پدر او (ابراهیم) در شرکت ذغال سنگ البرز کارمی کرد و در کنارآن به کشاورزی و دامداری نیز اشتغال داشت.
پرویز پس از پشت سرگذاشتن دوران طفولیت، در سال 53 تحصیلات ابتدایی را درمدرسه روستای ممشی آغاز کرد و سه سال اول تحصیلی را در آن گذراند. با جابجایی خانواده به روستای بالا زیراب سوادکوه سال چهارم و پنجم ابتدایی را در دبستان بالازیـرآب پشت سر گذاشت.
از همان دوران ابتدایی به حضـور در مسجد و شرکت در جلسات مذهبی و پرچمداری روز عاشورا گرایش داشت. برای گذراندن دوره راهنمایی وارد مدرسه امید زیرآب شد. با شروع نهضت اسلامی مردم ایران درسال57 با پخش اعلامیه، شعار نویسی دیواری و شرکت در تظاهرات فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد. دوره متوسطه را در دبیرستان آیت ا... کاشانی سوادکوه آغاز کرد.
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال سوم دبیرستان مشغول تحصیل بود که در سال 60 ترجیح داد درس را رهاکند و عازم جبهه شود. از آن سال به بعد به طور مداوم از طرف بسیج سوادکوه در جبهه ها و مناطق عملیاتی حضور می یافت.
کمیل در مهر سال 62 در کامیاران بر اثر اصابت تیر به پایش مجروح شد و در آذر سال62 به عضویت رسمی سپاه در آمد و در مراسمی به اتفاق سی نفر از رزمندگان عضو لشکر 25 کربلا از دست محسن رضایی فرمانده وقت کل سپاه لباس سپاهی را دریافت وبه تن کرد. از همان زمان به عنوان مربی و مسئول واحد تخریب در گردان تخریب لشکر 25 کربلا مشغول به کار شد. در سال 63 برای گذراندن دوره آموزشی تخصصی فرماندهی در سپاه یکم ثارالله روانه تهران شد. بعداز گذران دوره آموزشی با مدرک فوق دیپلم نظامی در سمت جانشین فرمانده گردان تخریب در عملیات بدر حضور یافت.
در اوایل سال64 با خانم زینب براری در مراسمی بسیار ساده و مذهبی ازدواج کرد. با تولد اولین فرزندش در سال 65 او را مطهره نامید و در بهمن 65 به همراه همسر و فرزندش عازم اهواز شد و پس از اسکان خانواده اش در خانه های سازمانی به مناطق عملیاتی رفت و در عملیات کربلای 6 شرکت کرد.
کمیل در 7 اسفند 66 در منطقه مریوان وصیت نامه ای نوشت ودر آن دیدگاهها و نظرات خود را به روشنی برروی کاغذ آورد. کمیل فرمانده گردان بود و برادرش یارعلی در گردان تحت فرماندهی او به عنوان رزمنده حضور داشت امّا هیچ فرقی بین برادرش و دیگر رزمندگان قایل نبود. تواضع و فروتنی او در کنار شجاعت و دلیری در هنگامه نبرد مثال زدنی بود. در عرصه های خطر پیشقدم می شد و حاضر بود خودش را در معرض خطر قرار دهد اما به رزمندگان دیگر آسیبی نرسد.
نقل است که روزی در جریان عملیات شناسایی در خط مقدم به هنگام عبور از میدان مین دشمن در نزدیکی کارخانه نمک شهر فاو ، هنگامی که دشمن پس از شناسایی آنان اقدام به شلیک خمپاره کرد، کمیل به سرعت خود را روی مینی که نزدیکی گروه شناسایی قرار داشت و آنها آن را ندیده بودند ، انداخت تا مباد افراد گروه با مین برخورد کنند. وی در طول سالهای حضور مستمر در جبهه وعملیاتها به عنوان یکی از شجاع ترین، خستگی ناپذیرترین ، دلیرترین و در عین حال متواضع ترین فرماندهان معروف بود.
در تیرماه سال65 در عملیات کربلای 1 فرماندهی گردان تخریب را به عهده گرفت و در شورای فرماندهی لشکر 25 کربلا عضویت داشت در سال 66 در عملیات والفجر 10 در حلبچه شیمیایی شد. سپس در آخرین عملیات تهاجمی ایران به نام بیت المقدس 7 در شلمچه ، بیست و چهار ساعت قبل از پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل توسط جمهوری اسلامی شرکت کرد. کمیل در 28 خرداد 67 به هنگام نصب پل ارتباطی بر اثر اصابت ترکش از ناحیه کمر قطع نخاع شد و به دنبال آن با اصابت ترکـش به قسمتی از قلب به شدت مجـروح گـردید، بلافاصله در بیمارستانی در اهواز بستری شد. پس از مدتی از اهواز به بیمارستانی در شیراز انتقال یافت. پس از آن هم به بیمارستان بوعلی ساری منقل شد.
