امسال سریالهای مناسبتی ماه رمضان چندان کارهای دندانگیری نیستند. رقابتی بین این سریالها وجود ندارد و اگر مخاطب هنوز پای این سریالها مینشیند، باید دلیل آن را در خاطره جمعی مخاطب از سریالهای مناسبتی این ماه و اقبال این کارها نزد مخاطب یافت. با این حال در بین سریالهای «دودکش» به کارگردانی محمدحسین لطیفی، «خروس» به کارگردانی سعید آقاخانی و «مادرانه» به کارگردانی جواد افشار و برنامههای مناسبتی همچون «ماه عسل» و«ضیافت الهی» و... نه خود برنامه بلکه عناصری همچون بازیگر، مجری و ترانه پایانی توانسته جای خود را بین مخاطبان باز کند.
بازی هومن برقنورد در سریال دودکش توانسته مخاطبان زیادی را جذب کند. البته بدهبستانهای این بازیگر با بهنام تشکر هم به جذابیت بازی این بازیگر اضافه کرده است. در این میان بازی بازیگران کودک خصوصا محمدرضا شیرخانلو که در فیلم سینمایی «دهلیز» هم نقش دارد و کاندیدای بهترین بازیگر کودک در سیویکمین جشنواره فیلم فجر هم بوده، نقطه قوت این سریال است؛ نقطه قوتی که باعث شده نقاط ضعف کار ازجمله بیداستان بودن کار به چشم نیاید.
زبان و واژگان، پویا هستند و در هر دوره بنا به شرایط اجتماع کلمات جدیدی وارد ادبیات میشود. برخی از این کلمات از رسانههایی همچون تلویزیون وارد ادبیات گفتاری مردم میشود و سهم سریالهای طنز در این میان بیش از سایر سریالهاست. امسال هم دیالوگهای سریال دودکش بین مردم رواج پیدا کرده است؛ «قیف و قوپی نیا»، «مغلطه نکن»، «ان قلت نیار»، «تو آمپاسم» و «جفت کلیههامو میفروشم» برخی دیالوگهای این سریال است که در بین مردم شنیده میشود، اما کمتر پیش آمده که دیالوگ سریالی با داستانی تلخ وارد دایره واژگان مردم شود. «بگو خب» این روزها بین مردم شنیده میشود، پیامکهای طنز هم نشان داد که تکیه کلام مادرانه بین مردم جای خودش را پیدا کرده است. البته در این میان نباید از نقش مهدی سلطانی که نقش اردلان تمجید را بازی میکند، به سادگی گذشت. او ازجمله بازیگران این دوره است که توانسته حسابی جای خود را بین مخاطبان باز کند.
داستان مادرانه، فضایی مورد علاقه سعید نعمتالله در مقام فیلمنامهنویس دارد؛ فضایی همچون «جراحت». باید امیدوار بود که سلطانی که پیش از این بازیاش در سریال «در مسیر زایندهرود» با بازیاش در این سریال متفاوت است، همچون نعمتالله به ورطه تکرار نیفتد. شبکههای تلویزیون برنامههای مختلفی برای ساعت پیش از افطار دارد اما بهنظر میرسد که برنامه ماه عسل بهدلیل سابقهاش توانسته جای خود را در میان مخاطبان باز کند. اجرای احسان علیخانی همواره با برخوردهای متفاوتی روبهرو بوده است؛ عدهای نحوه اجرای او را جسارت آمیخته با بیادبی میدانند و عدهای این جسارت را تنوعی در بین اجراهای مجریهای عصا قورت داده تلویزیون میخوانند. برای نمونه کافی است آن برنامه را به یاد بیاوریم که بچهای به خانوادهای تحویل داده شد که سالها پیش فرزندخوانده خود را از دست داده بودند. عدهای این کار را یک شوی نمایشی خواندند و طرفداران حقوق کودک به این روند فرزندخواندگی اعتراض کردند و از سوی دیگر برخی این برنامه را همگام با فلسفه این ماه دانستند.
بهنظر میرسد که در بین برنامههای مختلف پیدا کردن این چند نکته چندان کارنامه درخشانی برای برنامهسازی تلویزیون در ماه رمضان محسوب نشود، اما اگر مسئولان تلویزیون به این نکات توجه کنند شاید بتوان به آشتی مردم با تلویزیون در تمام سال امیدوار بود.