تفسیرهایی که ما راجع به مفاهیم مختلف ازجمله خوشبختی و بدبختی و ... داریم براساس سلسله اعتقاداتی است که همه انسانها کم و بیش این اعتقادات را داریم که نام این مجموعه اعتقادات را جهان بینی میگذاریم.
امام علی(ع) میفرمایند: «سعادتمند و خوشبخت کسی است که از زندگی دیگران عبرت آموزد و شقاوتمند و بدبخت کسی است که فریفته هوا و هوس خود گردد.» همچنین میفرمایند: «همانا تیره روز و بدبخت کسی است که از عقل و تجربه خود محروم ماند و از آن بهره نگیرد.» امام علی(ع) در جای دیگری به نشانههای شقاوت اشاره نموده میفرماید: «از نشانههای بدبختی، دغل کاری با دوست است.» و «از نشانه های شقاوت و بدبختی، بدی کردن به نیکان است.» در جای دیگری، عوامل شقاوت و بدبختی را بر میشمارند و آنرا معلول و نتیجه اندیشه و رفتار آدمی میدانند؛ چون انسان با سوء اختیار خود، راه شقاوت و بدبختی را می پیماید.
ایشان در ابتدای نامه مشهور خود به مالک اشتر، راه سعادت و خوشبختی یا شقاوت و بدبختی را گوشزد نموده و میفرماید: فرد شقی (بدبخت)، مایه عبرت همه مسلمانان، به ویژه مسئولان مملکتی خواهد بود. حضرت، نامه را چنین آغاز میفرماید: به نام خداوند بخشنده مهربان. این فرمان از بنده خدا، علی، امیرمؤمنان، به مالک اشتر پسر حارث است. در عهدی که با او دارد، هنگامی که او را به فرمانداری مصر... و از واجبات و مستحبات، پیروی کند؛ فرمانهایی که جز با پیروی آن، سعادتنمند و خوش بخت نخواهد شد و جز با انکار و ضایع کردن آن، شقی و بدبخت نخواهد گردید. امیرمومنان(ع) راه سعادت و خوشبختی را تنها در اطاعت خدا و انجام دادن فرمانهای او میداند و شقی و بدبخت را کسی میداند که این راه را نپیماید. در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا برنجکار، عضو هیئت علمی پردیس قم دانشگاه تهران به بررسی ابعادی از این موضوع پرداختیم که اکنون از نظر شما می گذرد.
*خوشبختی به عنوان یک دغدغه تاریخی برای بشر و خصوصا انسان معاصر چگونه تعریف میشود و اصولا چگونه به دست می آید؟
خوشبختی براساس جهان بینیهای مختلف، تعاریفهای مختلفی می شود. تفسیرهایی که ما راجع به مفاهیم مختلف ازجمله خوشبختی و بدبختی و ... داریم براساس سلسله اعتقاداتی است که همه انسانها کم و بیش این اعتقادات را داریم که نام این مجموعه اعتقادات را جهان بینی میگذاریم.
برای مثال اگر زندگی را فرآیندی بدانیم که از دنیا شروع میشود و ادامه پیدا میکند و به آخرت و بهشت و جهنم میرسد و انتهایی ندارد، براساس این جهان بینی و اعتقاد به شکلی میتوان خوشبختی را تعریف کرد. همچنین براساس این اعتقاد که بگوئیم که جهان، همین دنیاست و آخرتی وجود ندارد میتوان خوشبختی را به شکل دیگری تعریف کرد.
ما براساس جهان بینی دینی و اسلامی، خوشبختی را به گونهای تعریف میکنیم که سعادت دنیا و آخرت، هر دو در آن تأمین شود، البته آخرت مهمتر است، چون آخرت بینهایت است، در صورتی که دنیا محدود است. طبیعتا زندگی بی نهایت و ابدی ارزش اش بیشتر از زندگی هفتاد، هشتاد ساله است اما بالاخره هفتاد، هشتاد سال هم مزرعه آخرت است.
بر این اساس اگر بخواهیم خوشبختی را تعریف کنیم باید به گونهای زندگی را تصویر کنیم که بیشترین کمال را از زندگی در این دنیا و هم در آخرت به دست بیاوریم. اگر انسان در دنیا به کمال برسد در آخرت هم به کمال خواهد رسید و سعادت آخرت وی هم تضمین خواهد شد. پس بنابراین ما باید بحث خوشبختی را به بحث کمال بکشانیم.
