اینطور که حسن نجاریان اعلام کرده قرار است این کمیته تا مهرماه نماینده سینمای ایران را انتخاب و برای شرکت در اسکار 2014 به اعضای آکادمی معرفی کند. دوستان فقط یادشان رفته که سال گذشته چه شرطی را برای حضور در مراسم اسکار تعیین کردند. پارسال فیلم «یه حبه قند» برای معرفی به اسکار انتخاب شد ولی وزیر ارشاد اعلام کرد بهدلیل ساخته شدن فیلم موهن، تا آمریکا و آکادمی اسکار و هالیوود بابت این موضوع از مسلمانان عذرخواهی نکنند، ایران در اسکار شرکت نخواهد کرد.
همان موقع خیلیها با محکوم کردن فیلم موهنی که یک دیوانه فاقد توانایی فیلمسازی ساخته بود و جز توهینآمیز بودن بسیار هم پیشپاافتاده و مبتذل بود، اعلام کردند که این فیلم و سازندهاش ربطی به هالیوود و آکادمی اسکار ندارند. با این حال وزیر ارشاد و رئیس سازمان سینمایی پای حرفشان ایستادند و ایران حضور در اسکار را تحریم کرد و نمایندهاش را به آکادمی معرفی نکرد. حالا نزدیک به 10 ماه از آن روزها گذشته و هنوز هالیوود بابت ساخته شدن فیلم موهن از مسلمانان عذرخواهی نکرده ولی ما در تدارک معرفی نماینده سینمای ایران به اسکار هستیم. ظاهرا حافظه مدیران ارشاد زیاد قوی نیست یا شاید هم باید بهنام سازنده فیلم انتخابشده پارسال تأملی دوباره داشته باشیم که منتقد سفت و سخت سیاستهای وزارت ارشاد بود و با نفرستادن فیلمش به اسکار میشد حسابی هم حالش را گرفت و هم اینکه با هزینه دیگران شعارهایی داد که همه میدانند فقط مصرف داخلی دارد.
2 - اوایل حضور تیم فعلی مدیریت سینما، اتحادیه2 تشکیل شد و حالا که روزهای آخر است خانه سینمای2 به دنیا آمده. رئیس سازمان سینمایی کشور حتما خوب میداند که تشکیلاتی که بهعنوان خانه اصناف سینمای ایران تشکیل شده نمیتواند با حضور چند صنف نصفه و نیمه مشروعیت داشته باشد. شمقدری حتما خوب میداند که نمیتوان بدون بازیگران، کارگردانان، فیلمبرداران، تدوینگران، صدابرداران، طراحان صحنه و لباس و... خانه سینما را ایجاد کرد. او حتما به این نکته واقف است که جمعی که خانه سینمای2 را ایجاد کردهاند در اقلیت محض بهسر میبرند. اینکه ایجاد خانه سینمای2 جز دامنزدن به دعواها و اختلافهای تازه دستاورد دیگری را نمیتواند به همراه داشته باشد را هم شمقدری حتما خوب میداند اما توضیح اینکه چرا با اینهمه دانایی همچنان به چنین اقدامی رضایت میدهد، نیاز به هوش چندانی ندارد. در روزهای آخر حضور در عرصه مدیریت سینمای کشور، جواد شمقدری میخواهد پایگاهی برای سینماگران نزدیک به خود فراهم کند. به هر حال با ایجاد یک تشکل صنفی موازی میتوان تنش میان اهالی سینما را در دولت بعدی هم ادامه داد و این شاید دستاورد قابل توجهی برای گروهی باشد که در این 4 سال جز دامنزدن به اختلافها و تشنجآفرینی کار دیگری انجام ندادند.
3 - شورای صنفی مصوب کرده سینماها در ایام ماه مبارک رمضان بلیتهایشان را بهصورت نیمبها بفروشند اما در روزهای اول ماه رمضان هر سینمایی هر طور دلش خواست بلیت فروخت. سینماهای استقلال و آفریقا تقریبا در هیچ سانسی بلیت نیمبها به مخاطبانشان عرضه نکردند. سینما قدس هم فقط در سانس 22:30 بلیت نیمبها فروخته است. بقیه سینماها هرکدام هر جور که دلشان خواسته بلیت فروختهاند و انگار نه انگار که عرضه بلیت نیمبها در تمام سانسها برای ایام ماه مبارک رمضان، مصوبه شورای صنفی بوده است. سخنگوی محترم شورای صنفی هم البته اعلام کرده که موضوع را پیگیری خواهد کرد. به هر حال روزهای آخر حضور اعضای اتحادیه2 در شورای صنفی است و هم سر دوستان سر ماجرای تشکیل خانه سینمای2 شلوغ است و هم اینکه در روزهای آخر انگار نه کسی انگیزه کار صنفی دارد و نه اینکه از سوی سینماداران حرف شورای صنفی خیلی خریدار دارد.
