در نقطهای از این بحث نظر من به جمله یکی از کارشناسهای هندی جلب شد. او در بخشی از بحث گفت: این کارها قبلاً انجام شده است؛ در قرن 11. یکی از دلایلی که من رفتن به دهلی برای بحث درباره منطقه را دوست دارم همین است؛ مقامهای هندی موضوعات را در چارچوب زمانی قرنها میبینند نه ماهها. آنها فقط تمدنهای تاریخی (ایران، ترکیه و مصر)، مذاهب کهن (شیعه، سنی و هندو) و نژادهای دیرینه را میبینند. تنها در این صورت است که شما به تاریخ حقیقی خاورمیانه باز میگردید و متوجه میشوید که مصالح این منطقه را مردم و قبیلهها و نه فقط دولتها تعیین میکنند.
وقتی به منطقه از این دیدگاه نگاه میکنید چه چیزی میبینید؟ اول از همه متوجه میشوید که هیچ راهی به جز مشارکت ایران وجود ندارد که آمریکا بتواند پس از خروج از افغانستان شاهد ثبات در این کشور باشد. بهخاطر پیوندهای دیرینه میان دو کشور ازجمله میان شیعیان ایران و شیعیان فارسیزبان هرات (سومین شهر بزرگ افغانستان) ایران همیشه بازیگری مهم در صحنه سیاسی افغانستان بوده و خواهد بود. همانطور که یکی از کارشناسان هندی گفته ایران بهصورت ذاتی ضدافراطگرایان دینی است و هیچ وقت علاقهای به طالبان نداشتهاند. همین مسئله باعث کنار زده شدن طالبان شد.
براساس این دیدگاه، جنگ در سوریه هم فصل دیگری از نبرد میان افراطگرایان که از سوی عربستان و قطر حمایت و هدایت میشوند با شیعیان و علویان بهحساب میآید. همین مسئله است که باعث شده تا ژنرالهای اسرائیلی این حقیقت را بفهمند که ادامه جنگ در سوریه خطری استراتژیک برای آنان بهحساب میآید که دستکمی از خطر ایران هستهای ندارد. درصورتی که سوریه به افغانستان دیگری تبدیل شود برای اسرائیلیها تبدیل به سرزمینی غیرقابل کنترل در نزدیکی مرزهایشان با حضور افراطگرایان، تسلیحات شیمیایی و موشکهای زمین به هوا خواهد شد.
در واشنگتن برخی امیدوار هستند تا با سقوط حکومت بشار اسد، غربیها بتوانند سوریه را از مدار ایران و روسیه به محور عربستان و آمریکا بکشانند. من درباره این قضیه تردید دارم. سوریه در چنین وضعیتی تکهتکه و به مناطق تحت کنترل سنیها و علویها تقسیم خواهد شد. اگر چنین اتفاقی بیفتد، ایران هم به سرعت به سمت تغییر اوضاع در بحرین و عراق حرکت خواهد کرد و آن دو کشور را به عضویت جبهه خود در خواهد آورد. برخی دیپلماتهای عرب در سازمان ملل اعتقاد دارند که راه میانهای وجود دارد که مستلزم اقدام سازمان ملل است.
برای این مسیر، شورای امنیت باید قطعنامهای را تصویب کند که در آن بر تشکیل دولت انتقالی با قدرت کامل و با نمایندگان مساوی از سوی علویها و مخالفان سنی تأکید شده باشد. این قطعنامه درصورت حمایت روسیه باعث میشود تا بنبست در سوریه به پایان برسد. برای سوریه شاید باید مسئله عراق را بهخاطر آورد. درس عراق حضور گروههای مختلف شیعه، سنی و کرد در کنار هم است. انتخابات دمکراتیک سال ۲۰۱۰ نشان داد که پیش رفتن روند دمکراسی با مشارکت همه احزاب و گروهها ممکن است. سوریه نمونه مشابه عراق است.
حل بحران سوریه تنها درصورتی ممکن است که قطعنامهای از سوی شورای امنیت با حمایت روسیه تصویب شود تا جریانها و گروههای مختلف سوریه با حضور نیروهای مسلح بپذیرند باید بتوانند در کنار هم زندگی کنند. اینجا خاورمیانه است. خاورمیانه جایی است که در هیچکدام از کشورهایش نیروهای خارجی نباید بیشتر از پنج ماه بمانند، فقط پنج ماه نه پنج سال! پنج سال کافی است تا مردم این منطقه از هر نیرویی متنفر شوند؛ مردم این منطقه باید خودشان مسیر آینده را طی کنند.
ترجمه: محمد کرباسی