اما وقتی بیماری آنها را زمینگیر میکند مجبورند روی به هر کسی بیندازند تا هزینههای درمانشان را تأمین کنند. این آدمهایی که عزت نفس دارند سختشان است دست نیاز دراز کنند.وضعیت سلامت در کشور بهگونهای است که سالانه 7.5 درصد از افراد جامعه بهدلیل بیماری یکی از اعضای خانواده، به زیر خط فقر میروند و بعضا برای تأمین هزینههای درمان به شهرهای بزرگی چون تهران روی میآورند.
برخی از آنها نسخه به دست، با کودکی در آغوش، خیابانهای شمال شهر را گز میکنند تا شاید کسی بخشی از هزینههای درمان آنها را بدهد. کافی است سری به حیاطها و محوطههای اطراف بیمارستانهای دولتی بزنید و ببینید چند نفر در آنجا صبح علیالطلوعشان را به نیمه شب میرسانند تا هزینه کمتری برای درمان و هزینههای جانبی آن بکنند. زن و مرد در پارکهای نزدیک به بیمارستانهای دولتی روی نیمکتها دراز میکشند و در ساعاتی که اجازه همراهی کردن با بیمارشان را ندارند کفشهایشان را زیر سر میگذارند و یا روی چمنهای نمور پارک چرت میزنند.
اگرچه علیرضا چگینی قائممقام معاونت حمایت و سلامت کمیته امداد میگوید که بیشتر مراجعاتی که در تهران دارند مربوط به موضوع درمان میشود و در 9ماهه اول سال گذشته بیش از 3 هزار نفر به آنها مراجعه کردهاند و آنها نیز به اندازهای که در توانشان بوده به این افراد کمک کردهاند، اما چه چیز جامعه ما را به این سمت میبرد. مگر قرار نبود چنان عدالتی در سلامت حکمفرما شود که کسی به جز درد بیماریاش درد دیگری نداشته باشد. هزینههای درمان در حالی کمرشکن است که انواع طرحهای ملی و منطقهای برای بهبود شرایط شهروندان اجرایی میشود ولی در بحثهای کلان موضوع سلامت از اهمیت واقعی برخوردار نیست.
سلامت حق و نیاز اساسی تمام انسانهاست، عدالت در سلامت بهعنوان دسترسی مساوی به خدمات مراقبتی و بهره مندی از کیفیت برابر خدمات مراقبتی برای همه تلقی میشود اما در شرایط کنونی رسیدن به چنین عدالتی با بودجهای که امسال برای وزارت بهداشت درنظر گرفته شده است رؤیایی بیش نیست. وزارت بهداشت با حدود 2تا 3هزار میلیارد تومان کسری بودجه مواجه است؛ بیمه خدمات درمانی هم 1500میلیارد تومان کسری دارد، تعرفههای چند نرخی شرایط را برای زیر میزی و نارضایتی فراهم میکند و بخش عمده این هزینهها از جیب مردم پرداخت میشود.
«به قول مسعود پزشکیان عضو کمیسیون بهداشت مجلس، دولتهای نهم و دهم حداقل در حوزه بهداشت و درمان به قانون عمل نکردهاند. در عین حال بررسیهای ما نشان میدهد که سهم سلامت از بودجه عمومی کشور از6.8 درصد در سال 84به حدود 3.8 درصد در سال گذشته کاهش پیدا کرده است یعنی تقریباً نصف شده است. دولتی که خودش را مدافع محرومان میداند کار را به جایی رسانده که افراد فقیر وقتی بیمار میشوند مجبورند گدایی کنند و همه زندگی خود را بفروشند تا بتوانند هزینه درمان بیماریشان را پرداخت کنند البته خیلی از آنان حتی اگر همه زندگیشان را هم بفروشند باز هم توان پرداخت هزینههای درمانی را ندارند.»
شاید اگر وعدههای تحقق نیافته دولت مانند ایجاد بیمه همگانی، پرداخت 10درصد اعتبار حاصل از هدفمندی یارانهها به بخش بهداشت و درمان برای سلامت مردم و جبران فرانشیز برخی خدمات، اجرای نظام سطح بندی خدمات سلامت و نظام ارجاع و چندین طرح دیگر اجرایی میشد، میتوانستیم به روزهای روشن سلامت در آینده امیدوارتر باشیم. علاوه بر انسانهای سالم، کسانی که در بیمارستانها هم درد میکشند و هم نگران تأمین هزینههای درمان خود هستند، محور توسعه پایدارند. از عمر این دولت که 8سال زمام امور را در اختیار داشت چیزی باقی نمانده است، بیماران چشم انتظار برنامههای دولت بعدی هستند.