بر این اساس نظم اجتماعی حاصل توافق و قرارداد اجتماعی نانوشته عاقلان هر جامعهای است. این توافق مبتنی بر درک نظری ایشان از اهمیت و تأثیر شگرف و اساسی نظم در بقا و استمرار حیات اجتماعی و فردی است. مفهوم حیات فردی که حیات اجتماعی از آن متفرع و در واقع حیات اجتماعی بر آن مبتنی است بهعنوان اساسیترین مفهوم انسانی که تمامی مفاهیم دیگر از آن ناشی میشود، در فلسفه حقوقی اسلامی، خود ناشی از حقی است که خداوند برای انسان درنظر گرفته است. دقیقا از این روست که امام سجاد علیهالسلام در صحیفه خویش به صراحت به آن پرداختهاند. ایشان حق خداوند که از مالکیت او بر انسانها نشأت یافته را اصولالحقوق، یعنی ریشه و بنیان تمامی حقوق انسانی دانسته اندکه سایر حقوق از آن متفرع و منشعب میشود. البته ایشان- شاید از فرط وضوح و بداهت- به شیوه و کیفیت این تفریع و انشعاب نپرداختهاند. به هر روی در نظریه فلاسفه متاخر اسلامی که بدان اشارت رفت، نظم اجتماعی که حاصل درک عقل نظری عقلای هر جامعهای است بدین سبب که با مفهوم حیات فردی و امکان بقای جامعه انسانی و به تبع آن جامعه انسانی پیوند اصیل و ناگسستنی یافته، امری عقلاً لازمالرعایه و شرعا واجب شمرده شده است. از اینرو باید فلسفه و حکمت بسیاری از احکام اسلامی را در پرتو این مفهوم، یعنی نظم اجتماعی به تحلیل و بررسی نشست. مفهوم رعایت احکام اسلامی در صحنه اجتماع اسلامی و عدمتظاهر به زیرپانهادن آن نیز در این قالب قابل طرح و بررسی است. یکی از این مفاهیم عدمتظاهر به روزهخواری است که تلاش میشود در پرتو نظریه فوق و نظریات دیگر و آیات و روایات اسلامی، آنرا مورد واکاوی قرار دهیم.
در قرآن کریم در باب علت روزه چنین میخوانیم: «یا ایهاالذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علیالذین من قبلکم لعلکم تتقون؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما مقرر شده است، چنانکه بر پیشینیان شما مقرر شده بود. شاید که پرهیزگاری کنید.» (بقره:183) پس از این آیه، در ضمن مجموعهای از آیات که سیاق آنها درباره ماه مبارک رمضان و انزال وحی است به دلایل دیگری برمیخوریم که از این قرارند: تکمیل شماره روزههای ماه مبارک ، تکبیر و بزرگداشت خداوند و شکرگزاری.
بنابــراین درآیات یکصدوهشتادوســوم تا یکصدوهشتادوپنجم سوره مبارکه بقره به 4 علت یا حکمت اشاره شده است. تاملی هرچند کوتاه در این مفاهیم که در روایات اسلامی نیز بهصورت گستردهای مورد تکرار و تأیید و تأکید واقع شده است زمینه مناسبی برای بحث از حکمت و علت لزوم عدمتظاهر به حرام - و در مورد بحث ما عدمتظاهر به روزهخواری- را فراهم میآورد.
حکمت نخست؛ پرهیزگاری
پرهیزگاری در فرهنگ اسلامی، بهحد نگاهداشتن حرمت و حریم پروردگار و خوف و ترس از وی معنا شده است؛ ملکهای درونی که در اثر تندادن به اوامر الهی و نواهی او در انسان پدید میآید و او را به تندادن به فرامین الهی میخواند. روزهداری در فرهنگ اسلامی چنانکه در این آیه و بسیاری از روایات مشاهده میشود از سر پرهیزگاری دانسته شده است. بیگمان پرهیزگاری دارای 2 بعد و جنبه است. نخست پرهیزگاری فردی و پیدایش ملکه تقوا یا تقویت آن در انسان که مربوط به رابطه انسان و خداوند است و جز خداوند و خود انسان پرهیزگار، کسی از آن خبر ندارد و دوم پرهیزگاری اجتماعی، یعنی تندادن به فرامین الهی در عرصه و صحنه اجتماعی که اهمیت آن کم از اهمیت پرهیزگاری فردی نیست بلکه میتوان آن را نوعی امر به معروفِ ضمنی به شمار آورد که زمینهساز نظم اجتماعی خواهد بود. چه آنکه صائم علاوه بر تن سپردن به فرمان الهی، سبب بسط این فرهنگ در اجتماع میشود. به دیگر سخن امساک یا بازایستادن از خوردن و آشامیدن هر چند امری سلبی است، نه ایجابی و بهاصطلاح حقوقدانان ترک فعل به شمار میرود نه فعل، در عین حال تأثیر ضمنی خود را بر اجتماع انسانی خواهد گذاشت؛ بلکه تأثیر آن را میتوان براساس آن حدیث شگفتانگیز صادق آلمحمد علیه و علی نبینا السلام و الصلوه که مردم را با وسیلهای غیر از زبان به معروف دعوت کنید، بیشتر از امر معروف زبانی دانست. البته نباید از این نکته غافل ماند که این تندادن به نظم اجتماعی که ناشی از امساک اجتماعی مسلمانان نسبت به مبطلات روزه است، نوعی همافزایی اجتماعی ناخودآگاه و گاه خودآگاه را سبب میشود که بالمآل منجر به تقویت هویت مشترک اجتماعی جامعه مسلمین و وحدت و انسجام اجتماعی کل جامعه خواهد شد؛ اثری بزرگ و بنیادین و البته شگفتانگیز که به هیچ روی مجاز به غفلت یا تغافل از آن نیستیم. شاید از همین روست که قانونگذار با درک آثار عظیم این تقوای اجتماعی در ماده 638قانون مجازات اسلامی، بخش تعزیرات، بیان داشته است: «هر کس علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل(اگر آن عمل کیفر بهخصوصی در شرع داشته باشد) به حبس از 10 روز تا 2ماه یا تا 74ضربه شلاق محکوم میگردد و درصورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نیست ولی عفت عمومی را جریحه دار نماید فقط به حبس از 10 روز تا2 ماه یا تا 74ضربه شلاق محکوم خواهد شد.» البته باید توجه داشت که جنبه اعلامی این حکم بر جنبه اجرایی آن میچربد ولی در عین حال براساس قاعده فقهی «التعزیر لکل عمل محرم» و قاعده «التعزیر بما یراه الحکم» که در متن ماده فوق منعکس شدهاند، اجرای آن علاوه بر جنبه اعلامی آن در تحقق و وقوع حکمت و علت پیش گفته مؤثر است.
