به گزارش لایوساینس نتایج این بررسی نشان میدهد که گفتگودرمانی یا داروهای روانپزشکی میتوانند شخصیت افراد سالم و نیز افراد مبتلا به بیماریهای روانی را تغییر دهند. نکته مهمتر اینکه این تغییرات ممکن است نسبتا به سرعت، و در طول یک دوره چهار تا هفت ماهه رخ دهد، و برای سالهای دراز پس از درمان تداوم پیدا کند.
برنت رابرتز، سرپرست این پژوهش میگوید، اغلب متخصصان بهداشت روانی به درمانهای روانپزشکی را وسائلی برای تغییر شخصیت نمیشمارند- و صرفا آنها این درمانها را شیوهای برای تغییر دادن رفتار میدانند.
رابرتز میگوید شمار زیادی از افراد از ایده تغییر شخصیت ناراحت میشوند، زیرا "احساس میکنند شما دارید ماهیت درونیشان را دستکاری میکنید. اما اکنون چه بخواهیم و چه نخواهیم داریم صفات شخصیتی بیماران را هم تغییر میدهیم."
پژوهشگران میگویند این یافتهها بحثبرانگیز است زیرا روانشناسان برای مدت درازی معتقد بودند که صفات شخصیتی ثابت هستند. با اینکه برخی از پژوهشهای اخیر بیانگر آن است که صفات شخصیتی در طول زمان میتوانند تغییر یابند، تصور اغلب روانشناسان این بوده که این تغییر مشکل و تدریجی- و نه یک فرآیند سریع- است.
این یافتهها شیوه جدیدی برای نگریستن به تاثیر درمانهای روانپزشکی است، و این سوال را مطرح میکند که آیا این مداخلات باید به طور مستقیمتر شخصیت را هدف قرار دهند. رابرتز میگوید صفات شخصیتی بر بسیاری زمینههای متفاوت زندگی - از جمله روابط با دیگران، موفقیت تحصیلی و شغلی - اثر میگذارند، گرچه این پیامدها اغلب نادیده گرفت میشوند.
رابرتز میگوید: "ما میدانیم که افراد کمتر مضطرب و باوجدانتر در مدرسه و بازار کار کارکرد بهتری دارند."
او میگوید شاید با انجام مداخلاتی بر روی افراد کم سن بتوان آنها را باوجدانتر کرد تا در 40 سالگی در شغلهایشان موفقتر شوند.
تغییرات غیرعامدانه شخصیت
رابرتز و همکارانش در این تحقیق به بازبینی 144 بررسی دربرگیرنده بیش از 15000 نفر پرداختند. در همه این بررسیها نوعی از مداخله درمانی- مانند گفتگودرمانی، داروهای ضدافسردگی، مراقبه، یا آموزش شناختی- به کار رفته بود و ارزیابی صفات شخصیتی انجام شده بود. اما در هیچکدام آنها عامدانه تلاش نشده بود شخصیت افراد تغییر داده شود.
نتایج این بررسی نشان داد که تغییرات قابلتوجهی در شخصیت افراد قرار گرفته تحت مداخله درمانی نسبت به گروههای شاهد رخ میدهد. بیشترین تغییرات شخصیتی که در افراد دچار اختلالات روانپزشکی مانند افسردگی و اضطراب دیده شد. اما به گفته رابرتز حتی افراد سالم هم دچار تغییرات شخصیتی شده بودند، به خصوص در مواردی که دارو دریافت کرده بودند.
صفات شخصیتی که بیش از همه تغییر کرده بودند شامل رواننژندی (neuroticism)، گرایش به تجربه عواطف منفی مانند خلق افسرده؛ و برونگرایی، گرایش به اجتماعی و معاشرتی بودن و تجربه عواطف مثبتتر میشد.
توماس اف اولتمانس، روانشناس دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس میسوری میگوید از جهاتی تعجبآور نبود که این درمانها تغییر شخصیتی ایجاد کرده باشند، زیرا میان صفات شخصیتی و اختلالات روانی همپوشانی وجود دارد. برای مثال بسیاری از خصوصیات شخصیت رواننژند ممکن است علائم افسردگی هم باشند.
نتایج اولیه بررسی رابرتز در اجلاس انجمن علوم روانشناختی آمریکا در ماه گذشته در واشنگتن دی سی منتشر شد. نتایج این بررسی هنوز در جورنال با داوری کارشناسان مستقل منتشر نشده است.
شخصیت و سلامت
اولتمانس میگوید پزشکانی که بیماریهای جسمی را درمان میکنند نیز ممکن است علاقمند باشند به طور جدیتری به نقش شخصیت فکر کنند. به گفته او عادات ناسالم با صفات شخصیتی ارتباط دارند.
به گفته رابرتز برخی از این بررسیها نشان میدهند که هنگامی افراد سیگار را ترک میکنند، بیشتر هم ورزش میکنند و وزنشان را هم کاهش میدهند که نشان میدهد که تغییر یک جنبه شخصیت ممکن است باعث تغییر دادن و تاثیر گذاشتن بر رفتارهای متعدد شود. بررسیها همچنین بیانگر آن است که افزایش وزن با تغییر شخصیت ارتباط دارد.
رابرتز میگوید با اینکه درمانهای روانپزشکی ممکن است صفات رواننژندی را بهبود بخشیده باشند، پژوهشهای بیشتری برای درک چگونگی بهبود بخشیدن به سایر صفات شخصیتی مانند باوجدان بودن که ممکن است بر سلامت تاثیر داشته باشند، لازم است.
پژوهشهای بیشتری مورد نیاز است
کارشناسان میگویند پیش از آنکه پژوهشگران اطمینان حاصل کنند که چه میزان تغییر شخصیتی میتواند زندگیهای افراد را بهبود بخشد، لازم است با دقت بیشتری شخصیت و رفتارهای افراد را ارزیابی کنند.
کریستوفر نیو، روانشناس در دانشگاه راتگرز در نیوجرسی میگوید: "به نظر من درک شخصیت، تغییر شخصیت و پایداری شخصیت برای حوزه بهداشت روانی ضروری است، با این حال من فکر نمیکنم ما در نقطهای باشیم که بتوانیم تجویزی درباره اقدامات ضروری مراجعان یا درمانگران انجام دهیم."
برخی از این بررسیها بیانگر مشکلاتی در ارزیابی شخصیت است که ممکن است باعث تخمین بیش از حد میزان تغییرات شخصیت در طول زمان شود.
به گفته او پژوهشگران همچنین در اندازهگیری رفتارها در خارج از محیط آزمایشگاه نیز خیلی خوب عمل نمیکنند و برای تمایز میان تغییر رفتار در مقابل تغییر شخصیت نیاز به بررسی سامانیافتهتری از اعمال فرد در زندگی واقعی وجود دارد.