کمال امکان به فعلیت رسیدن ظرفیتهای انسانی انسان است، و چون انسان مرکب از جسم و روح است. بنابراین ما میتوانیم هم برای جسم انسان و هم برای روح انسان، کمال تعریف کرد، اما روح مهمتر است، چون انسانیت انسان به روح اوست. جسم انسان مرکب است، اگر اینها را فرض بدانیم باید بگوئیم کمال انسان، سلامتی، تندرستی و رفاه است، اما کمال روحی انسان به این است که با مبدأ کمال مطلق که خداست ارتباط برقرار کند. کمال روحی انسان به این است که روح انسان بزرگ و قوی و متعالی شود و چون تعالی و کمال مطلق خداست. بنابراین اگر روح انسان اگر با خدا ارتباط برقرار کند به تعالی رسیده است که یکی از آثار آن آرامش است. آرامش روحی، صداقت، امانتداری و فضائل اخلاقی از نشانههای این گونه افراد است. انسان با اتصال به خدا می تواند به همه این کمالات برسد، اگر انسان با خدا ارتباط نداشته باشد ممکن است به صورت ناقص به بعضی از اینها برسد اما در صورت ارتباط با خدا به صورت کامل و تمام عیار میتواند به چنین چیزهایی دست یابد. در این صورت انسان به وضعیتی می رسد که مورد رضایت خداست. پس روح و بدن انسان به کمال رسیده است، کسی که روح او در این دنیا به کمال برسد زندگی اخروی هم تضمین خواهد شد. پس چنین فردی در دنیا و آخرت مشکلی نخواهد داشت و در واقع میتوان گفت به خوشبختی رسیده است. منتها عوامل خوشبختی خصوصا خوشبختی جسمی و روحی، دنیوی و اخروی گاهی با هم تعارض پیدا میکنند، مثلا اگر ما به پولی برسیم به لذت جسمی میرسیم، اما این پول چون نامشروع و حرام است روح ما را تنزل میدهد و در نتیجه آخرت ما خراب میشود.
در این گونه موارد که تعارض پیش میآید باید آنچه که مهمتر است را دنبال کنیم، البته جایی که تعارض وجود ندارد هر دو را باید انتخاب کنیم هم باید خوشبختیهای جسمی و دنیوی را داشته باشیم اما وقتی تعارض پیش میآید باید مهمترین را انتخاب کنیم، چون آخرت مهمتر از دنیاست باید امور اخروی را انتخاب کنیم.
*تفاوت خوشبختی در اندیشه غربی با نگاه اسلامی در چیست؟
چون تفکر غربیها مبتنی بر تفکر ماتریالیستی است و دنیا را اصل قرار دادند و قائل به آخرت نیستند و در دنیا هم دین را دخالت نمیدهند و قائل هستند که دین نباید پایه باشد و پایههای تمدن غربی براساس دین قرار نگرفته است. بنابراین آنها سعادت و خوشبختی را در لذت جسمی میدانند و از این جهت آرامش روح و سعادت اخروی برای آنها در اولویت قرار ندارد. اولویت اول آنها این است که بیشترین بهره و لذت جسمی و مادی را از این دنیا ببرند. وقتی این گونه شد هم تمدنی به وجود می آید که اکنون شاهد آن هستیم، یعنی بیشترین بهره کشی از طبیعت، بیشترین مصرف و بیشترین اسراف و در یک جمله از بین بردن کره زمین به دست خودمان اتفاق افتاد چون بشر غربی میخواهد بیشترین استفاده را ببرد.
چون دنیا محدود و خواستههای انسانی نامحدود است، دنیا کفاف زیاده طلبیهای همه انسانها را نمیدهد. بنابراین یک سری از انسانها قربانی دیگران میشوند. عده ای باید بیشترین لذت را ببرند و عده دیگر باید برده شوند. چنانچه اکنون میبینیم.
*چرا جوانان ما خوشبختی را بیشتر در امکانات مادی و مالی میبینند؟
اینها در واقع تحت تأثیر فرهنگ غرب است. وضعیتی که ما اکنون در آن هستیم، وضعیتی است که با تهاجم غرب برخی از دیدگاه های مردم خصوصا جوانان تغییر کرد. افکار غربیها ناخواسته وارد ذهن مردم میشود، البته نه اینکه همه این گونه باشند، اما بعضی ها این گونه هستند البته درجات این عقیدهها هم متفاوت است، اما به هر حال به میزانی که آنها از جهات مختلف بر ما تأثیر گذاشتند دنیاگرایی بر ما غلبه دارد، البته شیطان هم وسوسه میکند و غرب هم به تعبیر حضرت امام(ره) شیطان اکبر است. چون هوای نفسهم به این سمت است موفق میشوند انسان را به بیراهه بکشند. به میزانی که به خداوند ایمان داشته باشیم از این تهاجمات، نجات پیدا میکنیم و برعکس.
*آیا در آثار دینی و فلسفی ایرانی اسلامی بابی بنام خوشبختی وجود دارد و اگر هست به چه مسائلی تمرکز دارد و میپردازد؟
در قرآن تعابیر مختلفی از خوشبختی وجود دارد. در اشعار و نوشتههای بزرگان ما هم خوشبختی مطرح شده است. شاعران بزرگ ما نوعا بر بحثهای اخلاقی تأکید دارند و حکمتها را بیان میکنند. هدف این افراد این است که با مفاهیم اخلاقی خوشبختی را تعریف کنند، میگویند اگر میخواهید خوشبخت باشید این اصول و مفاهیم اخلاقی وجود دارد که باید رعایت کنید. یا برخی از نویسندگان و شعرا، بحث ارتباط با خدا را مطرح میکنند که راهی به سوی سعادت و خوشبختی است. بخش زیادی از دعاهای مأثور که هدفش ارتباط با خداست میخواهد انسان با این ارتباط به خوشبختی برسد. برخیها فکر میکنند که داشتن مادیات و نعمتهای دنیوی مانع سعادت آخرت است اما در روایات بر اینها تأکید شده است.