8 سال پیش وقتی نام «خفاش شب» تمام خانمهای تهرانی را ترسانده بود، جامعه زنان دنبال سلاحی بودند که بتوانند با آن از خودشان محافظت کنند. برای همین اصلا عجیب نبود که آنها به سمت استفاده از سلاحهای سرد برای دفاع از خودشان بروند؛ شیشه شیر یا نوشابه، چاقو، تیغ موکتبری و اسپری بیحسکننده در آن سال، جزو پرکابردترین سلاحها برای زنان بود؛ هرچند که با گذشت زمان به همه ثابت شد این اسلحهها نه تنها به کمک خانمها نمیآید که حتی داشتن آن به ضررشان تمام میشود.
آمار مردهایی که به خاطر سوءظن زنها، مورد حمله قرار میگرفتند روز به روز بیشتر میشد تا اینکه همه فهمیدند برای امنیت زنها باید سراغ گزینه دیگری رفت؛ گزینهای که حالا طرفداران خودش را پیدا کرده؛ «دفاع شخصی».
برخلاف تصور ملت ما، «دفاع شخصی» هیچ ارتباطی با هنرهای رزمی ندارد. آنهایی که احساس میکنند دفاع شخصی، دفاع با مشت و لگد و کف گرگی است، سخت در اشتباهاند. اصلا توی دفاع شخصی کسی حرکت تهاجمی انجام نمیدهد.
برای همین مشت و لگد یا هر حرکت دیگری که حالت تهاجمی به سمت دیگران داشته باشد، جایی در دفاع شخصی ندارد. تمام ماجرا توی اسم رشته آمده. آنجا به شما یاد میدهند که چطور از خودتان دفاع کنید؛ اینکه شما چطور میتوانید دیگران را بزنید و اینکه چطور میتوانید حال کس دیگری را بگیرید، ماجرای دیگری است که باید در هنرهای رزمی دنبال آن بگردید.
الان یکی از مشهورترین سبکهای «دفاع شخصی» که خانمها سمت آن میروند، «ISD» است. این 3 حرف، مخفف عبارت «Intelligence self Defence» است؛ به معنای «دفاع شخصی هوشمندانه».
بر خلاف سبکهای دیگر که یک کپیبرداری ساده از سبکهای شرق آسیایی است، «ISD» کاملا ایرانی شده و در تمام دنیا آن را به عنوان یک سبک ایرانی میشناسند؛ سبکی که در آن مشکلات خانمهای ایرانی برای دفاع از خودشان هم لحاظ شده.
خانمهایی که در این سبک کار میکنند، لباس فرم خاصی ندارند. در اصل لباس ورزشی آنها، همان مانتو و شلوار و روسری است که بیرون از کلاس هم میپوشند. رستمی که مؤسس سبک ISD است میگوید:« ما همه چیز را به زبان ساده به خانمها یاد میدهیم. اولین اصل، تمرین با مانتو و روسری است. آنها باید تمام فنون را با مانتو اجرا کنند تا بتوانند در خیابان هم از فنون استفاده کنند».
دومین اصل در کلاسهای آموزش دفاع شخصی این است که خانمها نباید هیچ اسلحه سردی همراه خودشان داشته باشند:«تاچند سال پیش مد بود که خانمها چاقو و شیشه نوشابه توی کیفشان بگذارند. اما این وسایل به دیگران صدمههای جدی میزد. پیش میآمد که گاهی خانمها الکی به کسی مظنون میشدند؛ با چاقو به او حمله میکردند. برای همین شکایتهای زیادی از خانمها میشد». توی کلاسهای دفاع شخصی اولین توصیه، بیرون گذاشتن چاقو و تیغ از کیفهاست.
مارگزیدهها اینجا میآیند
«باید توی خیابان حواستان جمع باشد هر 50 قدمی که میروید، یک نگاه به پشتتان بیندازید؛ شاید کسی دنبالتان باشد. هرچند صدمتر یک مرتبه، پشت ویترین یک بوتیک بایستید و از توی شیشه ویترین دقت کنید تا بفهمید کسی دنبالتان هست یا نه.
مواظب کسانی که میآیند سمت شما تا آدرسی بپرسند باشید». اینها جزو ابتداییترین توصیههایی است که در آغاز کار به خانمهای هنرجو میکنند. شهره آقایی که مدرس دفاع شخصی به خانمهاست، میگوید: «متأسفانه توی ایران خانمها فقط سمت کلاسهای خیاطی و گلدوزی و آشپزی میروند.
اصلا کسی از اهمیت دفاع شخصی برای خانمها خبر ندارد. هر خانمی هم که برای آموزش دفاع شخصی پیش ما میآید، خودش مارگزیده است؛ یکبار دچار مشکل شده و بعد میآید سراغ دفاع شخصی. کمتر کسی پیش از وقوع حادثه برای یاد گرفتن دفاع شخصی اقدام میکند».
