این همایش 4سخنران اصلی داشت که عبارتند بودند از: مهدی کرباسیان(مدیرعامل سازمان تأمیناجتماعی از سال 70بهمدت 6سال)، محمدحسین شریفزادگان (نخستین وزیر رفاه و تأمیناجتماعی و مدیرعامل سازمان تأمیناجتماعی)، غلامرضا سلیمانیامیری (مدیرعامل و رئیس هیأتمدیره تأمیناجتماعی در سالهای پایانی دولت هشتم) و فرشاد مومنی (اقتصاددان و عضو هیأت علمی دانشگاه علامهطباطبایی) که هریک دیدگاههایشان را درباره مشکلات تأمیناجتماعی مطرح کردند. خلاصهای از این نشست از نظرتان میگذرد.
مهدی کرباسیان، بهعنوان نخستین سخنران همایش تامین اجتماعی، با طرح این مسئله که در اصل29 قانون اساسی به مسئله تأمیناجتماعی اشاره دقیق شده است، گفت: در کشور جمهوری اسلامی ایران در هر صورت باید بپذیریم که بحث عدالت اجتماعی و توجه به نیروی کار و توجه به افراد ضعیف جامعه یک بحث اعتقادی است. این موضوع در اصل 29قانون اساسی بهطور صریح و روشن آمده است و متن این اصل نشاندهنده این نکته است کسانی که قانون اساسی را تدوین، تبیین و تصریح کردهاند به این نکته توجه جدی داشتهاند. اگر چه تأمیناجتماعی در دهههای60، 70 و 80 تا حدودی در کشور تعریف شد و بسط یافت اما جایگاه سازمان تأمیناجتماعی و بیمههای اجتماعی و بحثهای حمایتی همواره تداخل داشتند و این موضوع تا امروز هم وجود دارد. این تداخل در برخی از قوانین مصوب دورههای مجلس پررنگتر هم شده تا آنجا که شما میبینید برخی قوانینی که برای سازمان تأمیناجتماعی تصویبشده بعضا بحث محاسبات بیمهای این سازمان را مخدوش کرده؛ حتی وضع قوانین تا آنجا پیشرفته که توجه به مستمریها (ماده 96) و سهجانبهگرایی را نیز بهطور جدی مخدوش کردهاست.
او با انتقاد از ایجاد وزارت رفاه گفت: باید بگویم که وزارت رفاه و تأمیناجتماعی اگر چه با نیتخیر تشکیل شد ولی در عمل دیدیم که تشکیل این وزارتخانه دخالت دولت را در سازمانهای مستقلی مثل سازمان تأمیناجتماعی وسیع کرد. بهتر است به این شکل توضیح بدهم مشکلی که داریم بد اجراشدن قانون است. ما اجازه میدهیم که دولتها در سازمانهای مستقلی مثل تأمیناجتماعی دخالتهایشان به حدی شود که میبینیم سازمان تأمیناجتماعی به آن اهدافی که برایش منظور شده نرسیده است. لذا آنچه میشود گفت این است که ما برای اینکه بتوانیم یک راهکار بهتر پیدا کنیم باید از تجربه و تخصص دنیا استفاده کنیم اما در عمل متأسفانه میبینیم که مؤسسه پژوهش تأمیناجتماعی تعطیل میشود. این مؤسسه همانجایی است که باید به مدیران سازمان تأمیناجتماعی اطلاعات کافی بدهد که چگونه میشود از استقلال این سازمان حمایت کرد و کشورهای دیگر به چه شکلی توانستهاند دخالت دولتها در این زمینه را کاهش دهند.
کرباسیان با طرح این نکته که شورایعالی رفاه و تأمیناجتماعی طی سالهای گذشته از سوی دولت نادیده گرفته شده توضیح داد: نکته ظریفی که وجود دارد این است اهمیتی که دولت و رئیسجمهور به شورایعالی رفاه و تأمیناجتماعی میدهد باید هماندازه اهمیتی باشد که به شورایعالی امنیت ملی یا شورایعالی اقتصاد میدهد. ببینید در این سالها شورایعالی رفاه و تأمیناجتماعی چندبار تشکیل جلسه داده و شورایعالی امنیت ملی چندبار؟ اینجا است که باید دولت بحثهای امنیت ملی، بحثهای اقتصادی و بحثهای تأمیناجتماعی بهمعنای عام را همسان مورد توجه قرار بدهد.