اما سـرانجام کمیل ایمانی در تاریخ 19 تیر67 بر اثـر شدت جراحات به درجـه شـهادت رسید . او در طول مدت حضور در جبهه بیش از 6 بار مـجروح شد. پیکر او در گلزار شـهـدای عبدالحسن زیـرآب سوادکوه به خاک سپرده شد. پس از شهادت کمیل دومین فرزند دختر او متولد شد که نام او را معظمه نهادند.
وصیتنامه شهید کمیل ایمانی:
بسم الله الرحمن الرحیم
الذین اصابتهم مصیبه قالوا انا الله و انا الیه راجعون
آنانکه چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شدند صبوری پیشه گرفته و گویند ما به فرمان خدا آمده و بسوی او رجوع خواهیم کرد. (قرآن کریم)
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد (ص) رسول الله و اشهد ان علی ولی الله
شهادت می دهیم که خدا یکتاست و محمد(ص) بنده و رسول خدا و علی (ع) حجت و محبوب خداست.
خداوندا بنده ضعیف تو کمیل (و کان الانسان ضعیف) وصیّت خویش را که ره آورد حیاتش میباشد با نظارت (رب الارباب) عرضه می دارد باشد که قبول حضرت دوست واقع گردد. معبودا و محبوب آنچه سبب پیوندم با آئین عزّت بخش جهاد شد و جهاد را عطر زندگی دانستم رفتار و کردار ائمه در قالب نوری بوده که بر قلبم تابیده و آنچه که سبب انتخاب مرگ خونینم شد اثرات خون سید جهاد و شهادت ابا عبدالله الحسین است وصیّتم وصیّت مظلوم تاریخ، دلسوز محرومان عارف به الله امیر المومنان علی(ع) هست که در لحظات آخر عمر شریفشان به امّت اسلام ارزانی داشتند الا ای مردم در این دنیای پر پیچ و خم آنچه باعث نجات من و شماست و آنچه ما را از سقوط به خوی حیوانی رهایی می بخشد تقوای الهیست، و چه خوب است همه به تکالیفمان عمل کنیم تکلیفمان عبودیت حق تعالی که عنایت آفرینش انسان هست میباشد نه اینکه به تحصیلات زندگی کسب مقام و منصب طرح منیّت مشغول باشیم و از نصرت و رهبری مولا بی بهره بشویم و چه خوب است که حق خالقمان را اداء کنیم که جهاد به گفته قرآن یکی از آنهاست (و جاهدوا فی الله حق جهاد) سوره حج آیه 78 سعی کنید کارهایتان در جهت کسب رضای حق تعالی باشد و تلاش بر این ما بر این اساس پایه ریزی شود که حراست از حریم دین خدا را بر حریم زندگی مقدّم بدانیم و بدانید که با حفظ و مصون بودند اسلام حیات در سایه آن آسایش می یابد و چه خوب است حرکت ما در راستای به کمال رسیدنمان، و این زهد و پارسائی است که لباس عزّت بر قامت رعنای انسان میپوشاند پس خودمانرا به رودخانه معنوی که از قُلل انسانیت و عروج انسانهای عارف سرچشمه می گیرد پیوند دهیم تا به دریای عظیم و مواج اسلام برسیم و بهترین بندگان خدا شویم (ان اکرمکم عندالله اتقیکم) . امت بزرگوار و مقام نکند با مصائب و مشلاتی که در اینده برای دین خدا پیش می آید از انقلاب و رهبری آن کناره جوئید. حق رهبری این حرکت عظیم آنست که خودمانرا عاقبت فدای خط ولایت که یقیناً الهام گرفته از ولایت و امامت و نبوّت است کنیم. آنانکه ما را از مصیبتها و معصیتها بسوی سعادتها رهنمون کردند رهبری خردمندانه مردی بزرگ بوده و حال آن که باید در اهداف طرح ریزی شده در راستای پیشبرد انقلاب حامی وحافظ و یاور و رهبر باشد، امّت است.
مردم دلسوخته و دلسوز کلاس اجتماعی و فردی شما چنگ زدن به (حبل الله) و وفادار به خدمتگزاران صدیق و محبّت بین خودتان باشد که وحدت کلمه را تشکیل می دهد و باعث تشکیل صف آهنین در برابر کفار می شود و در این صورت محبوب حق تعالی میشود (ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاکانهم بنیاه مرصوص) و لازمه این حرکتها این است که فضیلت و چشم پشی از مادّیات ، توکل به خدا و ترد کفّار از جامعه رعایت شود. خداوندا: به امّت ما قوّت عنایت فرما تا به عمل به مسائل گفته شده و سیعة صدر حکومت نوپای اسلامی را د رهمه ابعاد به کمال برسانند.
