محور گفتوگو هم میراث دولتهای نهم و دهم برای دولت یازدهم و وزیر نفت آینده است و دشواریهای پیشروی مرد اول وزارت نفت. مسعود سلطانپور از جمله مدیران نفتی است که از زمان صدارت بیژن نامدارزنگنه تا مسئولیت مسعود میرکاظمی در وزارت نفت مدیریت شرکت تاسیسات دریایی را عهدهدار بود و از حیث گرایش سیاسی میتوان او را در طیف اصولگراها جای داد و بهگفته خودش بهاصطلاح از جمله حزباللهیهای نفتی است. او که آشکارا از منظر گرایش سیاسی هیچ قرابتی با طیف اصلاحطلبان ندارد، درباره ادعای مافیای نفتی، چالش رئیسجمهور پیشین با وزارت نفت، وضعیت تولید نفت و گاز، سرنوشت اهداف برنامه چهارم توسعه گفتوگو کردهایم و البته که او نسبت به کارنامه مسعود میرکاظمی که اکنون ریاست کمیسیون انرژی مجلس را عهدهدار است آشکارا انتقاد میکند و ابایی ندارد که در برابر بسیاری از تصمیمهای دوران صدارت میرکاظمی بر نفت علامت سؤال بگذارد. با این کارشناس و آگاه به تحولات صنعت نفت بهعنوان یک فرد خارج از ستاد وزارت نفت البته درباره برخی ابهامهای مطرح درباره صدارت بیژن نامدارزنگنه بر وزارت نفت از جمله ماجرای کرسنت، قرارداد با شرکت بین و عدماعتقاد به پالایشگاهسازی هم مطرح کردیم و نتیجه اینکه سلطانپور با اطلاع از اینکه وزیر نفت آینده کیست، میگوید: ماموریت نخستوزیر جدید باید صدور فرمان همه به جای خود در صنعت نفت باشد. این گفتوگو را بخوانید؛ با این توضیح که متن کامل آن را میتوانید در همشهری آنلاین دنبال کنید.
- چرا احمدینژاد و دولتهای نهم و دهم هیچگاه با صنعت نفت و مدیران باسابقه این صنعت رابطه خوبی نداشتند؟
باور دولت نهم بر این بود که در صنعت نفت مافیا وجود دارد، اما هیچ وقت توضیح ندادند منظورشان از مافیا چه بوده و آیا این مافیا داخلی است یا خارجی؟ درون صنعت نفت فعال است یا بیرون از آن؟ و...، براساس همین تحلیل نادرست، یک خصومت بلاجهت و بلاتوضیح با مجموعه مدیران صنعت نفت پیدا کرد. شاید اگر مجلس به علی سعیدلو، نخستین وزیر پیشنهادی آقای احمدینژاد رای اعتماد میداد، تخریب مدیران صنعت نفت در دولتهای نهم و دهم کمتر میشد چون وزیر نخست با رئیسجمهور هماهنگ بود و میتوانست به او گزارش دهد که برداشت او از مافیای نفتی واقعیت ندارد. پس از رد صلاحیت سعیدلو، انصراف صادق محصولی و رای عدماعتماد مجلس به سیدمحسن تسلطی، سرانجام رئیسجمهور بهسرپرستی کاظم وزیریهامانه بهناچار رضایت داد و بعد از آن هم آقای نوذری برای وزارت نفت رای آورد که رئیسجمهور او را از سر ناچاری وزیر نفت کرد و تنها وزیر نفتی که آقای احمدینژاد قبول داشت، مسعود میرکاظمی بهعنوان یار غار رئیسجمهور در مناسبات محفلیشان بود. ماموریت نخست میرکاظمی لایهبرداری از مجموعه مدیران صنعت نفت کشور در عمق زیاد بود که حاصل نهایی این ماموریت حذف 256 مدیر نفتی بود که به جای آنها افرادی از وزارت بازرگانی، سازمان اتکا، سازمان گردشگری، دانشکده ادبیات و... انتخاب شدند، بهگونهای که معدل سواد و تحصیل هیأت مدیره شرکت ملی نفت ایران به زیر لیسانس در تاریخ سقوط کرد و حتی انبارداران و راننده آقایان در صنعت نفت مسئولیت اجرایی و مدیریتی گرفتند و عضو هیأت مدیره شرکتهای نفتی شدند؛ در حالی که قبل از دولت نهم ظرفیت مدیریتی در صنعت نفت بهگونهای ساماندهی شده بود که بیش از 20نفر در تراز وزیر در ستاد و هیأت مدیره شرکتهای اصلی وزارت نفت فعالیت داشتند، آن هم با گرایشهای سیاسی مختلف که اسامی و مستندات آن موجود و قابل اثبات است.