حکمت دوم؛ تکمیل شمارهها
یکی دیگر از علل روزه تکمیل شمارههای روزهداری ذکر شده است. این شمارهها در واقع همان تعداد روزههای واجب هستند که به مقتضای ماه مبارکرمضان در میان 29و 30روز در نوسان هستند. در باب این حکمت، باید گفت که نفس مفهوم عدد در ارتباط مستقیم با مفهوم نظم و انتظام اجتماعی قرار میگیرد، از اینرو کاملا قابل بازگشت بهعلت و حکمت پیشگفته است. بهعبارت دیگر نظمپذیری 30روزه مسلمانان خود منجر به افزایش نظم اجتماعی ایشان خواهد شد که قبلا بیان شد در ارتباط با مفهوم حیات فردی و اجتماعی بهعنوان ضروریترین علم بقا و استمرار زندگی انسانی است. از سوی دیگر تندادن به این اعداد خاص که در نماز، زکات، خمس و البته حج و بسیاری دیگر از مفاهیم اسلامی مشاهده میکنیم نوعی تسلیمافزایی را در انسان مسلمان که تسلیم جوهره اساسی اوست دامن میزند. این تسلیم فردی نوعی همافزایی در تسلیم گروهی جماعت مسلمان را دامن میزند که درنهایت به مفهوم نظم اجتماعی بازمیگردد.
حکمت سوم؛ تکبیر و بزرگداشت خداوند
این مفهوم در آیه 185سوره مبارکه بقره رخ نمایی میکند. در این آیه میخوانیم: «و لتکبروا الله علی ما هداکم؛ تا خدا را به پاس آنکه هدایتتان کرد بزرگ دارید و تکبیر گویید.» بنابر این آیه روزه نوعی هدایت الهی تصویر شده است که بیتردید با مفهوم حیات طیبه که در قرآن کریم مطرح شده است در ارتباط مستقیم قرار میگیرد. بنابراین به هیچ روی نباید از جنبههای اجتماعی آن غفلت ورزید. هدایت بهعنوان یک مفهوم متضائف یا متقابل در برابر ضلالت مطرح میشود؛چه آنکه هدایت در جایی معنا و مفهوم مییابد که ضلالت در آن مورد صدق کند. لذا هدایت تمام عرصههایی را در برمیگیرد که انسان امکان ضلالت در آن را دارد. یکی از این عرصهها و بیتردید مهمترین این عرصهها، حیات اجتماعی است که قرآنکریم و روایات اسلامی حیات انسان مسلمان هدایتیافته یا مهتدی را با عنوان حیات طیبه مطرح ساختهاند؛ از اینرو کمککردن به روزهداری بهعنوان یک حکم الهی واجب، هر چند بهصورت ضمنی، به استقرار و گسترش مفهوم حیات طیبه در عرصه اجتماع انسانی و اسلامی کمک میکند و مؤثر است. به همین دلیل روزهداری دارای غایتی تحت عنوان تکبیر شمرده شده است. تکبیر یا بزرگداشت خدا غایت روزهداری انسان مسلمان است. این بزرگداشت بیتردید از مشارکت فردی و اجتماعی انسان در شکلگیری و گسترش مفهوم حیات طیبه بهعنوان نظم مطلوب اجتماع انسانی و اسلامی روی میدهد؛ امری که علاوه بر مطلوبیت برای اجتماع، نزد باریتعالی نیز دارای مطلوبیت است.
حکمت چهارم؛ شکرگزاری از خداوند
بیتردید مشارکت انسانی در نظمبخشی بلکه نظمآفرینی اجتماعی، بهعنوان امری است که به بزرگداشت خداوند منجر میشود و قرآنکریم از آن با عنوان تکبیرالله یاد کرده است؛ بزرگداشتالله. در واقع باید گفت چه امری بزرگتر از خدا و بزرگداشت اوست که در روزهداری محقق شده است. حال که خداوند خود وسیله و غایت را فراهم کرده است نوبت به شکرگزاری از خداوند میرسد. پس ای گروه مسلمان خدا را شکر کنید که فرمان او یعنی روزهداری را محقق ساختهاید و در ضمن در فرایند نظم اجتماعی خاصی وارد شدهاید که بهصورت صریح یا ضمنی از تظاهر به روزهخواری نهی کرده و تنفر خویش را از آن آشکار ساختهاید. اکنون که این نظم را محقق ساختهاید در حقیقت در نهاد حیات طیبه بهعنوان آمال جامعه اسلامی مؤثر واقع شده و مشارکت کردهاید. از اینرو خدا را بزرگ داشته و او را تکبیر کردهاید؛ پس این سؤال وجیه بهنظر میرسد که آیا اکنون امری جز شکرگزاری شایسته است؟