روزهای پایانی سال گذشته به مناسبت برگزاری جایزه شهید حبیب غنیپور با جمعی از شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه و امیرحسین فردی به عنوان بانی این جشنواره هم صحبت شدیم.
از امیرحسین فردی بنیانگذار جلسات قصهخوانی و نقد روزهای دوشنبه مسجد جوادالائمه و پایهگذار جایزه ادبی غنیپور نمیدانیم چطور یاد کنیم. شاید خوب است به این بسنده کنیم که علیرضا متولی درباره وی مینویسد: «راستش دلم نمی آید از امیر حسین فردی چیزی بنویسم. هر چه بنویسم حق مطلب ادا نخواهد شد. اما در یک کلمه میتوانم بگویم او یک معلم بود و هست و خواهد بود؛ یک معلم حقیقی. امیرخان، معلم بود. مدرس نبود. درس نمیداد. رفتارش و مهربانی اش برای ما درس بود. او خودش درس بود و هست. ما فقط از او قصه و داستان نوشتن نیاموختیم. از او مهربانی آموختیم و سعه صدر آموختیم و نگاه عاشقانه به هستی آموختیم و ...»
پیرامون جشنواره غنیپور همه صحبتها به امیرحسین فردی ختم میشود. همان که بانی جلسات دوشنبههای مسجد جواد الائمه بود و بعد از یک دوره رکود بانی و پایهگذار جشنواره ادبی جایزه شهید حبیب غنیپور بود و تاکنون 12 دوره آن را راهبری کرده است.
آنچه در ادامه میآید بخشی از نشست صمیمی با امیرحسین فردی در فارس است.
در جامعه جایی نداشتیم و به مسجد پناه بردیم
- فضای فرهنگی که در سالهای پیش از انقلاب شکل میگیرد و حرکاتی مانند مسجد جواد الائمه به وجود میآید تا چه حد مورد نیاز جامعه امروز ماست؟
شرایط بسیار تغییر کرده است و کار ما خیلی سختتر شده است. درست است که پیش از انقلاب ما را جایی راه نمیدادند و سه گروه مثل ما در جامعه بودند. برخی زندان و دربند بودند، برخی تبعید بودند و عدهای هم مثل ما در شهر خودمان در غربت بودیم. ما را با این افکار و اندیشهها جایی راه نمیدادند، از قدیم هم گفتهاند که آدم غریب به خانه خدا پناه میبرد ما هم به خانه خدا که امنیت داشتیم پناه بردیم. اینجا بود که ما را میپذیرفتند و از خدا مهربانتر هم که نداریم و با همین هدف هم رفتیم، میخواستیم پایگاههای مردمی و مذهبی را تقویت کنیم. اواخر دهه 50 دوران اقتدار رژیم شاه بود. عرصههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و ارتش و همچنین در بحث فرهنگ کار میکردند. سینماهای زیادی میساختند و از این کار هم هدف داشتند البته در همان زمان مردم هوشمند ما شروع به مسجدسازی کردند و با پول توجیبی در مقابل آنها سنگرهایی ایجاد میکردند که خود جوش بودند.
- مسجدرفتن در رژیم شاه یک نوع مبارزه بود
نوای «الله اکبر» در مناطق جنوبی تهران و فقیرنشین به گوش میرسید. آنها میخواستند کاملا مظاهر دینی را از بین ببرند که این مسئله در مناطق شمال تهران بیشتر بود که این مسئله اتفاقی نیست. حرکت مردم حالت مبارزه جویانهای بود که ملت ایران در مقابل حرکت و تهاجم فرهنگی نظام شاهنشاهی نشان میداد. خدا توفیق داده بود که ما هم جزء فقرا باشیم و به زور یک خانه کوچک ساخته بودیم در نزدیکی مسجد جواد الائمه. رفتن ما به مسجد مانند همه افراد دیگری که به مسجد میرفتند فقط برای نماز خواندن نبود و به نوعی یک مبارزه بود. انجام کار فرهنگی در مسجد بسیار معنادار بود و تقویت کتابخانه، شناسایی نیروها، ایجاد ارتباط میان بچهها صورت میگرفت. اینها افرادی بودند که دیگر جایی نداشتند.