خداوندا به ملّت ما بینشی در حد معرفت به خرد و کتاب خودو ائمه خود عنایت فرما، چرا که راه ما و ایدة ما همه از توست.
پدرم و مادرم: شما بودید که با اشکهایتان در مصائب اهل بیت (ع) مروارید عشق را در جانم افکندید و خوشا بحالتان که هدیه خدا را در موقع لزوم به دین خدا ارزانی داشتید پدرم و مادرم شما بذر محبت به خدا و ائمه و خود را در دلم کاشید امّا آهن ربای دلم محبّت خدا را برگزید و انشاء الله و به اذن الله در یوم القیامه با سرور با هم به خدای کریم و رحیم نظاره می کنیم.
برادرانم و خواهرم؛ خواسته ام از شما همچون دیگر برادران نیست منتها مسئولیت شما امیدوارم که خونم یک مرحله از امر به معروف و نهی از منکر برای برادرانم باشد.
همسرم؛ تو به حقیقت به عنوان یک مونس و همدم در زندگیم میدرخشیدی و ترا بخاطر مقاومت و تحمل شدائد در فراق من در زندگی بطور مداوم همچون خدیجه در فراق پیامبر همچون فاطمه در فراق علی همچون زینب در فراق عبدالله و بخاطر ایمانت دوست دارم و به دنبالبه سعادت رسیدنم در جنات عدن منتظر به سعادت رسیدن تو و رسیدن بهم هستم. همسرم تو خود شاگرد زهرای اطهری چرا که آنچه کانون پر مهر زندگی نیاز داشت به اجراء درآوردی و در تربیت فرزندانمان که جانمایه من و توست از مکتب (ام ابیها) بهره گیر و از خداوند برای شما صبر جمیل خواستارم.
خداوندا: به همه ملّت ما صبر در برابر مشکلات عنایت فرما و همه ما را قرین و مجری احکام الهی در جهت پیشرفت جامعه گردان.
خداوندا: امام ما را در جهت رهبری این انقلاب عظیم حافظ باش .
خداوندا: به ستارگان مظلوم جبهه های ایران پیروزی عنایت فرما.
خداوندا: آتش را در برابر ابراهیم گلستان کردی گلستان این آتش برافروخته را زا طرف دشمن را به عاشقانت کرامت کن.
آمین یا رب العالمین
به امید زیارت کربلای امام حسین(ع) - به امید پیروزی نهائی اسلام بر صف متحد کفر
به تاریخ 7/12/66 مریوان محور دزلی کمیل ایمانی
توبه نامه شهیدکمیل ایمانی
خدایا توبه می کنم از اینکه :
از اینکه حسد کردم
از اینکه زیبائی قلم را به رخ دیگران کشیدم
از اینکه مرگ را فراموش کردم
از اینکه منتظر ماندم تا دیگری ابتدا به من سلام کند
از اینکه ایمانم به بنده ات ، بیشتر از ایمان به تو بود
از اینکه حق والدینم را ادا نکردم
از اینکه در جائی که لازم بود امر به معروف ونهی از منکر نکردم
از اینکه واجبی را به خاطر مستحبی رها کردم
از اینکه تعهد هائی که با خدای خویش بستم ، بشکستم
از اینکه ایثار نکردم
از اینکه درنمازم به چیزی جز به تو فکر کردم
از اینکه تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم
از اینکه درسختی ها به جای تو به بنده ات رو آوردم
از اینکه از سر کینه برای کسی ، دعا یانفرین کردم
از اینکه از اینکه غیبت کردم واز دیگران بد گفتم وخود را نیک جلوه دادم
از اینکه کارهایم را برای ریاست طلبی وشهرت انجام دادم
از اینکه درکارها تنها خود را محور قرار دادم نه خدا را
از اینکه چشمانم را از نگاههای فساد انگیز نپوشاندم
از اینکه سنجیده وحساب شده وبا فکر سخن نگفتم
از اینکه قول دادم ولی خلاف عمل کردم
مین ضد تانکی که قایقها را منفجر کرد
درایت و خلاقیت و تعامل فکری و اقدامات موثر عملی کمیل ایمانی را که از ماههای پایانی سال 62 نام خود را از پرویز به کمیل تغییر داده بود، به عنوان عضو شورای فرماندهی لشکر 25 کربلا یکی از یزرگترین و عمل کنندهترین لشکر ویژه پیاده جنگ شد.
ابتکار عمل وی در استفاده از مین ضد تانک که فقط در خشکی عمل میکرد در دریا که موجب نابودی قایقهای دشمن را فراهم آورد، از خلاقیتهای وی محسوب میشود.
