مهر نوشت: آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 115 سوره بقره « ولله المشرق و المغرب فأینما تولّوا فثم وجه الله إنّ الله واسعٌ علیم»، که بر عدم انحصار وجه الله در مکان و جهتی خاص تأکید دارد، گفت: ... این کریمه احیاناً ناظر به مسئله تغییر قبله است از بیت المَقْدس به مسجد الحرام، به کعبه، بعضی اعتراض کردند که چرا قبله مسلمین از بیت المقدس به کعبه منتقل شد... که ﴿سیقول السفهاء من الناس ما ولیّهم عن قبلتهم التی کانوا علیها قل لله المشرق و المغرب یهدی من یشاء إلی صراط مستقیم﴾ ؛ وقتی قبله مسلمین از بیت المقدس به کعبه منتقل شد یهودیها اعتراض کردند، گفتند به اینکه یا عبادتهای لاحق اینها باطل است یا عبادتهای سابق اینها. اگر قبله حقیقی بیت المقدس است پس انحراف از بیت المقدس به کعبه باطل است و عبادتهای بعد از انحراف هم باطل و اگر قبله کعبه است پس عبادتهایی که تا کنون به طرف قدس انجام میدادند باطل است.
در این زمینه خدای سبحان آیهای نازل کرد که ﴿لله المشرق و المغرب﴾؛ استقبال به وجه خدا جای معیّنی ندارد، اگر مشرق و مغرب مال خداست و همه جا خدا حضور دارد پس ﴿أینما تولّوا فثم وجه الله﴾ که این فای تفریع نشانه سعه فیض خدای سبحان است.
مشرق و مغرب، مِلک و مُلک خدا
... خدای سبحان مشرق و مغرب را مِلک و مُلک خود میداند. مشرق و مغرب دو جهتند نه دو موجود عینی خارجی نظیر شمس و قمر یا شجر و حجر. شجر یا حجر یک موجود خارجی است، ولی مشرق و مغرب جهت است. جهت بودنِ مشرق و جهت بودن مغرب متوقف است بر اینکه یک کوکب و یک نیّری باشد اوّلاً، و حرکتی باشد ثانیاً تا از حرکت آن نیّر طلوع و غروبی پیدا شود و قهراً مشرق و مغربی هم پیدا بشود؛ پس اگر یک کوکبی نباشد یا کوکب باشد ولی حرکت نکند، شرق و غربی نیست.
خدای سبحان که فرمود: مشرق و مغرب مال خداست، برای آن است که هم آن کوکب را مخلوق خود میداند و هم حرکت آن کوکب را به اختیار خود میداند. هم خلقت شمس و قمر را به خود نسبت میدهد و هم حرکت شمس و قمر را. قهراً مشرق و مغربی که بر این دو امر متوقف است، مال خدا خواهد بود. امّا شمس و قمر را مال خود میداند؛ زیرا گذشته از اینکه فرمود: ﴿الله خالق کلّ شیء﴾ ؛ یعنی هرچه که مصداق شیء است مخلوق خداست، هر چیزی که شیء بر او صادق است مخلوق خداست، گذشته از آن، درباره خصوص شمس و قمر هم فرمود: چرا شما شمس و قمر را عبادت میکنید، خدا را عبادت کنید که خالق شمس و قمر است. همان آیهای که تلاوتش باعث سجده واجب است: ﴿لاتسجدوا للشمس و لا للقمر﴾ و لکن خدایی را بپرستید که خالق شمس و قمر است؛ پس اصل شمس و قمر مخلوق خداست و مخلوق مِلک و مُلک خالق است.
وی در بخشی دیگر از تفسیر این آیه در پاسخ به سؤالی در مورد اینکه بر اساس این آیه به هر کجا که رو کنید وجه خداست، پس علت تعیین کعبه به عنوان قبله چیست؟، تأکید می کند: ... نه خصوصیتی برای بیت المقدس است، نه اختصاصی برای کعبه، آن یک حکم فقهی است. در حکم فقهی گاهی میگویند: به این سمت نماز بخوان، گاهی هم میگویند: به آن سمت نماز بخوان. گاهی هم میگویند: اگر شما بین مشرق و مغرب نماز خواندی نمازت مقبول است، یک انسان متحیّری که وقت برای چهار نماز کافی نیست، به یکی از سمتها نماز بخواند نمازش کافی است.