یکی از خانمهایی که برای آموزش دفاع شخصی ثبت نام کرده، انگیزه خودش را اینجور وصف میکند:«یک بار سر چهارراه نظامآباد، توی روز روشن توی ماشین بودم که یک آقایی با یک تکه چوب تهدیدم کرد و 500هزارتومان را که توی داشبورد بود برداشت. دیگر نمیخواهم این مشکل برایم تکرار شود». الان این خانم توی یک دوره 5/2 ماهه ثبت نام کرده تا تنها پس از 5 جلسه بتواند از خودش مقابل هر کسی دفاع کند.
نباید به کسی آسیب رساند
در دفاع شخصی، روش دفاع مقابل مزاحم را به خانمها یاد میدهند. حالا اصلا فرقی ندارد که مزاحم بخواهد با زور بازو کارش را بکند یا با چاقو و قمه و پنجه بوکس و زنجیر! توی کلاسهای آموزش دفاع شخصی، برای دفاع مقابل هر کدام از این اسلحهها، یک سبک دفاع خاص را به هنرجو یاد میدهند؛ حالا بماند که برای هر حالت حمله با چاقو، دفاع ویژهای دارند و برای هر حرکت مزاحم، نقشهای برای دفاع.
رستمی میگوید:«اگر کسی رزمی کار کرده باشد، همینکه بخواهد از خودش دفاع کند و گارد بگیرد، طرف مقابل را عصبی میکند. همین که دست را جلوی صورتتان بگیرید یعنی اینکه شما میخواهید دعوا کنید. برای همین ما به هنرجوها گارد دفاعی دست به سینه را یاد میدهیم».
در گارد دفاعی دست به سینه، هنرجو مزاحم را به آرامش دعوت میکند و یک جوری زورش را میزند که با صحبت مخ طرف را بزند تا خیال مزاحمت از سرش بیفتد؛ اما اگر مزاحم بیخیال نشد و حمله کرد آنوقت کار هنرجو آغاز میشود. مهمترین اصل در دفاع شخصی، این است که هیچ یک از طرفین آسیب نبینند؛ یعنی از یک سو هنرجو باید دنبال دفاع از خودش باشد تا آسیب نبیند و از سوی دیگر حواسش به مزاحم باشد تا او هم صدمه جدی نخورد:« اگر کسی در دفاع از خودش به مهاجم آسیبی برساند، از سوی دادگاه محکوم میشود. برای همین ما تمام تمرکز خودمان را روی این میگذاریم که هنرجو در دفاع از خودش، صدمهای به مزاحم نزند».
آقای رستمی و خانم رستمی که زن و شوهر هم هستند، فعلا دنبال جاانداختن اهمیت رشته دفاع شخصی بین مردم ایران هستند. آنها میخواهند کاری کنند که امنیت توی تمام خیابانهای شهر حس شود: «مسلما اینکه برای هر آدم یک مأمور پلیسی وجود داشته باشد، کاملا رؤیایی و محال است. برای همین ما میخواهیم آدمها خودشان بادیگارد خودشان باشند. اینجوری هیچ مشکلی برای کسی پیش نمیآید».
بماند که خود رستمی تا حالا به چند کشور خارجی دعوت شده تا به مأموران پلیس آن کشورها «دفاع شخصی» یاد بدهند؛ او در استرالیا، فرانسه، امارات و آلمان به مأموران پلیس آموزشهای ویژه داده و حتی الان کار به جایی کشیده که مأموران نیروی انتظامی ایران هم برای آموزش دفاع شخصی پیش او میآیند.
قشر دیگری هم که از کلاسهای آموزش دفاعشخصی استقبال کردهاند، کارمندان بانکها هستند. آنها میآیند تا یاد بگیرند وقتی دزدها وارد بانک میشوند، چطور از بانک و چگونه از خودشان دفاع کنند. کارمندهای چند شرکتخصوصی و عدهای خبرنگار هم توی کلاسها رفت و آمد دارند و البته مهمترین قشر علاقهمندان، کسانی هستند که میخواهند ورزش کنند.
برای همین به جای تکواندو و کیکبوکسینگ، ورزش منطقیتری به اسم دفاع شخصی را انتخاب کردهاند؛ هرچند فعلا دفاع شخصی تحت پوشش هیچ فدراسیون ورزشیای نیست و با اینکه در تمام دنیا دفاع شخصی، جزو رشتههای تحت حمایت فدراسیون ورزشهای همگانی است، هنوز در ایران این اتفاق نیفتاده است.
