با توجه به اینکه دانش باستانشناسی به مطالعه دستاوردهای انسان میپردازد، بنابراین محدوده زمانی زیادی از حدود 4/3 میلیون سال پیش را با بهدست آوردن قدیمیترین ابزارهای سنگی بهدست آمده از انسان در شرق آفریقا را تاکنون شامل میشود که تا دهههای اخیر تداوم مییابد.
دانش باستانشناسی با زمینشناسی و تاریخ متفاوت است. تاریخ تنها به دورههایی از زندگی انسان میپردازد که بشر از خود نگاشتهای به جا گذاشته درحالیکه باستانشناسی محدود به زمان مشخصی از زندگی بشر نیست. محور مطالعاتی باستانشناسی برخلاف زمینشناسی، انسان است. بنابراین دانش باستانشناسی محدودهای زمانی به گستردگی وجود انسان روی کره زمین را دربرمیگیرد. تاریخ دقیق باستانشناسی بهعنوان یک دانش به درستی روشن نیست اما کاوش در محوطههای باستانی، جمعآوری و مطالعه روشمند اشیای باستانی در اروپا طی قرنهای ۱۷ و ۱۸ متداول بوده است.
ایتالیاییها از نخستین کسانی بودند که طی قرنهای ۱۴ میلادی به بعد بهدنبال یافتن منشا تمدنهای یونان و روم در مناطقی همچون حوزه دریای مدیترانه دست به کاوش و جمعآوری یافتههای باستانی زدند اما در واقع بریتانیاییها و آلمانیها بودند که طی قرنهای ۱۶ تا ۱۸ میلادی باستانشناسی را بهصورت روشمند و علمی دنبال کردند.
نخستین کاوشهای گسترده باستانشناختی در محوطههای هرکولانیم و پمپی ایتالیا از سالهای ۱۷۳۸ و ۱۷۴۸ میلادی آغاز شدند اما دانش باستانشناسی در اواسط قرن ۱۸ میلادی و بهویژه در آلمان رویکرد روشمند و جزئینگر بهخود گرفت و آثار باستانی برای شناخت و تفسیر جامعه مرتبط با آنها مورد مطالعه قرار گرفت. در قرن بیستم میلادی ویلیام پتری که او را پدر باستانشناسی میدانند، در مصر کاوشهای ارزشمندی انجام داد و بدون انجام کارهای آزمایشگاهی به تاریخگذاری آثار باستانی مصر پرداخت. دانش باستانشناسی از میانه قرن بیستم میلادی دستخوش دگرگونی بزرگی شد.
در سال۱۹۴۹ برای نخستینبار از آزمایش کربن۱۴ برای تاریخگذاری آثار باستانی استفاده شد؛هرچند تا سال ۱۹۸۹ این روش با آزمون و خطا همراه بود. به زبان ساده شیوه تاریخگذاری کربن۱۴ به اینگونه است که بدن موجودات زنده در طول زندگی، مدام در حال تبادل ایزوتوپ کربن۱۴ با محیط بیرون است. این میزان نسبت به سایر ایزوتوپهای کربن در بدن موجود زنده مشخص و قابل اندازهگیری است. وقتی موجود زنده میمیرد این تبادل قطع میشود و ایزوتوپ کربن۱۴ شروع به کاهش میکند. با مطالعات آزمایشگاهی، این تغییرات اندازهگیری و در نهایت سن موجود موردنظر تخمین زده میشود. امروزه این آزمایش یکی از چندین شیوهای است که باستانشناسان برای تاریخگذاری علمی یافتهها از آن استفاده میکنند. از دهه ۱۹۶۰ میلادی به بعد، باستانشناسی نهتنها به مطالعه روشمند آثار باستانی میپرداخت بلکه باستانشناسان با یاری جستن از دیگر دانشهای تجربی و ریاضی تلاش کردند تا جنبههای گوناگون انسان گذشته را مورد پژوهش قراردهند.
مطالعه جغرافیای طبیعی و بازسازی آب و هوای گذشته، محیطزیست و اقتصاد معیشتی، منابع خام پیرامون جوامع انسانی و برهم کنش جوامع در دورههای گوناگون ازجمله رویکردهایی هستند که نقش بسیار مهمی در بازسازی فرهنگهای گذشته انسانی ایفا کردهاند. باستانشناسان همچنین همواره با خطرهای مختلفی روبهرو هستند. این خطرها میتوانند از گزیدگی توسط برخی جانوران به هنگام کاوش تا اتفاقهای ناخوشایند در هنگام بررسی و کاوش برخی منطقهها باشند. باستانشناسان با توجه به مشکلات پیش گفته باید به هنگام کار در محوطههای باستانی بسیار شکیبا و با دقت باشند. کوچکترین اشتباه در ثبت دادههای فرهنگی میتواند تفسیری اشتباه بهدنبال داشته باشد. آنها همزمان با انجام کاوش، مدام در حال یادداشتبرداری از وضعیت خاک و طراحی و رسم گمانههای خود هستند و گاهی برای سالم درآوردن یک ظرف سفالی، ساعتها با ابزارهای کوچک و ظریف خود به کاوش دقیق میپردازند.
محمد کرمی
دانشجوی دکتری باستانشناسی دانشگاه ابرهارد کارلز، آلمان