یا در نافله به همین آیه استدلال کردند در روایات ما هم آمده است که ﴿أینما تولّوا فثم وجه الله﴾ مصحّح آن است که نافله را به هر سمت میشود خواند. نه اینکه در نافله قبله معتبر نیست، قبله نافله وسیع است. چرا در نافله به هر سمت میشود نماز خواند؟! چرا نافله را در حال حرکت، پشت به قبله کعبه، رو به کعبه، پشت به شرق رو به شرق، میشود خواند؟ کسی از مدرسه تا مسجد اوّل اذان ظهر میخواهد حرکت کند، میخواهد این ٨ رکعت نافله ظهر را در راه بخواند، خب این مُفتیٰ به همه هم هست، صحیح هم هست. که کسی از محل کارش تا مسجد در بین راه این ٨ رکعت نافله ظهر را در راه میخواهد بخواند، خب جائز است ثواب نافله را هم میبرد، به هر سمت، به هر کوی و برزن که رو کرد قبله اوست به همین آیه استدلال کردهاند: ﴿أینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾.
این مفسر قرآن کریم در ادامه با اشاره به نظر علامه طباطبایی در مورد این آیه تصریح کرد: ... این آیه ﴿أینما تولّوا فثمّ وجه الهم﴾ را به توسعه مسجد و مکان نمازگزار معنا کردند و به آیه قبل ارتباط دادند، سیدنا الاستاد(علامه طباطبایی) میفرماید به اینکه این آیه ناظر به توسعه جهت است نه مکان ، آیه میخواهد بفرماید به اینکه به هر سمت رو کنید وجه خداست، نه هر جا میتوانید نماز بخوانید، نه همه جا مسجد است.
آن حدیث معروف «جعلت لی الأرض مسجداً و طهوراً» که از رسول خدا(ص) رسیده است آن یک حدیث خوبی است برای توسعه مسجد یعنی نماز لازم نیست که حتماً در جای معینی خوانده بشود، آن طور که اهل کتاب میپندارند که یا در کنیسه یا در بیع نماز بخوانند، در اسلام فرمودند به اینکه شما خانههایتان را معبد کنید، همانطوری که مسجد معبد است خانهها را هم با خواندن قرآن و نماز نورانی کنید و خانههای خود را مثل خانههای یهودی نکنید که عبادت در او نشود، سراسر زمین مسجد است و جای عبادت: «جعلت لی الأرض مسجداً و طهوراً».
ولی آیه ناظر به توسعه مکان مصلّی نیست، آیه ناظر به توسعه جهت و قبله مصلّی است به شهادت فای تفریع، نفرمود «لله المشرق والمغرب» پس هر جا خواستید نماز بخوانید، فرمود: ﴿لله المشرق والمغرب﴾ به هر سمت رو کردی رو به خدا کردی: ﴿فأینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾؛ یعنی به هر جا رو کردید آن روبروی شما وجه الله است. این ناظر به توسعه قبله و جهت نمازگزار است نه ناظر به توسعه مسجد و مکان نمازگزار...
احکام تعبدی قبله و توسعه جهت قبله در نافله و دعاها
این یک حکم فقهی و تعبّدی خاص است که گفتهاند: به طرف کعبه بعضی از امور واجب است، بعضی از امور حرام گفتند به اینکه مسأله ذبح چه در حال عادی، چه در حال قربانی به طرف کعبه واجب است، مسأله صلات به طرف کعبه واجب است، مسأله احتضار موتیٰ و مسأله دفن به طرف کعبه واجب است.