او معتقد است: ما هنوز در محدوده تأمیناجتماعی بهمعنای عام و بیمههای اجتماعی بهمعنای خاص، یک اجماع نظری نداریم و اگر این اجماع حاصل شود میتوانیم این کار را بهصورت خوب پیش ببریم. بعد از سیواندی سال از پیروزی انقلاب اسلامی دولتهای مختلف با طبعهای مختلف داشتهایم اما در این مقوله سند جامعی که همه بر آن اتفاق نظر داشته باشند وجود ندارد.
ما در مفاهمه دچار مشکلیم
تعریف بیمههای اجتماعی، تعیین جایگاه سازمان تأمیناجتماعی در کشور و وظیفه حمایتی دولت در برابر سازمانهای اجتماعی دچار مشکلاتی است که در مفاهمه این تعاریف اختلال ایجاد کرده است.محمد حسین شریفزادگان، دومین سخنران همایش، با نمایش اسلایدها، جایگاه و اهمیت بیمههای اجتماعی را توضیح داد و با ارائه تعریفهای گوناگونی که در این حوزه وجود دارد گفت: تأمیناجتماعی به مفهوم بیمه اجتماعی، جزئی از رفاه اجتماعی به حساب میآید. در واقع بیمه اجتماعی جزئی از پدیده کیفیت زندگی و محصول رفاه اجتماعی است که منجر به شکلگیری چتر ایمنی برای آحاد جامعه خواهد شد.
او توضیح داد: در این برهه تاریخی که دولت در حال تغییر است مسئله مهم این است که ما در مفاهمه بیمههای اجتماعی، تأمیناجتماعی و رفاه اجتماعی دارای مشکل هستیم. 11- 10 سال پیش مسائل تأمیناجتماعی و رفاه اجتماعی به لحاظ نظری و تئوری در مرتبه بالاتری در اداره کشور قرار گرفت اما متأسفانه طی 8سال گذشته شاهد یک عقبگرد در این زمینه بودیم و حالا به جایی رسیدهایم که برای نشاندادن موقعیت سازمانی مثل تأمیناجتماعی با مشکل مواجهیم.
شریفزادگان گفت: من همیشه این را گفتهام و معتقد هستم که ما نباید سیاستهایی را که در دنیا اجرا شده و نتیجهبخش هم نبوده دوباره در کشورمان پیاده کنیم. ما باید راهکارها و سیاستهای متناسب با شرایط خودمان را درنظر گرفته و اجرا کنیم. کشورهای اروپایی تجربه دولترفاه را پشتسر گذاشتهاند و ما نباید همین تجربه را از سر بگذرانیم در عوض باید سعی کنیم که از نتیجههایی که این دولتها بهدست آوردهاند استفاده کنیم و یک گام فراپیش بگذاریم. نکته مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که دخالت دولتها در رفاه اجتماعی باید کاهش پیدا کند و مردم در این زمینه نقش پررنگی داشته باشند. الان سازمان تأمیناجتماعی مصداق مشارکت و همکاری مردم در ایجاد رفاه اجتماعی است؛ یعنی یک سازمان قوی که با سرمایه بیمهشدگان که همان مردم هستند شکل گرفته و دولت فقط سهمش را بابت بهرهای که از این نظام میبرد در اینباره پرداخت کرده است.
او معتقد است: باید توجه داشت که هدف اصلی سیاست اجتماعی بهبود رفاه اجتماعی، کاهش نابرابریها و بازتوزیع درآمد بین شهروندان است. در کشورهای پیشرفته یکی از وظایف دولتها تبیین سیاست اجتماعی است که خوشبختانه ما نخستین کشوری هستیم که در خاورمیانه دارای قانون مدون در قالب نظام اجتماعی و کارکردهای بیمههای اجتماعی هستیم؛ قانونی با عنوان قانون نظام جامعرفاه و تأمیناجتماعی. پس میبینیم که در ایران سیاست اجتماعی داریم ولی متأسفانه در بخش تصمیمگیری نمیتوانیم بهصورت تلفیقی از آن استفاده کنیم.