- اگر همه اعضایمان به مسجد میآمدند جا نداشتیم
در سالهای پایانی رژیم شاه و آغاز انقلاب ایران کمتر میتوانستم به مسجد بروم و به حوزه هنری آمده بودم، روزی از محمد ناصری که مسئول کتابخانه شده بود پرسیدم که کتابخانه چند عضو دارد؟ جواب داد حدود 7 هزار نفر به عضویت کتابخانه مسجد جواد الائمه در آمدهاند. همانجا خندیدم و گفتم اگر این اعضا تصمیم بگیرند که یک روز به کتابخانه بیایند چه کنیم؟ در مسجد و پشتبام هم بروند باز جا نمیشوند. این موضوع کم اتفاقی نیست و حاصل یک زحمت است.
تحلیل ما از شرایط آن زمان این بود که مسجدها را تبدیل به پایگاه کنیم. حتی سال 56 بنده طرحی داشتم تحت عنوان اینکه جشنواره مستند فیلمهای 8 میلیمتری برگزار شود. دوربینهایی آماده کردیم برای مسجد و میخواستیم با شناسایی نیروها در سال 57 جشنواره را برگزار کنیم تا اینکه به پیروزی انقلاب رسیدیم و این موضوع اتفاق نیفتاد. ما میخواستیم با توجه شرایط زمانی خود اثرگذار باشیم. نیاز آن زمان آنگونه بود اما نیاز زمان امروز چیست؟ نیازسنجی و شناسایی این نیازها بسیار مهم است. گاه نیاز اصلی را شناسایی نمیکنند و به سراغ نیازهایی میروند که در اولویت نیست و همت خود را میگذارد و کاری میکند که نیاز فرعی است.
برای رسیدن به جامعه آرمانی خودمان باید آرمانی زندگی کنیم- در حال حاضر چند دستگی ایجاد شده است؟
مبارزه در پیشبرد اهداف اسلام و انقلاب نفس کار است. تا کجا میتوانیم مقاومت کنیم که نلرزیم ایستادن و اینکه همیشه به خود بگوید که انقلاب تمام نشده است و رژیمی که نماینده ما نبود و نماینده سرمایهداران بود را در سال 57 بیرون کردیم. این موضوع جریان و جاری است و انقلاب ما به تاریخ نپیوسته است هر چند تاریخی شده است، توقف نداریم. آن زمان پیچیدگیها و دشواریهای خاص خود را داشته است و این زمان هم به نوع دیگری پیچیدگی خود را دارد اما چه باید کرد؟ میتوان مثل کوهنوردها را زد. گروهی جمع میشود که بروند کوهی را فتح کنند که هر چه بیشتر پیش میروند کمتر میشوند و برای رسیدن به جامعه آرمانی خودمان باید آرمانی زندگی کنیم.
- این شرایط تکرار میطلبد؟
نه، الان این پاسخگو نیست. در جامعه کنونی خیلی سادهانگاری است که برویم در مسجد بنشینیم و کاری بکنیم. مسجد هنوز پایگاه است ولی ما زمانی رفتیم مسجد که ما را جایی راه نمیدادند و جایی در اختیار ما نبود ولی الان جامعه برای ما است و اینجاست که هنرمند باید تحلیل سیاسی و اجتماعی داشته باشد. هنرمند باید عمیقترین تحلیلها را درباره شرایط داشت و گرنه به اشتباه میرود. در قضیه فتنه هم بسیاری از افراد نامدار به آن سمت رفتند چون شناختی نداشتند. در حال حاضر در ادبیات و به صورت کلی هنر به نظر وضعیت سختتری داریم. ظاهر اینست ک انقلاب به ثمر رسیده است و طاغوت نیست اما الان طاغوتهایی بوجود آمده است که نفس آدمهاست.
