این دسته از کارتونها در اغلب مطبوعات جهان به جز ایران به فراوانی یافت میشوند و طرفداران بسیاری دارند، کمیک استریپها در قالب کاراکترهای مختلف ظاهر میشوند و پس از آن که با مخاطبان خود ارتباط برقرار کردند به طور مرتب و به صورت روزانه، هفتگی یا ماهانه منتشر میشوند و در اختیار علاقهمندان قرار میگیرند.تیپهای مختلفی از کمیک استریپها وجود دارد.
بعضی از آنها به داستانهای ماجراجویانه یا حادثهای میپردازند، دستهای دیگر مسائل کار و مدرسه و خانه و خانواده را -بسته به سلیقه طراح- دنبال میکنند و ذهنیت کارتونیست را از طریق چند فریم که به آن «پانل» هم میگویند به مخاطب منتقل میکنند.
کمیک استریپ در بیشتر کشورهای جهان، قالبی شناخته شده است و نویسندگان بسیاری شانه به شانه کارتونیستها به خلق قهرمانان تازه و ماجراهای جدید میپردازند و چه خوب که ایرانیان نیز به این مقوله بپردازند و متولیان فرهنگی این مرز و بوم از طراحان، نویسندگان و کاریکاتوریستهایی که با این مقوله آشنا و به آن علاقهمندند، حمایت کنند؛ صنعتی که بنا به گفته مسعود شجاعی طباطبایی، مدیر خانه کاریکاتور ایران، میتواند درآمدزا باشد.
شجاعی طباطبایی با اشاره به لزوم پرداختن به هنر کمیک استریپ میگوید: ژاپنیها برای این فن اهمیت بسیاری قائل بوده و به چاپ کتابهای کمیک استریپ در شمارگان بالا و کاغذهای معمولی و حتی بازیافتی برای تمامی گروههای سنی توجه میکنند و میکوشند تا با آخرین تصاویر زیبا و مؤثر، درک بصری مردم را بالا ببرند.
وی به پیوند میان سینما و کمیک استریپ اشاره میکند و معتقد است که این دو ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر داشته و لازم و ملزوم یکدیگرند، به گونهای که بسیاری از فیلمهای هالیوود از روی کمیک استریپها ساخته میشوند و کارگردانان سینما و تلویزیون کنار طراحان کمیک استریپ نشسته و متناسب با طرحها و فریمهای آنان به ساخت قسمتهای مختلف آثارشان میپردازند و این کمیک استریپکاران هستند که فیلمهای بزرگ را طراحی میکنند، تا آنجا که کارگردان بزرگی چون هیچکاک در فیلم معروف خود «روح» از سائول باس میخواهد تا نمابهنمای سکانس قتل در حمام را مثل کتابهای کمیک استریپ طراحی و تصویر کند.
بزرگمهر حسینپور، کاریکاتوریست و طراح کتاب «ماجراهای دلمه» برای کودکان، کمیک استریپ را گونهای از تصاویر دنبالهدار میداند و بر این باور است که این هنر متفاوت با کاریکاتور و کارتون بوده و ممکن است طنزآمیز نباشد بلکه حادثهای ماجراجویانه، عاطفی، سیاسی، اجتماعی و... باشد.
وی که از نخستین کمیک استریپکاران ایرانی است، این هنر را یک سینمای کوچک به شمار آورده و میگوید: برای خلق یک اثر ماندگار و موفق در زمینه کمیک استریپ به یک کارگردان، فیلمنامهنویس، هنرپیشه و فیلمبردار خوب نیاز داریم، چرا که بسیاری از اینگونه آثار قابلیت تبدیل شدن به فیلم و سریال را داشته و میتوانند توجه مخاطبان بسیاری را جلب کنند، همان گونه که بتمن، سوپرمن، تارزان و... ابتدا به صورت کمیک استریپ چاپ و منتشر شد و پس از آن به صورت فیلم و کارتون درآمد و در برابر دید علاقهمندان قرار گرفت.
هادی حیدری، کاریکاتوریست، کمیک استریپ را سریالی کاغذی تعریف میکند و آن را متفاوت با کاریکاتور دانسته و میگوید: کاریکاتور تکصفحهای است اما استریپ صفحههای گوناگونی را دربرمیگیرد و دارای فریمهای متفاوت است.
وی همچنین این هنر را متفاوت با تصویرسازی میداند و معتقد است: تصاویر کمیک دارای هویتی مستقل بوده و بر داستان میچربند اما تصاویر خلق شده توسط تصویرگران، فاقد این استقلال بوده و به گونهای پایبند به متن و روایتگر آن هستند.