شریفزادگان توضیح داد: در کشور ما ناپایداری در سیاست اجتماعی ناشی از تلقی دولت است که حقوق اجتماعی را حق شهروندی نمیداند و آنچه در قالب خدمات بیمه اجتماعی به مردم ارائه میدهد مرحمت خود به آنان میداند. بررسی سیر تاریخی قانون اساسی گویای این موضوع است که در نخستین قانون اساسی ایران در زمان مشروطیت صرفاً بر آموزش عمومی تأکید شده ولی در قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصول ۲۸، ۲۹ و ۳۱ توجه ویژهای به اصل رفاه و عدالتاجتماعی شده است. در واقع در این اصول میتوان به ارتباط تأمیناجتماعی و رفاهاجتماعی با رشد و توسعه اقتصادی پی برد. باید توجه داشت که تأمیناجتماعی یکی از ابزارهای مهم توزیع مجدد درآمد و توازن اقتصادی است و بیتوجهی به آن عوارض ناگواری در حوزه اجتماعی و اقتصادی به همراه دارد.
14میلیون نفر کشته شدند
فرشاد مومنی، اقتصاددان و استاد دانشگاه که چهارمین سخنران همایش تأمیناجتماعی بود، مسئله تأمیناجتماعی را سرعقل آمدن سرمایهداری تعبیر کرد و گفت: مسئله تأمیناجتماعی به لحاظ تاریخی یکی از مولفههای کلیدی پدیدهای است که اصطلاحا به آن سرعقلآمدن سرمایهداری گفته میشود؛ چیزی که شما طی 23سال گذشته تحت عنوان جنبش والاستریت مشاهده کردید در واقع پیامد موج سوم انقلاب صنعتی است که ابعاد بیسابقهای از تحولات در بنیه تولیدی و خلق ارزشافزوده در دنیا به و جود آورده است. ماجرای سرعقلآمدن سرمایهداری در ذات خودش ناظر به این بود که اگر آنطور که صاحبان سرمایه در آن زمان میخواستند و ادعا میکردند، همه سهم ارزش افزوده جدید باید متعلق به صاحبان سرمایه باشد و در مورد نیروی کار قوانین مفرغی دستمزد عمل بکند، پایداری نظام حیات جمعی و از آن مهمتر خود سود سرمایهداران به چالش کشیده خواهد شد؛ بنابراین بهتر دیدند که بخشی از آن سود را در خدمت ارتقای کیفیت نیروی انسانی قرار بدهند و سیستم را در برابر حاکمیت نفرت و ستیز و ناپایداریها واکسینه کنند.
او افزود: میراثی که از تجربه کشورهای صنعتی بهدست آمده نشان میدهد که نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی نیروی محرکه اصلی زوال، انحطاط و قهقراست. بنابراین نظامهای تأمیناجتماعی در کشورهای در حال توسعه به این اعتقاد موضوعیت پیدا کردند که نابرابریها را کاهش داده و به حداقل برسانند. اما در کشورهای درحالتوسعه متأسفانه ضرورت توجه به مسئله تأمیناجتماعی یا آن چیزی که ما در کلیت خودش بهعنوان بعداجتماعی توسعه مطرح میکنیم با هزینههای خیلی سنگینی بهدست آمده است. این هزینه بهمراتب بیشتر از هزینهای بوده که کشورهای صنعتی برای سرعقلآمدن سرمایهداری پرداخت کردهاند. برآوردی که اقتصادشناسان توسعه دارند این است که در فاصله سالهای 1980-1950فقط در کشورهای در حال توسعه چیزی در حدود 14میلیون انسان در درگیریهای خیابانی یا در اعتراضات اجتماعی کشته شدند که مرگ این تعداد انسان هزینه خیلی سنگینی ایجاد کرد. این هزینههای سنگین در کشورهای در حال توسعه پرداخت شد تا دنیا را متوجه این نکته کند که اگر وجه اجتماعی توسعه در کشورهای در حال توسعه جدی گرفته نشود کل امنیت جهانی ممکن است به خطر بیفتد.