هر چه سن بالاتر میرود دقت بیشتر میشود. مثلا کانال میزنیم با فلان آدم ارتباط بیشتری بگیریم برای اینکه محاسبه میکنیم که این فرد در آینده منصبی به دست خواهد آورد و در نظر نمیگیریم که این آدم چه قابلیتها و ظرفیتهایی دارد. دوستیها به دلیل رسیدن به مقام وی در آینده است که بتوانیم بهرهای ببریم این در حالیست که باید به دنبال افرادی باشیم که تقوای بیشتری دارند و اعتقاد انسانیت را مدنظر قرار دهیم.
- این موارد در حوزه فرهنگ و هنر آنچه مطرح میشود کم است یا شاید تبلور آن کم است. افرادی که این بینش را دارند باید بیشتر خودشان را نشان دهند.
یک هنرمند باید بحث جامعهشناسی داشته باشد و خودش بینش، شناخت و تحلیل داشته باشد و نکته مهمتر این است که این فرد باید بسیار مهذب باشد. خیلیها میتوانند خوب حرف بزنند ما حرف زدن نشاندهنده باور فرد نیست. مهم است که در شدائد چقدر مقاوم است و چقدر اصالت دارد؟
وظیفه ما است که نیروهای اصیل و معتقد و جریانهای اصیل را شناسایی کنیم. آنها که پشت تریبون خود را مطرح نمیکنند چون در شأن آنها نیست. آنها کار خود را میکنند و ما باید شناسایی کنیم.
قبل از انقلاب و بعد از انقلاب کافی بود فردی بگوید «مرگ بر شاه»؛ میگفتیم دستت درد نکند و تو با ما هستی. ولی هر چه رو به جلو میرویم عمیقتر میشویم و پیچیدهتر؛ دیگر مرگ بر شاه گفتن و مرگ بر آمریکا گفتن پاسخگو نیست. برخی از افرادی که همان زمان این شعارها را دادند آلان بریدهاند. در زمان فتنه هم گفتم که بچههایی که به خیابان آمده بودند بچههای خوبی بودند و فقط تعداد اندکی میدانستند که داستان چیست.
- اوایل انقلاب مسجدیها و مراکز این چنینی از وقتشان میگذاشتند و سعی میکردند هدایت کنند، اما الان اینگونه افراد کمتر هستند.
وضعیت را با یک چیزی مقایسه کنیم، در انقلاب قرار نبود فقط شاه را بیرون کنیم. آن زمان میگفتیم هم شاه را نمیخواهیم و هم نفوذ خارجیها را. ما به دنبال استقلال بودیم و دشمنیها از همین جا شکل گرفت. آنها گفتند دنیایی را که ما کدخدای آن هستیم نمیگذاریم مستقل باشید.
نگاه نباید فقط محلی باشد و باید دید گسترهتری داشت. مسئولیت سنگینی است که هنرمندان باید اینگونه نگاه کنند و بدانند فقط متعلق به این شهر یا کشور نیستند و در جهان اسلام باید اثرگذار باشند. اینها را بر اساس تجربه مسجد جواد الائمه مطرح میکنم که همواره باید مقاوم بود و به تکالیف عمل کرد. شاید نتایج زمانی باشد که شما در دنیا نیستید و این آموزه از جانب امام خمینی (ره) بوده است.