این «و الکعبة قبلتی» بعضی از کارها هم به طرف کعبه حرام است، آن کارهای قضای حاجت. پس این یک حکم فقهی است که بعضی از کارهای به طرف کعبه حرام، بعضی از کارها به طرف کعبه واجب. وگرنه از نظر بحثهای اصولی جهتی از جهات را نمیشود مشخّص کرد. نشانهاش آن است که اگر ما خواستیم در درون کعبه نماز بخوانیم آنجا هم ﴿فأینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾، آنجا اگر قیام معتبر نبود مستلقیاً هم میشود، منقطعاً هم میشود نماز خواند، نه به خاطر اینکه بالا و پایین کعبه نیست برای اینکه قیام معتبر است. نشانهاش آن است که اگر کسی بیمار بود در درون کعبه قرار داشت، بیماری که باید مستلقیاً نماز بخواند یا مجاز است منقطعاً نماز بخواند او به هر سمت که بخوابد یا به هر سمت که رو کند قبله است.
درون کعبه مصداق ﴿فأینما تولّوا فثم وجه الله﴾ است. پس اینچنین نیست که یک سمت معیّن خدا را بتوان عبادت کرد. این یک حکم فقهی و تعبّدی خاص است برای کسانی که از کعبه دورند وگرنه درون کعبه باز ﴿فأینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾ است، خواه در مسأله دعا، خواه در مسأله نوافل، خواه در مسأله صلات عند الاضطرار، خواه درموقع دعا کردن: ﴿فأینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾.
تمثیلی برای «وجه» در روایت امیرالمؤمنین(ع)
آیت الله جوادی آملی در بخشی دیگر از تفسیر این آیه با استناد به قولی از شیخ صدوق خاطرنشان می کند: ... مرحوم صدوق در کتاب شریف «توحید» در باب «نفی المکان والزمان والحرکة عنه تعالیٰ» این حدیث شریف را نقل کرده که مردی آمد حضور امیرالمؤمنین(ع) از حضرتش مسائلی را سؤال کرد، قبلاً پیش دیگران رفته بودند آنها از جواب بازماندند به حضور امیرالمؤمنین(ع) آمدند و حضرت به سؤالهای آنها پاسخ داد. یکی از سؤالهای آنها این بود که "أخبرنی عن وجه الربّ تبارک وتعالی؟" سؤال کردند که وجه الله چیست؟ بگو وجه الله کدام سمت است؟
فدعی علی(ع) بنار و حطبٍ، حضرت دستور داد آتش و هیزمی حاضر کردند، فأضرمه؛ آن هیزم را با آتش افروخت. فلمّا اشتعلت؛ وقتی این آتش شعلهور شد، قال علی(ع): " أین وجه هذه النار"؟ صورت این آتش کجاست؟ شما ممکن است برای شخص یک وجهی قائل باشید که بگویید این روی شخص است و این پشت شخص، برای اجرام و احجام میتوانید وجه و خلف قائل بشوید، امّا این شعله رویش کدام سمت است پشتش کدام سمت؟
قال علی(ع): "این وجه هذه النار؟" قال النصرانی: "هی وجه من جمیع حدودها"؛ همه طرفش وجه است، یعنی هر کس در کنار این آتش قرار گرفت میگوید: من رو به آتشام. آنهایی که از شرقاند میگویند: ما رو به آتشایم، آنهایی که از غرباند، میگویند: ما رو به آتشایم، آنهایی که از شمال و جنوباند میگویند: ما رو به آتشیم. از هر طرف وجه است، آنگاه حضرت فرمود: "هذه النار مدبرة مصنوعة لایعرف وجهها و خالقها لایشبهها" ؛ این آتش یک موجود مخلوق است، همه طرفش وجه هست، شما نتوانستید وجه او را تشخیص بدهید آن وقت میخواهید وجه خدا را تشخیص بدهید؟ ﴿و لله المشرق و المغرب فأینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾ حضرت به این آیه اشاره کردند، دنباله سخن حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: ﴿ولله المشرق و المغرب فاینما تولّوا فثم وجه الله﴾.
