این واکنش مجلس چند بار دیگر هم تکرار شده و در مهمترین آنها، هنگام انتخاب استاندار تهران، نمایندگان پایتخت اعلام کردند که با آنها هیچ رایزنیای نشده است و مقامات ارشد وزارت کشور هم گفتند که نمایندگان شهریار و ورامین طرف مشورتشان بودهاند.
رویه انتخاب استانداران از آن رو که نزدیکترین لبه همکاری دولت و مجلس است با اهمیت تلقی میشود و اینکه در عرف سیاست در ایران، انتخاب یک استاندار میبایست پس از رایزنی با مجلس و کسب رأی هیأت وزیران انجام گیرد؛
این روش به قول مصطفی پورمحمدی که در روز کسب رأی اعتماد از مجلس، به عنوان برگ برنده، وعده داد تا در دوره او، هیچ استانداری نخواهد بود که بدون اخذ نظر مجلس برگزیده شود، حساسیتی دوچندان یافت و اکنون که حتی به نقلی وزیر کشور هم خود را از انتخاب استانداران بیخبر میداند، پس دیگر چه جای انتظار که دولت در سایر مواردی که میتواند از اساس مستقل از سایر قوا عمل کند، پای مشاوره بنشیند.
دولت بارها به «تعامل با نخبگان همفکر و با اخلاص» فراخوانده شده است و حالا در کوران مجادلاتی بیپایان بر سر مسایل کشور، از کاهش نرخ سود بانکی و تغییر ساعت رسمی گرفته تا نحوه مذاکره با غرب و برگزاری انتخابات شوراها، این نکته بیش از پیش رخ مینمایاند.
دولت باید بر شکاف رو به گسترشش با نخبگان فایق آید و به صرف ارتباط محدود با برخی از نخبگان بسنده نکند و فراتر از جلسات کوتاه همفکری، گره از کارهای فروبسته گشاید.
مشورت یک روی یاری خواستن از خواص محدود اما متنفذ است و مدام خود را در گوشه زمین گیرانداختن و به مباحثه برخاستن، خستگیها را دوچندان میکند.