- رسالت نویسندگان به خصوص بعد از سال 88 چیست؟ نویسندگان تا چه حد باید نگاه به ذائقه مخاطب داشته باشند؟
اینجا یک سؤال پیش میآید که وقتی یک نویسنده مینویسد باید به ذائقه مخاطب نگاه کند؟ یا به ایدهآلهای خود توجه کند؟ آیا باید تابع سلیقه مخاطب خود باشد؟ باید به مخاطب احترام بگذارد ولی حرفها، حسها و افقهای خود را مطرح کند و با احترام آن را تقدیم کند، مخاطب اگر بخواهد میپسندد. زمانی که کتاب نوشته میشود باید این نگاه را داشت که کتاب صد هزار تیراژ داشته باشد؟ این صد هزار نفر چه کسانی هستند؟ بلکه میتوان کتابی نوشت که صد هزار مخاطب داشته باشد ولی حرفهای خود نویسنده باشد. اگر خود سانسوری کنیم و فقط به سلایق نگاه کنیم کاسبکاری و عدول از ارزشها است. ذائقه سازی مخاطب مهم است باید جهانی را تصویر کرد و انسانهایی را نشان داد که مخاطب بیطرف به آن علاقهمند شود. هر چه نویسنده متعهد باشد و احساس کند که نه خوب حرف میزنم و نه خوب مینویسم نمیتواند علاقهمندی ایجاد کرد. برخی تجارت میکنند و میخواهند با تیراژ کتاب به جنبههای مادی دست پیدا کنند. نباید از حضور این افراد تعجب کرد که از قبل بودهاند و باز هم خواهند بود.
انقلاب به فرزندان خود اعتماد به نفس میدهد
جذابیت تأثیرگذاری یکی از شرایط و مولفههای مهمی است که نویسنده باید داشته باشد. دین ما همین است و تأثیرگذاری اهمیت دارد همیشه باید به جایی رسید که فکر کرد بهترین نویسنده دنیا است و پشتوانهای دارد. نباید دنیا را بیحساب و کتاب دید. نباید فقط حدیث نفس کرد. همواره کسانی هستند که به حدیث نفس علاقه دارند اما باید با جذابترین وجه برای مخاطب جهانی گام برداشت و ارائه کرد و اعتماد به نفس داشته باشد و تحت تأثیر قرار نگیرد.
سال 62 بود که یکی از نویسندگان آثارش را فرستاد تا کارهایش را بخوانم و نظر بدهم وقتی خواندم بسیار خوشحال شدم که نظر مکتوب میخواست و برایش نوشتم که انقلاب به فرزندان خود اعتماد به نفس میدهد. آن زمانها مد بود که میگفتند انقلاب فرزندان خود را میخورد و من این تناسب را بر عکس کردم و گفتم انقلاب اعتماد میدهد. انقلاب تنها فرزندان ناخلف خود را میخورد ولی باید به جنبه اعتماد دادن بیشتر توجه کرد که این حرف جدیدتری است و باید حرف خودمان را بزنیم.
- بخشی از این جریانسازیها رسانهای است.
بله، کمتر دیدم که به این موضوع توجه شود و فقط به حرف روشنفکران پشیمان میپردازند. شناختها بسیار مهم است. الان حرکاتی مثل جواد الائمه در رسانه لازم است حتی در رسانهها میبینم که افرادی کار میکنند که نگاهشان روشنفکران غربی است و خیلی معتقد نیستند و به نظرم اینگونه حرکات نیاز است. مسجد جواد الائمه نشان میدهد که تا چه حد ظرفیت وجود دارد و تا چه حد میتوان کار کرد. هیچگونه امکاناتی نبود اما خیلی میتوان کار کرد و خیلی میتوان اثرگذار بود.
- متاسفانه مذهبیها هم درگیر ظواهر و بودجه شدهاند.
باید اول دید که مذهبی هستند یا نه! فرد مذهبی به دنبال پول نمیگردد و با دست خالی هم کار خود را میکند و استمرار حرکت مهم است. باید پای یک حرکت ایستاد. ما در جشنواره غنیپور هم میتوانستیم این کار را متوقف کنیم اما ما معتقد بودیم که روح شهید باید حفظ شود. مساجد فقط جای نمازگزاری نیستند بلکه در کنار آن باید کارهای دیگری کرد. کار خوب مستمر است و وقتی فشارها زیاد شود نباید جا زد.
