برای شناخت بهتر آخرین وضعیت بحران سوریه و ابعاد مختلف آن و سناریوهای پیشرو، همشهری دیپلماتیک با دکتر مسعود اسداللهی از کارشناسان برجسته مسائل منطقهای به گفتوگو پرداخته است. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
- بحران سوریه امروز در چه مرحلهای است و اوضاع چگونه است؟
تحولات ماه های اخیر در سوریه، فرازونشیبهای زیادی داشته است. در حال حاضر نظام توانسته این بحران را که بیشتر یک جنگ مسلحانه بود، پشتسر بگذارد. در اواخر سال90 یعنی دیماه و بهمنماه، نظام در وضعیت خطرناکی بود و چندین شهر و برخی مناطق مرزی تحت تسلط افراد مسلح درآمده بود. بهخصوص با کشیدهشدن درگیریها به حومه دمشق و شهرهایی مثل دوما خیلیها فکر میکردند کار نظام تمام است اما با تحرک ارتش سوریه و حمله متقابل، تمام این مناطق چه شهرکهای حومه دمشق و چه شهرهایی مانند درعا، حمص و ادلب پس گرفته شد. به دنبال شکست عملیات نظامی، بحران وارد فاز جدیدی شد و الان نظام با دومعضل روبهروست:
الف: بحث روی آوردن عناصر مسلح به عملیات تخریبی- امنیتی یعنی ترور، بمبگذاری، آدمربایی و ایجاد ناامنی
ب: فشار جهان غرب و برخی کشورهای عربی روی نظام.
در این فاز جدید، خطر سقوط نظام- موضوعی که برخی انتظار آن را داشتند- وجود ندارد ولی بحران ادامه خواهد یافت مگر اینکه اتفاقات خاص و پیشبینینشدهای در این فاصله روی دهد. در این رابطه مشکلی وجود دارد و آن اینکه چنددستگی و عدم مرجعیت واحد میان مخالفان، کار را سخت میکند. برای نمونه گروههای القاعده و تکفیری که از عراق وارد سوریه شدهاند، سازمان ملل و شورای انتقالی را قبول ندارند و برنامه مستقلی را دنبال میکنند. همچنین اگرچه نام افرادی چون ریاض الاسد بهعنوان رهبر گروههای مسلح مطرح شده اما وی به علت عدم کنترل بر آنها نمیتواند ضمانتهای لازم را بدهد.
- در واقع معتقدید کسی پشت سر این گروهها نیست؟
این گروهها هر از گاهی در برخی از کشورهای عربی فعال میشوند. اگرچه از سوی برخی دولتها و گروهها کمک و تسلیحات دریافت میکنند اما نه صددرصد وابسته به آنها و نه صددرصد مستقل هستند و در یک تقاطع منافع عمل میکنند؛ چنانکه در زمان بحران عراق، عربستان فرصت را مناسب دید و با حمایت از گروههای تکفیری حاضر در عربستان، آنها را به عراق فرستاد تا در عملیاتهای انتحاری هم خودشان کشته شوند و هم شیعیان را بکشند. عربستان با این اقدام، با یک تیر، دو نشان زد. در واقع میتوان گفت اگرچه برخی ارتباطات بین آنها و مراکز اطلاعاتی وجود دارد اما این به معنی کنترل ارگانیک بین آنها نیست و همین موضوع، مشکل ایجاد میکند چون اگر به جایی وابسته بودند، میشد آنها را کنترل کرد ولی این نبود کنترل، موجب سرخود شدن آنها میشود. این طرح مراحل اولیه خود را طی میکند. با فرض اعلام آتشبس و اجرای آن از سوی دوطرف و آزاد شدن زندانیان باز هم مرحله اصلی طرح،یعنی مذاکره بین مخالفان و نظام به این سادگیها نیست چون در وهله اول نمیشود هیأت مشترکی از بین آنها برای مذاکره انتخاب کرد. به همین خاطر قرار شده نبیلالعربی در اوایل خردادماه، همه این مخالفان را در قاهره جمع کند تا با توافق روی حداقلها، میان مخالفان هماهنگی نسبی ایجاد شود بر اساس آن، وارد مذاکره با نظام شوند اما بعید به نظر میرسد این کار به سادگی انجام شود چون میبینیم هماکنون اختلافات بین گروههای خارجنشین بیشتر شده تا جایی که حتی کردها حساب خود را جدا کردهاند. آنها مشارکت فعالی در بحران سوریه نداشتند و این به یکی از معماهای بحران سوریه تبدیل شده است؛ چرا که کردها قاعدتا باید از این فرصت استفاده میکردند و حساب خودشان را از نظام جدا میکردند.