در حد خِرَد مردم سخن گفتن پیشوایان معصوم(ع)
به اندازه عقل افراد حرف میزنند یعنی چه؟ یعنی بعضی اسرار را میگویند، بعضی اسرار را نمیگویند؟ یا حرف را میگویند هر کسی به اندازه فکرش میفهمد، اینکه فرمود: «إنّا معاشر الأنبیاء أمرنا أن نکلم الناس علیٰ قدر عقولهم» ؛ یعنی بعضی احکام را میگوییم، بعضی احکام را نمیگوییم؟ اینچنین است؟ یا ما همه حرفها را میزنیم، منتها هر کسی به اندازه فکر خودش میفهمد. اینجا هم همینطور است، چیزی را آنها کتمان نکردند هرچه که انسان را به خدا و بهشت نزدیک میکند فرمودند و هرچه که انسان را به جهنم نزدیک میکند و از خدا دور میکند آن را هم فرمودند منتها هر کسی به اندازه خودش استفاده میکند. یک وقت است با مثال آتش و هیزم مسئله را حل میکند، گاهی هم میفرمایند: «نحن وجه الله» با ولایت مسئله را حل میکنند، گاهی هم میفرمایند: قرآن وجه الله است؛ خب آن نصرانی را باید با یک مثال ساده توجیه کرد، اگر کسی نصرانی بود و در همین حدّ ساده میاندیشید باید با او به اندازه زبان او حرف زد.
اوج کلام امام در تتمه روایت
... حضرت در پایان این دو آیه را تلاوت فرمودند یکی همین آیه ١١٥ سوره بقره است که محل بحث است همین آیه ﴿ولله المشرق و المغرب فأینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾ یکی هم آن جملهای که ظاهراً از سوره حاقّه استفاده میشود: ﴿لاتخفیٰ منکم خافیة﴾ آن جمله این است که «ولا یخفی علی ربّنا خافیة» ؛ نه چیزی بر خدا مخفی است، نه یک خافیای آویخته میشود که روپوشی باشد بر خدا؛ پس او هم دائماً وجه دارد و بالفعل وجهش دائم است. حالا اگر ما فرض کردیم شمس همه طرفش وجه بود پشت و رو نداشت، همه سمتش وجه بود ولی بالاخره یک حاجبی دارد که اگر آن حاجب آویخته شد بین ما و بین شمس فاصله است دیگر استقبال میسّر نیست، دیگر نمیتوان گفت: وجّهت وجهی للشمس، امّا درباره ذات اقدس الهٰ نه جهتی با جهتی فرق دارد اوّلاً، نه خافیه و پوششی هست که جلوی وجه گسترده خدا را بگیرد ثانیاً. لذا در جمیع شئون انسان میتواند بگوید: ﴿وجّهت وجهی للذی فطر السماوات و الأرض﴾ . خب این معنایی که حضرت در ذیل بیان کرد با آن مثال آتشی که افروخت خیلی فرق دارد، ممکن است در مجلس خیلیها نشسته باشند. آن نصرانی به همان اندازه مثال فهمید. آن محققین به اندازه خیلی عمیقتر فهمیدند.
کاملترین مصداق وجه الله
آیت الله جوادی آملی در ادامه با اشاره به حدیثی از امام رضا(ع) که از ایشان سؤال شد که ﴿فأینما تولّوا فثّم وجه الله﴾ چیست؟ فرمود:علی(ع). خب خود علیّ بن ابیطالب(ع) که به وجه الله رو میکند این بیان مصداقی از مصادیق کامل است. خب اگر علیّ ابن ابی طالب(ع) وجه الله شد، سایر ائمّه(علیهم السّلام) هم وجه اللهاند؛ چون یک نوراند. اینها که بیش از یک نور نیستند. منتها در قالبهای مختلف هستند. پس امام هشتم(ع) هم وجه الله است، وجیه عندالله است.