- احساس تکلیفی میان اعضا و شورای جایزه ادبی شهید غنیپور وجود دارد. به طور نمونه برخی از داوران مطرح کردند که دستمزدی نگرفتند و یا دستمزد خود را برای دورههای بعدی تقدیم کردند، اما وقتی در جشنوارههای دیگر این وفاق نباشد و نتوانند حتی هزینه داوری را فراهم کنند پس ادامه مسیر به مشکل میخورند.
ما حتی اگر نتوانیم تامین بودجه کنیم هم جشنواره برگزار میکنیم و جایزهای نمیدهیم. اعلام میکنیم که این داوران با این شکل کتابهای سال را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند. اگر فضایی برای برگزاری مراسم اختتامیه هم پیدا نکنیم که خود مسجد این کار را پی میگیریم.
- چه کنیم که طیفهای مختلف به هم نزدیک شدند؟
فرمایش حضرت آقای مبنای کار ماست گاه سلیقهها یکسان نیستند و همدیگر را قبول ندارند اما در کلیت باید وفاق باشد. باید حدود را حفظ کرد و خویشتندار بود. دوستداران انقلاب اگری بدی هم ببینند نباید انقلاب را بزنند و باید پشتیبان بود. کسی که روحیه انقلابی دارد هم سنگر خود را نمیزند و مشکل در اعتقادات است.
- در جوایز غنیپور که نگاه میکردیم میبینیم از جریانهای مختلف حضور دارند و جناح بندیها کمتر دیده میشود این موضوع برای شما مشکلی ایجاد نکرده است.
در مسجد به سوی همه باز است و نگاه ما از ابتدا نگاهی باز بود. ملاک حال فعلی افراد است و باید اینگونه نگاه کرد. در داوریهای ما هم همینگونه بوده است و سعی کردیم بیشتر جذب کنیم، البته به معنای باج دادن نیست. کتابی که حقش بوده است جایزه را برده است. برخی نسبت آنها به انقلاب نزدیکتر است و برخی دورتر و مهم در دایره انقلاب بودن است. نویسندهای کتاب نوشته است و این کتاب، کتاب خوبی است ولی خودش با انقلاب مشکل دارد باید کامل نگاه کرد. وقتی کتاب خوب است باید تجلیل شود و نباید این دایره را بسته نگه داشت.
- مشکلاتی و انتقاداتی هم به دنبال داشته است؟
به طبع مشکلات و انتقادات بوده است. ما در خدمت انقلاب هستیم و باید جذابیت داشت. این به معنای اینست که ما جذب دیگری نمیشویم بلکه دیگری باید جذب ما شود.
- این موضوع در نشستهای رهبری هم دیده میشود گاه در این نشستها میبینیم که افرادی حضور دارند که شاید نسبتی با انقلاب ندارند.
رمز موفقیت انقلاب در باز بودن آن است البته هر کسی جایگاهی دارد. فردی که قبلا معاند بوده است و الان انسان خوبی است نباید وی را امام جماعت کرد. در جشنواره غنی پور افرادی هستند که از دوستان و همرزمان حبیب بودهاند ولی در این جشنواره دیده نمیشوند.
- یک دهه این جشنواره برگزار شده است که نشان دهنده ادامه روند یک جشنواره است. اینکه در جشنوارههای دیگر با موضوعات دیگر ادامه پیدا کند آفت است یا حُسن؟
انسان در حد توان خود رفتار میکند. اگر کاری از دستم بر بیاید مضایقه نمیکنم و ما همه سرباز نظام هستیم و باید به نیازها پاسخ داد. هر کس در حوزه تخصصی خود باید خوب رصد کند و فقدانها و خلاءها را شناسایی کند تا آنها را پر کند. به طور نمونه راهاندازی جشنواره داستان انقلاب و جشنواره شعر انقلاب براساس خلاءهای موجود بود.
