلامگرایی در میان جوامع خود نهتنها رابطه خود را با ایران انقلابی محدود کردند بلکه بعضا به خصومت و دشمنی هم پرداختند.
مصر
پذیرش و دادن پناهندگی به محمدرضا پهلوی که ایرانیان خواستار استرداد و محاکمه او بودند واکنشی بود که دولت مصر به انقلاب ایران نشان داد؛ واکنشی که در ادامه وقتی در کنار قرارداد کمپدیوید و سازش مصر با رژیم صهیونیستی قرار گرفت به قطع کامل روابط دیپلماتیک دو کشور هم انجامید.
فلسطین
ایران که پیش از انقلاب اسلامی یکی از کشورهای حافظ منافع رژیم صهیونیستی بود پس از پیروزی انقلاب کانون مبارزه با آن رژیم شد. یاسر عرفات، سرخورده از گرایش انور سادات درمورد آشتی با رژیم صهیونیستی و آغاز مذاکرات کمپدیوید،با عجله هر چه بیشتر و در رأس یک گروه از ساف به تهران آمده و سفارت فلسطین را در مقر دفتر تجاری رژیم اشغالگر فلسطین در تهران افتتاح کرد. بدینترتیب سفارت رژیم اشغالگر تعطیل و سفارت فلسطین تشکیل شد و امام(ره) جهت انسجام بخشیدن حرکتهای اسلامی طرفدار انقلاب فلسطین، آخرین جمعهماه مبارک رمضان را روز قدس نامیدند.