4 - سال 86 فیلم «استشهادی برای خدا» با بازی جمشید هاشمپور جلوی دوربین رفت. کنار هاشمپور بهعنوان بازیگر نقش اول فیلم، محسن تنابنده و احمد مهرانفر هم نقشهایی مکمل برعهده گرفتند. استشهادی برای خدا در بیستوششمین جشنواره فیلم فجر دیده شد و خیلیها برای اولینبار متوجه استعدادی بهنام تنابنده شدند. حالا این فیلم با تأخیری 5ساله به شبکه نمایش خانگی آمده ولی در تبلیغاتش جوری عمل شده که بهنظر میرسد این فیلمی است با بازی محسن تنابنده و احمد مهرانفر در نقشهای اصلی و جمشید هاشمپور هم حضوری کوتاه در آن داشته است! به هر حال چند سالی گذشته و بازیگران نقشهای مکمل دیروز حالا به یمن بازی در سریالهای طنز تلویزیون کلی محبوبیت بهدست آوردهاند و حیف است از این حضور ستارهگون استفاده مطلوبی صورت نگیرد. جمشید هاشمپور هم که چند سالی است مثل قدیم پرکار نیست و شاید مردم خیلی یادشان نباشد که او همان ستاره محبوب «تاراج»، «افعی»، «عقابها» و بازیگر هنرمند «پرده آخر»، «قارچ سمی»، «مزرعه پدری» و همین فیلم استشهادی برای خداست.
5 - «با خالیوود نمیشود به جنگ هالیوود رفت.» این جمله قصار را یکی از کارگردانهای سینمای ایران بر زبان آورده و بهخاطر وزن و قافیه جالب و ابداعیاش در بسیاری از سایتها تکرار شده است. فعلا کاری به اینکه چقدر این حرف درست است، نداریم ولی باید اذعان کنیم که در گذشتههای دور با فیلمهای فارسی از پس فیلمهای هالیوودی برمیآمدیم و بعد هم که حنای سینمای فارسی رنگ باخت جنگ را نه به هالیوود که به کمدیهای نازل ایتالیایی و اکشنهای هنگکنگی باختیم. از فیلمهایی که خاستگاه مشترکی با فیلمهای فارسی خودمان داشتند، حالا سالها گذشته ولی هنوز هم عدهای تنها هنرشان فیلمفارسی ساختن است. ظاهرا اگر با خالیوود نشود به جنگ هالیوود رفت با رفتن به زیر بازارچه میشود، این کار را انجام داد. همانطور که قبلا با بوی باقالی هالیوود را به زانو درآورده بودیم.
6 - اصغر فرهادی به ایران آمد. در روزهایی که فیلم «گذشته» در آستانه میلیاردی شدن در ایران است، فرهادی به وطن بازگشته و میگویند قرار است فیلم تازهاش را هم در ایران بسازد. هرچه هست او بهعنوان لژیونر سینمای ایران به توفیقی قابلتوجه دستیافته و بدون اینکه انگ فیلمساز مهاجر بر پیشانیاش بخورد برای کمپانی ممنتو فیلمی حرفهای برای بازارهای جهانی ساخته؛ فیلمی که در ایران هم مثل بقیه کشورها با استقبال مواجه شده. اینکه گذشته در حد «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» هست یا نه اهمیت چندانی ندارد و مهم این است که سینمای ایران حالا کارگردانی واقعا جهانی دارد. یک لژیونر واقعی که برای وطنش خوب گل میزند و فراموش نمیکند که ایرانی است.
7 - نگاهی به جدول گیشه فیلمها نشاندهنده این نکته است که بهجز «چه خوبه که برگشتی» و «گذشته» بقیه فیلمها وضعیت جالبتوجهی در گیشه ندارند. درباره اینکه چرا بقیه فیلمها فروش خوبی ندارند و چرا مردم ترجیح میدهند کمتر به سینما بروند میتوان توضیح و تفسیرهای زیادی را عنوان کرد. هر چه هست و به هر دلیل مخاطب امروز علاقهای به سینمای امروز ایران ندارد؛ مگر اینکه در مواردی خلافش ثابت شود و این روزها آسمان اکران سینماها به شدت کمستاره است.