- نگاه جایزه ادبی غنیپور معرفی چهرهها است؟
آثار روی میز برای ما مهم است و ملاحظات جانبی نداریم، البته باید بگویم بسیار کم است، وقتی کتاب در اهداف ما میگنجد اثر مورد بحث قرار میگیرد اما این ملاحظات در همه چیز پیش میآید. معرفی افراد برگزیده حوزه کاری ما نیست و ادامه روند به دست رسانهها است. ادامه دادن گفتمان به عهده رسانههای تخصصی است.
- بعد از اختتامیه، جلسات هماندیشی میان برگزیدگان برگزار میشود؟
راستش نه! شاید هم به این موضوع فکر نکردیم و همین که توانش را نداریم ما حتی اتاق نداریم.
- درباره مشکلات و ویژگیها هم توضیح دهید.
اعتماد جامعه پشتوانه است و پشتوانه حاصل نمیشود مگر اینکه ما قواعد بازی را رعایت کنیم و نگاه حرفهای داشته باشیم. انتخابهای ما باید مقرون به صحت باشد البته نمیگوئیم حتما آنچه انتخاب میکنیم به طور بس درست است. داوری همیشه در نهایت سلیقه است ولی نباید پرت باشند. ما پرچم خود را باید بلند کنیم و معیارهای مسجد و شهید داشته باشیم. گِلههای این طرف و آن طرفی میشود و گلایههای از دگراندیشان میشود و میگویند که جشنواره خوبی است اما بسته!
استمرار و نظم از اهمیت ویژهای برخوردارند. یک ماه پیش از اختتامیه داوریها به پایان رسیده است و سعی میکنیم منظم پیش برود و در نهایت سادگی با تمام احتراماتی که به مقامات داریم به دنبال این نیستیم که مقامات بیایند اتفاقا میآیند و کارتی میفرستیم اما چشم به راهشان نیستیم و مراسم برای یک شهید است.
- در زمینه داوریها هم توضیح دهید.
سعی میکنیم داوریها متنوع باشد تا انتخابها متعادل باشد.
- تاکنون شده است که از داوری دعوت کنید اما با شما همراهی نکند؟
خیلی اوقات عذرخواهی میکنند چون فرصت ندارند یا در حال داوری در جشنوارههای دیگر هستند.
- از خوبیهای جشنواره شما این است که برگزیده هم اعلام میکنید ولی برخی جشنوارهها معرفی برتر ندارند.
جشنوارهای که برگزیده انتخاب نکند، اشتباه است. همیشه مثال میزنم در مسابقه دو میدانی بالاخره یک نفر زودتر به خط پایان میرسد و حال ممکن است رکورد نزند اما زودتر از بقیه رسیده است و حق دارد. قرار نیست هر سال رکورد زد و باید افراد را دید و تشویق کرد. افرادی که جشنواره برگزار میکنند از سینماییها یاد بگیرند که از هر بخشی تقدیر میکنند اما در ادبیات گاه اصل هم دیده نمیشود و برگزیده ندارند، نهایتا بیانیهای تلخ با کلی نکوهش خوانده میشود که این نگاه خوبی نیست.
- آئیننامه اجرایی هم دارید؟
آئیننامه مدونی نیست اما این تجربه 10 ساله روند کاری ما را مشخص میکند. کار ما از اردیبهشت با خرید کتاب از نمایشگاه آغاز میشود. دوستان در نمایشگاه کتاب خریداری میشود. ناشران و نویسندگان برای ما کتابها را نمیفرستند و خودمان خریداری میکنیم.
- همه کتابها را خریداری میکنید؟
گاه شده است که تعدادی را خریداری نکنیم اما در این دوره که خریدیم. کسانی که میروند کتاب بخرند گاه داور هستند و میدانند این کتابها را بخرند یا نه! کارشناسانی هستند که با موضوع آشنایی کامل دارند.
- بیشتر جشنوارهها منتظر میشوند آثار به ایشان ارسال میشود یا به آمار رسمی بسنده میکنند.
گاه شعر خوبی نوشته میشود اما خود نویسنده هم در جریان نیست که اثر خوبی است و از طرفی ما از هر طیفها کتاب میخریم.