نویسنده کتاب «ادبیات کاریکاتور ایران در عصر اصلاحات» به گونههای مختلف کمیک استریپ اشاره میکند و میگوید: بعضی کمیک استریپها در یک صفحه خلاصه میشوند اما برخی دیگر به یک مجموعه میمانند و صفحههای متعددی را دربرمیگیرند که جای اینگونه آثار سریالی در بین کمیک استریپهای ایرانی بسیار خالی است.
هدی حدادی، تصویرگر کودک و نوجوان جنس کمیک استریپ را به سینما نزدیک میداند و معتقد است: کسی که استریپ کار میکند باید سینما را بشناسد و ظرایف و ریزهکاریهای آن را دریابد، همچنین با ادبیات و داستان آشنا باشد و بتواند معانی مورد نظر خود را در کوتاهترین عبارات به مخاطب منتقل کند.
تصویرگر کتاب «بازی انگشتان»، روایتگری را وجه مشترک تصویرسازی و استریپ میداند و میگوید: هنرمند باید بتواند داستان مورد نظر را به مخاطبان منتقل کند اما تصویر، به روایت کردن عین به عین مطلب نمیپردازد و به تصویرگر این امکان را میدهد تا فراتر از متن بایستد و با بهره گرفتن از ذهن خلاق خود، ناگفتههای متن را تصویر کند.
حدادی معتقد است که در همه کارها میتوان خلاق بود و به ارائه اثری هنرمندانه پرداخت اما بعضی هنرها چون استریپ، رعایت اصول بیشتری را میطلبند و علمیترند، در حالی که تصویرگری به مراتب حسیتر و ناآگاهانهتر است.
حرکت بر سطح
محمدرضا یوسفی، نویسنده کودک و نوجوان بر این باور است که کمیک استریپها، عمدتاً از قصههای کنشی استفاده میکنند و سرشار از هیجان، ماجرا و حادثه هستند از طرفی مبتنی بر تصویر بوده و گاه تعداد تصاویر آنقدر بوده که به کاهش قابل توجه واژگان میانجامد و نویسنده را ناچار میکند تا به گونهای بنویسد که به تصویر بدل شود و المانی پیش رود. نویسنده مجموعه داستانکها، استریپ را حرکت بر سطح میداند و میگوید: در استریپ نه تصاویر و نه جملات، هیچ کدام نمیتوانند به درون قهرمانان خود بخزند و شخصیت حقیقی آنان را تصویر کنند، چرا که برای نشان دادن باطن اشخاص باید به سوررئالیسم پناه برد و استریپ، حرکت کردن بر سطح است و خالق اینگونه آثار میکوشد تا سوژههایی را برگزیند که به ذهن اکثر مخاطبان نزدیک باشد و عامه مردم آن را بپسندند و درک کنند، بدون آنکه به چالش با اثر پدید آمده بپردازند.
یوسفی کمیک استریپ را مادر سینما برشمرده و میافزاید: نوشتن داستانهای حرفهای به فیلمنامهنویسی میماند و نوشتن فیلمنامه، کار خلاقهای نیست، زیرا خلاقیت زمانی است که حتی خود نویسنده نیز به طور کامل نمیداند که چه متولد میشود در حالی که فیلمنامهنویس میداند چه مینویسد، همان گونه که نویسنده استریپ ناچار است آگاهانه و در همان کادر یا بالنی که برایش در نظر گرفته شده بنویسد؛ هر چند هر هنری میتواند مبتکرانه و خلاقانه باشد و استریپ نیز از این قاعده جدا نیست. نویسندگان و کاریکاتوریستهای حرفهای میتوانند به خلق استریپهای خلاقانه بپردازند، همان گونه که نیستانی در «داستانهای آقای کا» چنین کرد.
بیگانه با تصویر، گریزان از نقد
بزرگمهر حسینپور، استریپ را یک کار گروهی میداند و میگوید: برای ورود به بازارهای جهانی باید به کار گروهی پناه آوریم، یعنی یک داستاننویس خوب، یک طراح خوب، یک قلمگیر خوب و... در کنار هم بنشینند و به کار تیمی بپردازند و این همان چیزی است که ایرانیان نمیپسندند و نمیخواهند دریابند که استریپ و پویانمایی، فعالیتهای گروهی است نه انفرادی.
