مذاکراتی که در سطح سفرای2کشور در عراق انجام خواهد شد و به بررسی شرایط امنیتی این کشور متمرکز خواهد بود. تحولی که شاید طی بیست و هفت سال گذشته دست کم به شکل رسمیبی سابقه بوده و درجای خود توجهات بسیاری را به خود معطوف ساخته است.
جواد حمیدی همکار گروه بین الملل همشهری در یک گفتگوی اختصاصی با آنتونی کوردزمان- کارشناس نام آشنای امور خاورمیانه و تحولات نظامی- نظر وی را درباره آمادگی 2کشور برای مذاکره بر سر عراق و پیامدهای این گفتگو جویا شده است.
- همانطور که میدانیدنمایندگان ایران و آمریکا قرار است مذاکراتی رودر رو درباره اوضاع امنیتی عراق انجام دهند. آیا میتوان انتظار زیادی از این مذاکرات داشت؟
سئوال جالبی است. باید توجه داشت که این مذاکرات قادر نخواهد بود به سرعت مشکلاتآمریکا در عراق را حل و فصل نموده و یا به از سرگیری روابط حسنه با تهران بیانجامد.
اما اینکه اساساً مذاکرهای انجام شود میتواند در بلند مدت گامیمثبت در درک متقابل دو کشور محسوب شود و به نوعی زمینه ساز مذاکرات مقامات عالی رتبه تر در آینده باشد.
- آمریکا در این مذاکرات از ایران چه خواهد خواست؟
شاید مهمترین درخواست پایان حمایت از مبارزان شیعه در عراق باشد. نکته بعدی شاید درخواست از تهران برای پیوستن به تلاش منطقهای با هدف ایجاد ائتلاف بین اعراب سنی و شیعه در عراق باشد.
به بیان دیگر از ایران خواسته خواهد شد تا در برقراری ثبات وامنیت در عراق نقشی به مراتب فعال تر و مثبت تر ایفا کند.
- اگر درست بخاطر بیاورم سال گذشته زلمای خلیل زاد -سفیر وقت امریکا در عراق- اعلام کرده بود ایران و آمریکا میتوانند مذاکراتی محدود درخصوص عراق را آغاز کنند. چرا واشنگن تا کنون اهمیت مذاکره با ایران را نادیده گرفت؟
پاسخی آشکار برای این پرسش وجود دارد و آن اینکهآمریکا در ابتدا خود را بطور کامل بر تمامیامور در عراق مسلط تصور میکرد بطوری که به هیچ وجه به حمایت ایران احساس نیاز نمیشد.
اما تجربه 3 سال اشغال عراق حتی به مقامات افراطی کاخ سفید نیز ثابت کرد اوضاع در عراق آنگونه که آنان فکر میکنند و انتظار دارند پیش نمیرود و در این بین شاید جلب حمایت تهران گام نخست برای جلوگیری از بروز یک جنگ داخلی تمام عیار در عراق پس از صدام بنظر برسد.همین برداشت غلط از شرایط عراق و اینکهآمریکا بر تحولات عراق تسلط مطلق دارد درآن زمان موجب شد دولت بوش دیگر موارد را در مورد ایران در اولویت قرار دهد.
اموری همچون متوقف ساختن برنامه هستهای، فشار به تهران برای پذیرفتن مذاکرات اسرائیل و فلسطین و همچنین پایان حمایت از گروههایی همچون حزب الله و حماس که به زعم واشنگتن به فعالیتهای تروریستی مبادرت میورزند.
و عامل نهایی این تصور کلی که افزایش نقش ایران در منطقه نوعی متفاوت از تهدیدات راهبردی را متوجه منافع ایالات متحده میکند موجب شد این مذاکرات به تعویق بیفتد.
البته نباید فراموش کرد دیدگاهی در بین برخی نومحافظه کاران قدرتمند در کاخ سفید وجو دارد و آن اینکه تنها راه حل مشکلات با ایران تغییر رژیم در این کشور است.
- دیدگاهی که گمانه زنیهای بسیاری را درباره احتمال اقدام نظامیعلیه ایران موجب شد. تصوراتی که البته هیچگاه تحقق نیافت و اکنون بسیاری از کارشناسان داخل و خارج آمریکا امکان آن را منتفی میدانند.
من شخصا با اقدام نظامیبا هر هدفی که میخواهد باشد، مخالف هستم. اما باید توجه داشت هنوز عناصر قدرتمندی در واشنگتن هستند که حکومت ایران را حکومتی یاغی تلقی میکنند و تنها راه مواجهه با ایران را اقدام نظامیو تغییر رژیم در این کشور توصیف مینمایند.
اینکه تدابیر آتی تهران و نحوه نگرش دمکراتها و جمهوری خواهان در واشنگتن دو طرف را به چه مسیری سوق دهد جای بحث دارد.
- به نظر شما ایران چه درخواستی از آمریکا خواهد داشت؟
فکر میکنم در ایران به اندازه امریکا در این باره اتفاق نظر وجود ندارد. دیپلماتهای کارکشته و حرفهای در این شرایط بدون توجه به تفاوتهای ایدئولوژیک درپی دریافت تضمینهای امنیتی واهیاند بود.
- در بهترین سناریو چه نتیجهای را برای این مذاکرات پیش بینی میکنید؟
در بهترین شرایط هر دو کشور بجای بحثهای خسته کننده به منافع مشترک خواهند پرداخت.آمریکا خواهد پذیرفت عراق موجب دگرگونی منطقه به شکل مثبت نشده است و نمیتواند الگویی مناسب برای آینده خاورمیانه باشد.
ایران نیز درک خواهد کرد که شاید دولتی ائتلافی متشکل از شیعیان و سنیها متضمن عراقی با ثبات تر در آینده باشد. فقط امیدوارم این مذاکرات محوریت ایدئولوژیک به خود نگیرد که باید آنرا از پیش شکست خورده تلقی کرد.