رانتزدهشدن سیستم تأمیناجتماعی یکی از مشکلاتی بود که مومنی به آن اشاره کرد و توضیح داد: راجع به موضوع خاص تأمیناجتماعی من معتقدم که برخوردهای رانتزده و فاسد و غیرکارشناسی با مسئله اداره نظام تأمیناجتماعی، در حال حاضر کشور و توسعه ملی را با مخاطرههایی روبهرو کرده است. آن چیزی که برای ایران و نظام تأمین اجتماعیاش حیاتی است این است که مغزافزار نظام راهبری تأمیناجتماعی در ایران به طرز وحشتناکی برای اداره این پدیده پیچیده و سرنوشتساز، کوچک است؛ اینکه من بحث مغزافزار را مطرح میکنم جسارت به افراد نیست. شاید یکی از مجموعههایی که تعداد زیادی کارشناس ارزنده هم در آن مشغول بهکار هستند همین نظام تأمیناجتماعی و بهطور خاص سازمان تأمیناجتماعی است ولی وزن و ضریب اهمیتی که به بایستههای کلیدی مسئله آسیبپذیری از سیاستهای مخرب باید بدهند چیزی نزدیک به صفر است. از این زاویه بررسیهایی که ما برای مرکز پژوهشهای مجلس انجام دادهایم نشان میدهد که نظام تأمیناجتماعی در ایران بهطور کلی و سازمان تأمیناجتماعی بهطور خاص بیشترین ضربه و خسارت را از سیاستهای اقتصادی نادرست دولت متحمل میشوند.
تمایلات و مداخلههای رانتجویانه دولت به جای خود، ولی ضربه اصلی از اینجا وارد میشود که ما بررسی کردیم و دیدیم که هر سیاست ثباتزدایی که ضربه به اشتغال کشور و به ثبات قیمتها میزند بیشترین سهم را در ناکارایی سازمان تأمیناجتماعی بهطور خاص و نظام تأمیناجتماعی بهطور کلی دارد.
به نیازهای روز پاسخ دهیم
دکتر غلامرضا سلیمانی امیری، سخنران سوم همایش، بر این نکته تأکید داشت که حوزه ساختار سازمان باید پاسخگوی نیازهای روز مردم باشد. او گفت: در حال حاضر نظام تأمیناجتماعی بهعنوان یکی از نظامهای مهم جهان علاوه بر آنکه در 3حوزه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فعال است وسیلهای برای آشتی ملی میان مردم و حاکمیت است و از ابزارهای اصلی توسعه و ایجاد امنیت اجتماعی به حساب میآید.سلیمانی معتقد است که بررسیهای تاریخی گویای این موضوع است که در کشورهایی که آزادسازی اقتصادی و قیمت و همچنین هدفمندی یارانهها صورتگرفته، دولتها برای آنکه بتوانند آثارسوء اینگونه سیاستها را کاهش دهند به سوی اتخاذ سیاستهای اجتماعی و تقویت تأمیناجتماعی حرکت کردهاند. اما در کشور ما به دلیل نبود این سیاست اجتماعی، بهرغم پرداخت یارانهها نتوانستهایم فاصلهها را کم و رضایتمندی ایجاد کنیم؛ در واقع پول داغ را به جامعه سرازیر کردهایم و این پولها به طرف شرکتهای اقتصادی برگشتهاند و همچنان بین فقرا و ثروتمندان فاصله زیادی ایجاد شده که اثر منفی آن را بهخوبی مشاهده میکنیم. در بحث هدفمندکردن یارانهها 2مقوله مهم مغفول مانده است؛ اولا در حوزه اجتماعی پیوند و مشارکت اجتماعی در جهت تقویت سازمان تأمیناجتماعی صورت نپذیرد، ثانیا در حوزه فرهنگی نتوانستیم، مردم را آگاه کند و این امر موجب نارضایتی مردم شد.