اینکه در آستان حضرت عرض میکنیم: «و أنت عنده وجیه» . چون به وجه الله رسیدی وجیه هستی. مصداق وجه الله شدی. یعنی امام معصوم(ع) به نوبه خود، وجه خداست. اینکه امام هشتم(ع) در جواب سائل فرمود: علی (ع). یعنی امام معصوم وجه الله است . خب خود امام معصوم هم که میگوید: ﴿إنّما نطعمکم لوجه الله﴾ امام معصوم(ع) وقتی که بخواهد مسکین و یتیم و اسیر را اطعام کند میفرماید: ﴿إنّما نطعمکم لوجه الله﴾ این وجه الله چیست که امام معصوم لوجه الله کار میکند؟
اینکه حضرت فرمود: ﴿لانرید منکم جزاءً و لاشکوراً﴾ بعد فرمود: ﴿إنّما نطعمکم لوجه الله﴾ این وجه الله یعنی بهشت؟ حضرت فرمود: من طمع بهشت ندارم. این وجه الله یعنی پرهیز از جهنّم؟ فرمود: من خوف من النّار ندارم و فرمود: بر فرض که مرا به جهنّم ببری آن قابل تحمّل است «هبنی صبرت علیٰ حرّ نارک فکیف أصبر عن النظر إلی کرامتک» ، خب آن وجه الله چیست که حضرت همان را میطلبد؟ و چون به مطلوب خود رسیده است شده وجه الله، خود حضرت شد وجه الله؛ چون کارش لوجه الله است. اگر حضرت کارش لوجه الله است و به مقصد رسیده است آن وقت خودش میشود وجه الله و میشود هو وجیهٌ عندالله.
در این دعای توسّل هم که به معصومین(علیهم السّلام) عرض میکنیم: «یا وجیهاً عندالله» همین است. این وجیه عندالله است، یعنی موجَّه عندالله است. یعنی خدا به او رو میکند، اگر خدا به او رو کرد یعنی همه عالم به او رو میکند، این موجّه عندالله است یعنی چه؟ وجیه عندالله است یعنی چه؟ یعنی یتوجّه إلیه الله. خدا مگر در یک جهت خاصّ است که به یک انسان کامل رو کند؟ اگر خدا به انسان کامل رو کرد یعنی کلّ جهان به او رو میکند. لذا هر جا شما باشید میتوانید به اینها متوسّل بشوید. اینکه به این خاندان عرض میکنیم: «یا وجیهاً عندالله» یعنی موجَّه عند اللهاید یعنی خدا به تو رو کرد.
منشأ برکت بودن وجیه عند الله
آیت الله جوادی آملی در ادامه تصریح می کند: ... اگر خدا به یک انسان رو کند آیا کل عالم به او رو میکند یا نمیکند؟ اگر خدا به یک انسان رو کرد نظیر عیسای مسیح، میبینید حرفش چیست. حرف عیسای مسیح(ع) که خدای سبحان در قرآن نقل میکند، میفرماید: ﴿و جعلنی مبارکاً أین ما کنت﴾ ؛ من هر جا باشم پر برکتام. منشأ برکتام. آسمان باشم مبارکم، زمین باشم مبارکم: ﴿و جعلنی مبارکاً أینما کنت﴾ . چون درباره عیسای مسیح قرآن کریم فرمود به اینکه این من المقرّبین است. خب اگر موجودی مقرّب شد و موجّه شد یعنی خدا به او رو میکند.
خدا به او رو میکند یعنی چه؟ یعنی خدایی که ﴿لله المشرق و المغرب﴾، خدایی که ﴿فأینما تولّوا فثّم وجه الله﴾، خدایی که جایی از وجه او خالی نیست این خدا به انسان کامل رو کرد یعنی این انسان کامل شده وجه الله جایی نیست که این انسان کامل حضور نداشته باشد. جایی نیست که توسّل به این انسان کامل اثر نداشته باشد. لذا امام هشتم(ع) طبق تفسیر نورالثقلین فرمود: «علیّ(ع)». این اوّلاً به عنوان تطبیق است. نه تفسیر؛ و ثانیاً به عنوان بیان أحد المصادیق است؛ چون خود امام هشتم(ع) هم وجه الله است، همه معصومین(سلام الله علیهم) وجه اللهاند.