وی اغلب ایرانیان را فاقد روحیه نقدپذیری میداند و معتقد است: اگر هنوز استریپ، آنگونه که باید و شاید جا نیفتاده، به این خاطر است که برخی از ما با نقد و هنر بیگانهایم و استعدادها و قابلیتهای خود را نمیشناسیم، برای نمونه در زمینه استریپ، خود را با کشوری چون افغانستان مقایسه میکنیم! حال آنکه اگر به کار گروهی توجه کنیم میتوانیم با ژاپن و بسیاری از کشورهای پیشرو در این زمینه به رقابت بپردازیم.
یاراحمدی، کاریکاتوریست نیز بر این باور است که مردم ایران با تصویر، بیگانه و فاقد روحیه نقدپذیری هستند و ادبیاتشان، ادبیات نقلی و روایی است و با تصویر، ارتباط بسیار کمی برقرار میکنند، در حالی که گاه تصویر به مراتب گویاتر و تأثیرگذارتر از کلام بوده و اثر عمیقتر و ماندگارتری بر ذهن و اندیشه مخاطب میگذارد.
وی جهان امروز را دنیای تصویر میداند و میگوید: روزگاری اجازه چاپ به کتابهای استریپ چون تنتن داده نمیشد و تصور حاکم بر این بود که کتابهایی اینچنین، اجازه فکر کردن را از مخاطبان گرفته و قدرت استدلال را از آنان سلب میکند، اما امروز مسئولان و متولیان امر به توانایی تصویر پی برده و جای خالی استریپ را در مطبوعات کشور دریافتهاند، به همین خاطر بهتر است که هنرمندان نیز فارغ از نگاههای حزبی و سیاسی، به فعالیت بیشتر و جدیتر در این زمینه پرداخته و با خلق تصاویری زنده و گویا، درک بصری مردم را بالا ببرند.
مسعود شجاعی طباطبایی نیز استریپ را عاملی بسیار مؤثر در آشنا کردن مردم با فرهنگ تصویری میداند و معتقد است: امروز، گرایش به تلویزیون بسیار زیاد است تا آنجا که مردم دو ساعت در روز به طور متوسط به تماشای تلویزیون مینشینند و تنها دقایقی را به مطالعه اختصاص میدهند و این همان چیزی است که مسئولان نباید از آن غفلت کنند و آن را نادیده بگیرند بلکه باید زمینهای را فراهم آورند تا مردم با تصویر آشنا شوند و به حمایت از گروههایی بپردازند که این مقوله را میشناسند و میتوانند مردم را با آن آشنا کنند.
مدیر خانه کاریکاتور با اشاره به ارتباط تنگاتنگ استریپ و سینما میگوید: در سینمای ما، چیزی به نام طراحی اولیه وجود ندارد و متداول نیست و چه خوب که سینماگران و مدیران تولید کشور به این قضیه توجه کنند و به حمایت از هنرمندان استریپکار بپردازند، زیرا گذشت آن زمانی که میپنداشتند کتابهای استریپ چون تنتن، بار معنایی منفی داشته و سرشار از احساسات نژادپرستانه است.
امروز هنرمندانی چون سعید رزاقی، بزرگمهر حسینپور، رضا عابدینی و ... ظهور کرده و قابلیتها و تواناییهای بسیاری از خود بروز دادهاند.شجاعی همچنین کمیک استریپ را یک کار جمعی میداند و معتقد است که زمانی میتواند یک اثر ماندگار پدید آید که مجموعهای از عوامل در کنار یکدیگر جمع شوند و به کار بپردازند، ضمن این که پژوهش علمی در این زمینه را نیز نمیتوان نادیده گرفت.
هدی حدادی کمیک استریپ را هنری امروزی و نزدیک به زندگی شهری میداند و میگوید: مخاطبان امروز بسیار کم حوصلهاند و تصویر را نمیشناسند از این رو، استریپ به آنان کمک میکند تا از یک طرف با تصویر آشنا شوند و از طرف دیگر در زمانی اندک به نتیجه مورد نظر برسند به همین خاطر بهتر است از هنرمندانی که در این زمینه فعالیت میکنند حمایت شود تا بتوانند با آسایش و امنیت روانی بیشتری به خلق آثار ماندگار و تأثیر گذار بپردازند.
شناگران ماهری که آب نمیبینند
روزنه، نخستین و از معدود ناشرانی است که به چاپ کتابهای کمیک استریپ همت گمارده و به جای انتشار کتابهایی چون تنتن و تارزان، از هنرمندان ایرانی حمایت کرده و به چاپ آثار آنان پرداخته است، هر چند به باور خود میدانسته آنچه منتشر و روانه بازار میکند، مخاطب خاص خود را داشته و به آسانی فروخته میشود.
