وی پس از دوره متوسطه و اخذ دیپلم، در سال ۱۳۴۶ وارد ارتش شد و در سال ۱۳۴۹ با رسته توپخانه از دانشکده افسری فارغالتحصیل شد.
سرلشکر عطاء الله صالحی از جمله فرماندهان دلاور ارتش در دوران جنگ تحمیلی است و در سال 84 به سمت فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شده است.
امیر صالحی که عضو هیات معارف جنگ شهید صیاد شیرازی است، پس از استعفای امیر سرلشکر محمد سلیمی در 20 شهریور 1384 با حکم رهبر معظم انقلاب به عنوان فرمانده کل ارتش منصوب شد.
تشکیل نیروی مستقل پدافندی با مسئولیت ارتش و نیز ساخت تجهیزات مدرن دفاعی همچون جنگنده صاعقه، ناوشکن جماران، انواع زیردریایی و تانک از جمله نقاط درخشان مسئولیت سرلشکر صالحی است.
تدوین طرح های راهبردی چون حضور شناورهای ایرانی در خلیج عدن و دریای مدیترانه از جمله مصادیق نگاه راهبردی این فرمانده ارشد نیروهای مسلح است.
وی در جریان انقلاب اسلامی در کنار شهید سرافراز صیاد شیرازی در درون ارتش با رژیم پهلوی مبارزه کرد و نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ساماندهی کمیتههای انقلاب اسلامی اصفهان با شهید بابایی همکاری کرد.
سرلشکر صالحی طی سالهای دفاع مقدس نیز در کنار شهید صیاد شیرازی حضور داشت و یگانهای رزمی کوچک ارتش در مناطق عملیاتی را فرماندهی میکرد.
همچنین در سوابق فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران، فرماندهی مرکز آموزش درجهداری ارتش و فرماندهی دانشگاه افسری ارتش طی دو دوره به چشم میخورد.
فرماندهی لشکر 77 خراسان، فرماندهی لشکر 58 ذوالفقار، فرماندهی قرارگاه شمال شرق کشور و معاونت آموزش ستاد فرماندهی کل قوا از دیگر سوابق صالحی است.
آخرین مسئولیت سرلشکر صالحی قبل از تصدی فرماندهی ارتش، تصدی معاونتهای نیروی انسانی و بازرسی در ستاد کل نیروهای مسلح بود.
حضرت آیتالله خامنهای فرمانده معظم کل قوا، 30 مرداد 1396 امیر سرلشکر عطاءالله صالحی را به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب كردند.
روایت سرلشکر صالحی از ارتباطش با مقام معظم رهبری
همچنین از دیگر نکات جالب در زندگی نامه سرلشکر صالحی، روایتش از ارتباط با مقام معظم رهبری است که پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای آن را منتشر کرده است.
در قسمتی از روایت به نقل از سرلشکر صالحی آمده است:
در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی که ارتش کمابیش ضعیفتر از قبل شده بود، به تدریج این خطر احساس شد که احزاب و گروهها اقدام به تشکیل حلقههای نظامی کنند و پیش از آنکه انقلاب اسلامی موفق به طراحی و معرفی یک الگوی منسجم نظامی شود، این گروهها وارد عمل نظامی شوند. البته حضرت امام رحمتالله به ارتش توجه داشتند و پیام میدادند، اما در خود بدنه ارتش باید کسانی این دستورها را اجرا میکردند.
نیروهای انقلابی در ارتش آن زمان دوگونه بودند؛ یکی، نیروهای انقلابی که در سمتهای فرماندهی بودند. حضرت آقا هم در جلسات و هم از طریق دفتر مشاورت حضرت امام رحمتالله که در ستاد مشترک مستقر بود، با این افراد ارتباط داشتند. علاوه بر این، در ارتش یک بدنه انقلابی هم حضور داشت که از پایین شکل گرفته بود و با افراد و گروههای مشابه خود در شهرهای مختلف ارتباط برقرار کرده بود و جلساتی هم داشتند، اما چون قدرت اجرایی نداشتند، نتیجه جلسات خود را باید به تهران میرساندند یا با افراد واسطهای ارتباط میگرفتند که نظرات آنها را به گوش امام رحمتالله برسانند.
البته این مشکل در برخی ارتباطها پیش میآمد که بخش بسیاری از مطالبی که ما میخواستیم بگوییم و استدلالهایی که برای آنها میآوردیم، جنبه تخصصی داشت و به همین دلیل اگر آن شخصیت واسطه غیرنظامی بود، نمیتوانستیم آن مطالب را درست به او منتقل کنیم. بنابراین گاهی پیش میآمد که یک ساعت صحبت میکردیم، اما نتیجه کاملا خلاف آن چیزی بود که میخواستیم.
شخصیت حضرت امام رحمتالله در اداره انقلاب یک شخصیت بیهمتای جانشین معصوم علیهالسلام بود و ما در جایگاهی نیستیم که درباره چگونگی ایشان نظر بدهیم، اما اداره جنگ در صحنه رزم نیازمند روشهایی است که بهاصطلاح میگویند روشهای میدانی. آن روش میدانی را فقط یک نفر جبران میکرد و آن هم حضرت آقا بود. ایشان در عرصه نظامی، تصمیمسازی را بهخوبی به تصمیمگیری وصل میکرد و این امتیاز برجسته ایشان بود. ارتباط بدنه انقلابی ارتش با ایشان برای پیشبرد امور جنگ برکات فراوانی را به بار آورد.
در همین اثنا بود که به تدریج آشنایی حضرت آقا با بدنه ارتش تقویت شد. مسئولیتی که به حضرت آقا واگذار کرده بودند و توجهی که ایشان به ارتش نشان میدادند و استعدادی که در برقراری این رابطه داشتند، سبب شد تا ارتباط ایشان با بدنه ارتش و نظامیان به طرز چشمگیری گسترش یابد. با اولین تماسهای ایشان با ارتش، علقههای محبت بین دو طرف ایجاد شد و این مسئله برای نظامیان اهمیت بسیاری داشت.