آخرین فوتو فنها را توی کلاسهای آموزش دفاع شخصی، در آخرین جلسات به هنرجو یاد میدهند؛ یعنی نقاط حساس بدن. این نقاط، اندامهایی هستند که اگر ضربه کوچکی به آنها بخورد، شوک عجیبی به مزاحم وارد میشود و با این شوک، مزاحم به راحتی خلع سلاح میشود. در بدن 12نقطه حساس داریم که استاد تکتک آنها را به هنرجوها یاد میدهد؛ از گوشههای گردن گرفته تا فاصله بین شست و کف دست.
دفاع شخصی با جوراب پاریزین
توی کلاسهای دفاع شخصی، اصرار میکنند که خانمها نباید هیچ اسلحهای همراه خودشان داشته باشند. البته این جدا از سلاحهایی است که خود اساتید توصیه میکنند؛ سلاحهایی که هم میتواند به کار آدم بیاید؛ هم چندان خطرناک نیست. برای آقایان مهمترین سلاحهایی که توی دفاع شخصی کاربرد دارد، عصا و چتر است و بیشتر فنون با استفاده از این روشها آموزش داده میشود.
اما سلاحهایی که به خانمها توصیه میشود، بامزهتر از این حرفهاست؛ اولین سلاح پیشنهادی، سنجاقسر است. توی کلاسها سنجاق سر را تیز میکنند تا خانمها سنجاقهای تیز شده را به موهای خودشان بزنند تا اگر جایی به مشکل خوردند سریع بتوانند سنجاق را از سرشان در بیاورند و مزاحم را با آن از خودشان دور کنند.
اما این تنها اسلحه خانمها نیست؛ یک سلاح ترکیبی از توپ گلف و جوراب پاریزین هم حسابی به کار خانمهای هنرجو میآید. آنها میتوانند توپ گلف را توی جوراب بیندازند و آن را توی کیفشان بگذارند. با همین سلاح ساده و ابتدایی آنها میتوانند از شر هر مزاحمی خلاص شوند.
آنها سر جوراب را در دستشان میگیرند و توپ گلف را که توی جوراب است به نقاط حساس بدن فرد مزاحم میزنند. این ضربات به قدری کارساز است که مزاحم تا چند ثانیه، بیحس روی زمین میافتد! سلاح پرکاربرد دیگر هم خطکش فلزی است. این سلاح بیشتر به دانشجویان و دانشآموزان توصیه میشود. با این سلاح هم میتوان ضربات کارآمدی به نقاط حساس بدن مزاحم زد که خطر را به راحتی دور کند.
دستگیری قاچاقچیها طبق آخرین متد
از جامعه نیروی انتظامی هم آدمهای زیادی برای ثبت نام توی کلاسهای آموزش دفاع شخصی پا پیش میگذارند. بالاخره این جریانی است که از چند سال پیش توی دنیا راه افتاده. پیش از این در دنیا نیروهای پلیس بیشتر با جودو و کاراته و تکواندو آشنا میشدند تا اگر وقتی کار به درگیری تن به تن کشید، بتوانند از خودشان دفاع کنند ولی تجربه ثابت کرد که یک «جودوکار» یا یک «کاراتهکار» اصلا نمیتواند با دست خالی توی درگیری با یک دزد مسلح او را خلع سلاح کند.
برای همین همه به سمت دفاع شخصی کشیده شدند. حالا در ایران هم کمکم دفاع شخصی بین مأموران نیرویانتظامی جا میافتد.
یکی از شاگردان کلاس آموزش دفاع شخصی آقای رستمی، یک سروان نیروی انتظامی است؛ کسی که نمیخواهد اسمی از او چاپ شود ولی به جای آن اجازه میدهد که یک ماجرای جذاب و هیجانانگیز از زندگیاش را بشنویم.
سروان که توی اداره «مبارزه با موادمخدر» کار میکند، انگار سر یکی از مأموریتهای خودش پس از کلی تعقیب و گریز، به انبار یک کارخانه در خارج از شهر کشیده میشود.
آنجا اسلحهاش را از دست میدهد و تنها چیزی که برایش میماند فنون دفاع شخصیای است که در چند جلسه یاد گرفته بود. بخش هیجانانگیز ماجرا اینجاست که سروان با همین فنون میتواند قاچاقچیها را خلع سلاح کند و البته تمامشان را به پاسگاه ببرد!
تصور اینکه سروان چطور آن صحنهها را خلق کرده، یک چیزی در حد فیلمهای هندی است ولی وقتی بفهمید که کلاسهای آموزش دفاع شخصی چقدر تواناییهای خفته فرد را بیدار میکند، دیگر اینجوری به قضیه نگاه نمیکنید.