حضور در عملیاتهای؛ والفجر چهار، شش، هشت، 10 و قدس یک، دو، کربلای یک، دو، چهار، پنج و 10، بیتالمقدس هفت و عملیاتهای تخریب و تکهای ضربتی، پاتکها و چندین عملیات بزرگ و کوچک در کارنامه شهید سردار کمیل ایمانی خودنمایی میکند.
دائم الوضو بودن فرمانده تخریب
مقالات مذهبی و سیاسی کمیل ایمانی و کتابهای موجود در کتابخانه او از بزرگانی مانند؛ مطهری، شریعتی، قرائتی، دستغیب، رفسنجانی بیانگر مطالعات و اندیشهها و باورهای این شهید است.
روبهرو شدن همیشگی با شهادت در گردان تخریب باعث شد تا دائم الوضو بودن و بیان ذکر خدا را دائما انجام دهد و آن را به گردان تخریب سفارش کند.
2502 روز سابقه جبهه
77 ماه با لباس پاسداری و شش ماه و 12 روز با لباس بسیجی در مناطق جنگی غرب و جنوب حضور موثر داشت و چهار بار مجروح شد که آخرین آن در عملیات بیتالمقدس هفت پس از آنکه همه نیروها از پل گذشتند به همراه دو همرزم خود با انفجار پل که دشمن را پشت کانالهای پر از آب و عمیق منطقه شلمچه زمین گیر کرد و در حال نوشیدن آب دور هم بودند که بر اثر اصابت خمپاره، علیاکبر بخشیان و محمود بکایی شهید شدند و برخورد خمپاره به ستون فقرات در ناحیه پشت و کمی بالاتر از کمر کمیل ایمانی موجب قطع نخاع شدنش شد و پس از 23 روز در 19 تیر 67 و 24 ساعت مانده به پذیرش قطعنامه 598 در سن 22 سالگی به شهادت رسید.
در هنگام شهادت دو دختر به نامهای مطهره یک ساله و معظمه که در شکم مادرش بود، داشت. پیکر شهید کمیل ایمانی با تشییع باشکوه مردم سوادکوه در گلزار شهدای امامزاده عبدالحق زیراب بنا بر وصیتش به خاک سپرده شد.
شهیدی که تنها یکبار با خودکار قرمز نوشت
مادر شهید میگوید که کمیل همواره با خودکار آبی یا مشکی نامه مینوشت و میگفت آخرین نامه خودم را با خودکار قرمز مینویسم.
به شوخی میگفت که تا حالا با قرمز ننوشته و این شانس را نداریم که آخرین یادداشت داشته باشیم.
آخرین سفرش را تنها به جنوب و مناطق عملیاتی رفت و همسرش پس از چند روز به اهواز رفت و روی طاقچه خانهاش یادداشتی با خودکار قرمز دید که در آن با نام بردن از امامزاده عبدالحق زیراب از همسرش خواست سلامش را به همه برساند.
سردار کمیل ایمانی اهل افراط و تفریط نبود
یار علی ایمانی که شش ماه را در کنار برادر فرماندهاش در جبهه بود، با اشاره به اینکه کمیل ایمانی را با نماز شب و عباداتش میشناسند، افزود: سردار کمیل ایمانی فرقی بین من و دیگران باقی نمیگذاشت و اهل افراط و تفریط نبود.
برادر سردار شهید کمیل ایمانی با تاکید بر ابتکار و خلاقیت این شهید، یادآوری کرد: سردار کمیل ایمانی یک تئوریسین بود و در طراحی مین "والمر" به من گفت که دوست دارم در بخش میانی بدنه مین عکس من در داخل آن طراحی شود.
شهیدی که مرخصی 30 روزه ماه رمضانش 3 روزه به اتمام رسید
منوچهر ایمانی برادر دیگر سردار شهید کمیل ایمانی با بیان خاطرهای از ماه رمضان شهید سردار کمیل ایمانی به مرخصی وی برای روزه گرفتن در کنار خانواده اشاره کرد و گفت: سردار کمیل برای روزه گرفتن در کنار خانواده، تصمیم گرفت تا یک ماه در کنار خانواده بماند ولی سه روز بعد از ماه رمضان از هفت تپه به سپاه سوادکوه زنگ زدند و ما به آزادمهر که مقر سپاه سوادکوه بود رفتیم و سردار مرتضی قربانی از کمیل خواست تا فردا به هفت تپه برود.
برادر شهید گفت: کمیل به فکر اینکه عملیاتی در پیش هست سه روز بعد از ماه رمضانی که دلش میخواست 30 روز بماند به مناطق عملیاتی بازگشت.
زندگی و خاطرات سردار شهید کمیل ایمانی با نام خودکار قرمز در ضمیمه شماره یک سبز و سرخ به صورت یک کتابچه به چاپ رسیده است.
«روحش شاد و راهش پر رهرو باد»