- این رفتار کردها را ناشی از چه میدانید؟
این مسئله از یکسو به خاطر توصیههای حزب پ.ک.ک و عبدالله اوجلان است؛ چراکه اوجلان و پ.ک.ک اعتقاد دارند سقوط بشار اسد و نظام سوریه چون به نفع ترکیه است پس به ضرر کردهاست و موجب تشدید سرکوب کردها در ترکیه میشود و از سوی دیگر، مخالفان، خواستههای کردها را برآورده نمیکنند. برای نمونه یکی از انتقادهای کردها انتخاب عنوان جمهوری عربی سوریه به عنوان نام رسمی این کشور از سوی مخالفان است. آنها انتخاب واژه عربی را به معنای انکار کردها میدانند و میگویند چرا نام کشور را جمهوری سوریه نمیگذارید که پذیرفتهنشدن این نام از سوی مخالفان باعث بروز اختلاف بین آنها شده است. البته این اختلافات با دروزیها، مسیحیان و... نیز وجود دارد.
- در میان کشورهای موثر در بحران سوریه، کشور ترکیه، سیاست ضدسوری شدیدی را دنبال میکند. این سیاست ترکیه را چگونه ارزیابی میکنید؟
در بحث ترکیه چندین عامل تأثیرگذار وجود دارد. اردوغان و داوود اوغلو با تئوری صفرکردن تنش با همسایگان بر سر کار آمدهاند. آنها راه پیشرفت ترکیه را در حل کردن بحرانهای ترکیه با همسایگانش میدانستند و تا سال2011 این سیاست را دنبال کردند و به سرعت روابط ترکیه را با کشورهای همسایه بهبود بخشیدند. چنانکه این امر منجر به امضای قراردادهای متعدد اقتصادی با همه کشورهای همسایه شد و حجم تجارت ترکیه با همسایگانش به میلیاردها دلار افزایش یافت. اردوغان توانست طی هفت، هشت سال، اقتصاد ترکیه را به اقتصاد شانزدهم دنیا تبدیل کند و همین موضوع موفقیتهای بعدی اردوغان را به دنبال داشت اما با شروع بحران در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، این کشور با وجود موفقیتهای اقتصادی، در بخش سیاسی و دیپلماتیک اشتباهات بزرگی مرتکب شد. اولین اشتباه آنها در قضیه لیبی بود. ترکیه به علت قراردادهای 30 میلیاردی با قذافی در ابتدای نهضت مردم لیبی از قذافی حمایت کرد. حتی در شورای امنیت با حمله به لیبی مخالفت کرد و این امر موجب به آتش کشیده شدن پرچم ترکیه شد اما در ادامه با یک چرخش 180 درجهای به حمایت از مردم پرداخت اما همین چرخش، نشاندهنده شناخت ناکافی ترکیه از تحولات منطقه بود.
در مورد مصر هم در روزهای اول بحران، ترکها خیلی قیممآبانه شروع به توصیه به مبارک کردند اما مبارک به آنها توجهی نکرد. بعد از سقوط مبارک، بحثی میان مصریان به طور جدی مطرح شد که الگوی حکومتی ما نه عربستان و نه ایران بلکه ترکیه است بهخصوص اینکه به دلیل بازگشت ریشه اردوغان به اخوانالمسلمین و کاهش نقش ارتش توسط وی، این نزدیکی میان مصر با ترکیه بیشتر احساس میشد اما بعد از رفتن اردوغان به قاهره و مطرح کردن آن بحث جنجالی که قانون اساسی جدید مصر باید قانون اساسی لائیک باشد، اخوانالمسلمین دچار شوک شدند و بلافاصله موضعگیری و اعلام کردند که ترکیه هم مدل موردنظر ما نیست. اشتباهات محاسباتی ترکیه بار دیگر موجب از بین رفتن پایگاه این کشور در مصر شد.