علیرضا بهشتی، مدیر نشر روزنه بر این باور است که چاپ کتابهای کمیک استریپ در ایران طرفدار چندانی ندارد، زیرا این گونه کتابها عطف ندارند، همچنین دارای قطعی بزرگ و صفحاتی اندک بوده و بهتر است در روزنامهفروشیها عرضه شوند، حال آن که در ایران چنین امکانی وجود دارد و مردم نیز با تصویر ارتباط چندانی نداشته و آن گونه که باید و شاید از آن استقبال نمیکنند و همه اینها عواملی است که ناشران را نسبت به چاپ کتابهای استریپ بیرغبت میکند.
وی هنرمندان ایرانی را شناگران ماهری میداند که آب نمیبینند و میگوید: استریپهایی که هنرمندان ما خلق میکنند، کمتر از آثار ژاپنی و اروپایی نیست، اما افسوس که سازمانی نیست که از آنان حمایت کند و امکانات لازم را در اختیارشان بگذارد، در حالی که از آنان حمایت کند و امکانات لازم را در اختیارشان بگذارد، در حالی که اگر ناشری به کار تخصصی در این زمینه بپردازد و از داستانپرداز و طراحان خوب برای پرداختن به این مقوله حمایت کند، قطعاً به موفقیتهای چشمگیری دست مییابد.
حیدری نیز حمایت ناشران را در تولید و گسترش کمیک استریپهای داخلی مؤثر میداند و میگوید: تا زمانی که ناشران به اهمیت و ارزش تولید داستانهای بومی پی نبرند و به تبلیغ استریپ و حمایت از فعالان در این زمینه نپردازند، نمیتوان انتظار داشت که اثر ماندگاری خلق شود و بازار را کارهای پیش پا افتاده اشباع نکند.
وی با اشاره به لزوم وجود قانون کپیرایت میگوید: متأسفانه بسیاری از ناشران ترجیح میدهند به جای آن که از طراحان و کاریکاتوریستها بخواهند تا به خلق آثار استریپ بپردازند، این گونه کتابها را کپی کرده و به فارسی برگردان میکنند و این موجب میشود که کمتر هنرمندی به فعالیت تخصصی در زمینه استریپ تشویق شده و به آن بپردازد.
یاراحمدی نیز کمیک استریپ را هنری بدون متولی میداند و معتقد است: هیچ ناشر یا سازمانی نیست که امکانات مادی و معنوی لازم را در اختیار هنرمندان بگذارد و از آنان بخواهد تا به خلق استریپهای تکصفحهای یا سریالی بپردازند، از اینرو کاریکاتوریستها و طراحان ترجیح میدهند به جای آن که به خلق فریمهای گوناگون برای یک داستان دو صفحهای بپردازند، تنها به کشیدن طرحی واحد بسنده کننده و به استریپ روی نیاورند.
وی کمیک استریپ را در ارتباط مستقیم با سیاست و اقتصاد میداند و میگوید: در یک دوره زمانی خاص، هنرمندان و برخی از ناشران به استریپ توجه کردند.
آثار خوبی نیز ارائه شد، که اگرچه نگاه خاصی را دنبال میکرد اما هنرمندانه و تأثیرگذار بود اما امروز، شرایط دگرگون شده و کمتر ناشری به سرمایهگذاری در این زمینه میپردازد. اما شجاعی طباطبایی بر این باور است که هنرمندان ما آنچنان خلاقه عمل کردهاند و آن قدر با تصویر آشنا هستند که در هر زمان و مکانی میتوانند به فعالیت بپردازند و مخاطبان بسیاری را جذب هنر خود کنند، به شرط آن که مسئولان و متولیان فرهنگی این مرزوبوم از آنان حمایت کرده و امکانات لازم را در اختیارشان بگذارند.
وی با اشاره به فعالیتهای مؤثر سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران در زمینه استریپ میگوید: این سازمان به تازگی اقدام به چاپ «کتاب مترو» کرده و بر آن شده تا با چاپ کتابهای استریپ از هنرمندان پشتیبانی کند و مردم را با فرهنگ تصویری آشنا کند. اما سازمان فرهنگی- هنری شهرداری به تنهایی نمیتواند به چنین اقدام بزرگی دست زند و نهادهای دیگر نیز باید به کمک این سازمان آمده و متوجه ارزشهای والای هنری و بصری استریپ شوند.