- نتیجه این تغییر در مدیریت صنعت نفت چه بود؟
پیش از ورود آقایان به وزارت نفت، یک سیستم مکانیزه اطلاعات نیروی انسانی بر صنعت نفت حاکم بود که حاوی اطلاعات تمامی افراد شاغل در صنعت نفت با مشخصات و ویژگیهای فنی، کارشناسی و... بود که برای انتخاب فردی در هر سطحی از مسئولیت از این سیستم جامع بهرهگیری میشد و برای هر پست، مسئول مربوطه به اطلاعات دقیق افراد واجد شرایط دسترسی داشت اما آقایان این سیستم را منهدم کردند و یک کمیته انتصابات متشکل از افرادی چون ... شکل گرفت که مسئولیت انتخاب افراد برای تصدی پستهای صنعت نفت را عهدهدار شد و ملاک انتخاب هم این بود که در انتخابات به چه فردی رای دادهاند و این کارها به دستور مستقیم آقای میرکاظمی انجام میشد.
- در مقطعی از عمر دولت نهم کارگروه ویژهای در صنعت نفت تشکیل شد؛ ارزیابی شما از عملکرد این کارگروه چیست؟
درست است. اتفاق دیگر که صنعت نفت را به چالش کشاند، تشکیل کارگروه ویژه نفت به جای هیأت وزیران یا شورای اقتصاد بود که رئیس آن کارگروه آقای مشایی شد و بعدها افراد فنی نظیر ترکان را از این کارگروه حذف کردند. این کارگروه دارای اختیارات هیأت دولت بود و آقای یارمند هم مسئول توزیع پروژههای نفتی خارج از چارچوب و ساختار وزارت نفت شد و بعد از آن هم آقای ... مسئول تعیین و واگذاری طرحها و پروژههای نفتی خارج از صنعت نفت. در همین راستا در پروژه مهمی مثل ایران الانجی...، از بستگان رئیسجمهور، مسئول کل پروژه 7میلیارد دلاری میشود که تاکنون 2میلیارد دلار در این پروژه هزینه شده و یک نفر در وزارت نفت از جزئیات این پروژه اطلاعات ندارد.
- اما آقای میرکاظمی هم ماندگار نبود و بعد از آن هم شرایط فروش نفت ایران دشوارتر شد.
بله، او کنار گذاشته شد و از آنجا که از روز نخست رئیسجمهور نتوانست وزیر مورد نظرش را در صنعت نفت بگمارد، زاویه ایشان با صنعت نفت بیشتر شد و حتی میخواست آقای رستم قاسمی را هم بردارد اما نتوانست. آقای احمدینژاد در 8سال ریاستجمهوریاش هرگز با نفت رابطه منطقی پیدا نکرد. فرصتی هم فراهم نکرد که در یک فضای آرام، منطقی و کارشناسی مشکلات صنعت نفت و ذهنیتهای نادرست ایشان کالبدشکافی و رفع ابهام شود و به همین دلیل به جای تصمیمگیریهای کارشناسی، شاهد برخورد با مدیران و کارشناسان بودیم. بهنظرم پشت پرده این ابهامها، اختلاف نظرها و عقبافتادگیها در پروژههای نفتی را باید در موفقیت دیگران دید؛ ازجمله پیشتازی قطریها در پارسجنوبی. این گمان را دارم که عوامل پیچیدهای در کار بودند تا صنعت نفت سامان نیابد و به این ترتیب صنعت نفت پاشنه آشیل ما در برابر فشارها و تحریمها شد؛ بهویژه اینکه در این چالش مدیریتی، هویت صنفی صنعت نفت و کارکنان آن لگدمال و تحقیر شد و... الان هم اعتقاد بدنه کارشناسی صنعت نفت این است که مسئله فروش نفت ایران باید به مدیران شایسته سپرده شود، نه 2نفری که با خودشان هم قهر هستند. این آقایان از حداقل آشنایی با زبان محرومند و یکی از آنها در رشته ادبیات و عرفان تحصیل کرده است؛ یقینا اگر مسئولیت فروش نفت به افراد متخصص داده میشد میتوانستند در بحرانیترین شرایط هم کارها را جلو ببرند اما افراد خبره را کنار گذاشتند و نتیجه این شد که به تهاتر نفت در برابر کالا حتی پیش از عملیاتیتر شدن تحریمها تن دادند.