- ترکیه قراردادهای مختلفی با عراق امضا کرد. اردوغان در سفر به نجف با مراجع دیدار کرد و جوی از اتحاد را میان مسلمانان ایجاد کرد. در بحرین نیز ترکیه در ابتدا از مردم حمایت کرد اما بلافاصله در چرخشی 180 درجهای به حکما چسبید و مردم بحرین را رها کرد. این رفتار ترکیه، موجب ایجاد این سؤال شد که شما که دم از دمکراسی در سوریه میزنید، چرا به دمکراسی در بحرین توجه نمیکنید؟
مقامات ترکیه بعد از اختلافاتی که با سوریه پیدا کردند، میخواستند عراق را در مبادلاتشان جایگزین سوریه کنند اما دولت نوریمالکی موافقت نکرد و همین مسئله باعث شد اردوغان به شدت عصبانی شود و هماکنون روابط اردوغان و مالکی بهشدت بحرانی است. یک دلیل این مسئله آن بود که استراتژی مشخصی نداشتند و دلیل دیگر آن خصوصیات شخصیتی اردوغان است. به گفته کسانی که اردوغان را میشناسد، وی فردی عصبانی، لجوج و نسبت به موفقیتهای اقتصادیاش مغرور است. این غرور باعثشده او برای ترکیه جایگاهی فراتر از تواناییهایش متصور شود و شعارها و اقدامهایش فراتر از اندازههای ترکیه باشد زیرا اردوغان، ترکیه را بازیگری نه منطقهای بلکه بینالمللی میداند.
- آیــا ســیاستهــای اردوغــان سیاستهایی مستقل است یا توسط کشورهای غربی به او دیکته میشود؟
به اعتقاد من این سیاست، دیکته آمریکاییها نیست اما آمریکاییها از این خصوصیات اردوغان استفاده میکنند.
- آیا داوود اوغلو بهعنوان فردی آکادمیک و طراح استراتژی صفرکردن تنش با همسایگان برای اصلاح این سیاست اردوغان، توصیهای به وی میکند یا هر دو مانند هم فکر میکنند؟
وقتی میتران میخواست رئیسجمهور شود، وعدههایی را مطرح کرد اما در دوران ریاستجمهوری به خیلی از آنها عمل نکرد. یک بار خبرنگاری از وی پرسید شما در زمان انتخابات وعدههایی دادید، چرا به آنها عمل نمیکنید؟ میتران جواب داد موقع انتخابات من رئیس حزب سوسیالیست بودم، الان رئیسجمهور فرانسه هستم و این دو با هم فرق میکند؛ وقتی وارد عرصه عمل میشوید، فضا متفاوت است. وضعیت داوود اوغلو هم خیلی از این اصل دور نیست؛ یعنی اگرچه بهعنوان فردی آکادمیک شعارهای یوتوپیایی سر میدهد اما در عمل فرق میکند. در ترکیه بسیاری ازجمله ارتش، با این سیاست اردوغان موافق نیستند؛ چراکه معتقدند در قضیه پ.ک.ک و دستگیری عبدالله اوجلان این سوریه بود که به ترکیه کمک کرد و سقوط نظام سوریه میتواند موجب آغاز فعالیت دوباره پ.ک.ک شود و تحلیلی که وجود دارد، این است که اگر این سیاست ترکیه ادامه داشته باشد، شاید سوریه بخواهد از این ابزار استفاده کند و با تجهیز کردها علیه ترکیه، آنها را درگیر کند. اگرچه ترکیه با خوشبینی معتقد است سوریه جرأت نمی کند از این ابزار استفاده کند اما به این مسئله توجه ندارد که اگر سوریه خود را در خطر سقوط ببیند، دیگر به این محاسبات توجه نمیکند و پای ترکیه را نیز به میان میکشد. تجربه و توانایی دیپلماتیک نظام سوریه باعث میشود که از همه کارتها و گزینهها در یک زمان استفاده نکند و مرحله به مرحله از کارتهای مختلف بهره گیرد.