اگر در قسمت اول، بیش از هر چیز وفاداری به کمیک استریپ و فتح گیشه اهمیت داشت، در قسمت دوم، ریمی به ماجرا و قهرمان اصلی، عمق و غنا بخشید که حاصلش فیلمی دیدنی، جذاب و در عین حال قابل تأمل بود، فیلمی که با وجود دستکم گرفتن این نوع فیلمها از سوی منتقدان، توانست توجه بسیاری از صاحبنظران را به خود جلب کند.
سام ریمی در «اسپایدرمن3» کوشیده تا قهرمانش را از قالب فیلمهای قبلی خارج کند. به گفته خودش این بار با قهرمانی متفاوت روبروییم. این که از یک قهرمان دوست داشتنی وجوهی منفی به تصویر کشیده شود، میتواند یک ریسک هم تلقی شود.
هر چند فروش فوقالعاده فیلم در همین روزهای اول نمایش، نشاندهنده استقبال سینماروها از «اسپایدرمن 3» است، به گفته سام ریمی، این بار قهرمان تا حدی قربانی غرور خودش میشود. او باور میکند که همه جراید به او توجه دارند و وی یک قهرمان بزرگ است.
این غرور وجه تیره کاراکتر او را رقم زده است.ریمی چند سال با اسپایدرمن سر و کله زده و حاصلش سه فیلم موفق و پرتماشاگر است؛ اما این میزان موفقیت هم باعث نمیشود که او اطمینان بدهد حتما قسمتهای بعدی را کارگردانی خواهد کرد.فقط فیلمنامه خوب باعث خواهد شد تا ریمی باز هم پشت دوربین اسپایدرمن بایستد، هر چند که به گفته خودش خداحافظی از این قهرمان کمیک استریپ کار دشواری است.
- شرایط کار در قسمت سوم فیلم را چگونه ارزیابی میکنید؟
شرایط کار محاسن و دردسرهای خاص خودش را داشت. مهمترین امتیاز من برای این فیلم وجود تیم ثابت فیلمهای قبلی بود و نه تنها تهیهکنندگان بلکه تدوینگر، طراح تولید و انیماتورها ثابت بودند.
آنها از تستهای قبلی درسهای زیادی گرفته بودند و طبیعی بود که ارتباط برقرار کردن با هریک از آنها ساده باشد. هیچکس نمیخواست اشتباهات فیلمهای قبلی تکرار شود و این فضای خوبی را بهوجود آورده بود.
این قضیه در مورد هنرپیشگان اصلی فیلم هم صدق میکرد. رفاقت من با توبی و کرستن به مراتب بیشتر از زمانی بود که فیلم اول را شروع کردیم و همه به هم اعتماد کامل داشتیم. اما اشکال کار در فیلمنامه بود چرا که من ناچار شده بودم در شخصیت اسپایدرمن تغییراتی بدهم و این با چیزی که اکثر علاقهمندان اسپایدرمن در ذهنشان داشتند تفاوت فاحشی داشت.
- داستان و فیلمنامه کار مشترک شما و برادرتان بود؟
بله البته آلوین سارجنت که فیلمنامهنویس بزرگی است نیز به ما کمک کرد.
- چالش اصلی برای نگارش فیلمنامه این قسمت چه بود؟
این بار داستان به شدت وابسته به دو قسمت قبل بود و البته بخشی از آن نیز که مربوط به شخصیتهای منفی جدید فیلم میشد، از سری کمیکهای قدیمی اسپایدرمن برداشته شده بود و در نهایت بایستی توازنی بین این دو داستان بهوجود میآمد.
- شخصیتهای منفی جدید چگونه وارد داستان شدند؟
ما بیشتر از شخصیتهای منفی، به شرایط پیتر پارکر توجه داشتیم. او در هر سه فیلم به نوعی بچه است؛ بچهای که سعی دارد بزرگ شود و جنبههای مختلف زندگی را بیاموزد.
درسهای زندگی در این سه فیلم برای پارکر تازه و یا تکراری بودند بهویژه زمانی که او سعی میکرد با اجرای عدالت در مورد هر نبرد وکاری، کمی از احساس گناهش در مورد مرگ عموین کم کند. این باعث میشد تا او خودش را یک قهرمان فرض کند.
ولی شاید زمان آن هم رسیده بود که متوجه شود نمیتواند همه چیز را سیاه و سفید تفسیر کند و چه بسا خود او در پارهای موارد گناهکار باشد و یا شخصیتهای منفی داستان هم گوشهای از انسانیت را از خود بروز دهند.
- و اما شخصیتهای منفی...؟
سفر درونی پیتر پارکر بایستی ادامه مییافت ولی کدام شخصیت منفی میتوانست بر بار درام داستان بیافزاید؟ ما شخصیت منفی را در نظر گرفتیم که از نگاه پارکر کاملاً غیرقابل بخشش باشد تا تماشاچی بتواند با نهایت خواسته او برای انتقامگیری رودررو شود و در آن موقع، تغییر عقیده اسپایدرمن و بخشودگی او میتوانست فضای دیگری را در ذهن تماشاچی بهوجود آورد.
من برای این منظور از شخصیتی استفاده کردم که سابقه چندانی در کتابهای کمیک نداشت و بعد تصمیم گرفتم که امکان پرتاب تار را از اسپایدرمن بگیرم. این اقدام باعث ارسال نامه اعتراضآمیزی با 2000 امضا از سوی علاقهمندان اسپایدرمن شد که از مدیر استودیو سونی خواسته بودند مرا از کار برکنار کند. البته همه چیز به خوبی سپری شد و من موفق شدم دیگر خواستههایم را در این فیلم به سرانجام برسانم.
- برای مثال وجه منفی شخصیت پارکر که قبلاً آن را ندیده بودیم!
خب در این قسمت پارکر تا حدی قربانی غرور بیش از حد خودش میشود. او باور میکند که همه جراید به او توجه دارند و او قهرمان واقعی و فردی بزرگ است. اما از طرفی از باور اینکه فردی ساده است هراس دارد و نمیخواهد بهجز رفتار درست، حرکتی از خود بروز دهد. غرور او باعث نمایان شدن وجه تیره او میشود تا جایی که شاهد اسپایدرمن سیاه هستیم.
من شخصاً این سکانس را دوست نداشتم و نمیخواستم ببینم که او وجه تیرهای دارد ولی باید تماشاچی شاهد ویرانگر بودن غرور بیش از حد میبود تا بتواند در ادامه، تلاش پارکر برای بازیابی مجدد شخصیتش را بپذیرد.
- جاش بکر دوست دوران کودکیتان اخیراً اشاره کرده بود که شما از همان دوران کودکی به فیلمسازی و کتابهای کمیک علاقه داشتید. اولین تجارب فیلمسازیتان در دیترویت چگونه بود؟
یکی از تفریحات ما در آن زمان ضبط صدا برای سری فیلمهای سه کله پوک و سینک کردن آن با فیلمهای آنها بود و فکر میکنم ما حداقل برای 20 فیلم از این سری، صداگذاری کردیم. بعد از این دوره به سراغ کمدیهای اریژینال رفتیم و هر هفته فیلمهایمان را برای باقی بچههای کلاس نمایش میدادیم.
اکثر کمدیهایمان اسلپ استیک بود و به مرور نظرسنجیها باعث شد تا کارمان بهتر شود. پس از مدتی در زنگ ناهار در مدرسه فیلم نمایش میدادیم و بلیت 50 سنتی از بچهها میگرفتیم. بعد از اینکه به کالج هم رفتیم این کار را ادامه دادیم.
- شخصیت «ونوم» چگونه وارد داستان شما شد؟
- استودیو سونی اعلام کرده که یک اسپایدرمن موزیکال به کارگردانی جولی تیمور و سه قسمت دیگر از سری فیلمهای اسپایدرمن در راه است. آیا شما در این پروژهها دخالتی دارید؟
- آیا خود شما تمایلی دارید؟
- ولی به نظر میرسد که قصد خداحافظی با این شخصیت را ندارید؟
- شرکت فیلمسازی شما «گوست هاوس» در چه شرایطی است؟
این شرکت مشترک فیلمسازی من و شریکم رابتاپرت است و ما عموماً بر تولید فیلمهای ژانر وحشت تمرکز داریم. در حال حاضر مرحله پس تولید فیلمی به نام «سی روز از شب» در آنجا به پایان رسیده است که اقتباسی از کمیکهای استیو نیلز است. جفلینچ دستیار کارگردان این فیلم، فیلم دیگری به نام «مرا به جهنم ببر» را برای ما خواهد ساخت که فیلمی کمهزینه در ژانر وحشت خواهد بود.
-
از سری فیلمهای «Bvil Dead» شاهد کار تازهای نخواهیم بود؟
- من قطعاً فیلم دیگری را در این سری با بروس کمپل خواهم ساخت البته نمیتوانم از هماکنون تاریخ دقیقی را اعلام کنم ولی انجام این قضیه از نظر خودم قطعی است.