- یکی از ابهامها درباره عملکرد دولتهای نهم و دهم، افت تولید نفت ایران بود در حالی که گفته میشود علت این افت تولید به تحریمها برمیگردد.
نه اینگونه نیست. افت تولید نفت ایران قبل از تحریمها وقوع پیدا کرد و 600 هزار بشکه از تولید نفت کم شده بود که تحریمها اجرایی شد.
- علت افت تولید چه بود؟
به این دلیل که برنامههای مصوب قانون برنامه چهارم توسعه را اجرا نکردند و بهخصوص در دوران آقای میرکاظمی این برنامهها را کنار گذاشتند. به صراحت میگویم که ایشان وزارت نفت را با سازمان اتکا اشتباه گرفته بودند و با روحیهای خشن با منتقدان برخورد کردند. ببینید! تمامی اهداف سند چشمانداز و سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری و مواد مرتبط با قانون اساسی در برنامه چهارم توسعه منعکس شده بود که زمان اجرای آن اول سال 84 تا آخر سال88 بود و سال 89 هم بهدلیل تاخیر دولت عملا برنامه توسعه نداشتیم. 2 سال از زمان اجرای برنامه پنجم توسعه نیز در دولت دهم سپری شد؛ یعنی سالهای 90 و 91 اما در عمل اجرای آن را بهطور کامل نادیده گرفتند.
- اما دولت میگوید دستکم در این شرایط فازهای 9 و 10پارسجنوبی را به بهرهبرداری نهایی رسانده است.
اتفاقا فازهای 9 و 10 که افتتاحش کردند، هنوز هم تمام نشده و پروژه 12 ساله شده است. ماجرا این است که وقتی در سال86 بهدلیل سرمای شدید هوا با بحران کمبود و قطع گاز روبهرو شدیم، ماموریت وزارت نفت این بود که به هر نحوی گاز را برای سال بعد تامین کند اما گاز برای تزریق به خطوط لوله سراسری نداشتیم چرا که حفاری چاههای 9 و 10 پارسجنوبی و بخش پالایشگاهی آن تمام نشده بود و فقط بخش دریایی آن به پایان رسیده بود. وقتی هم فاز 6 و 7 و 8 با تولید 104میلیون مترمکعب گاز افتتاح شد، قرار بود که گاز این فازها توسط یک خط لوله 540 کیلومتری 56 اینچی به ارزش امروز 6 میلیارد دلار به میدانهای نفتی آغاجری و مارون برای افزایش ضریب بازیافت و جلوگیری از افت فشار مخازن نفتی تزریق شود. اما آقایان چهکار کردند؟ بدعتگذاری کردند و گاز فازهای 6 و 7 و 8 را به جای تزریق به میدانهای نفتی به بخش پالایشگاهی فازهای 9 و 10 برای شیرینسازی و تزریق به خطوط لوله سراسری برای مصرف و تامین کمبود گاز منتقل کردند. همین اقدام باعث شد تا بهدلیل ادامه افت فشار مخازن تولید نفت ایران کم شده و مطلقا تولید صیانتی کنار گذاشته شود. همین اواخر عمر دولت دهم که فازهای 15 و 16 را افتتاح کردند، گاز آن را از فازهای 6 و 7 و 8 گرفتند. اینها اشتباهات فاحش استراتژیک در صنعت نفت محسوب میشود که نشان از بیبرنامگی محض دارد.
- برخی کارشناسان منتقد عملکرد وزارت نفت در دولتهای نهم و دهم معتقدند که در 4سال نخست، دولت عملا اعتقادی به سرمایهگذاری در صنعت نفت نداشت و وقتی به این باور رسید که باید سرمایهگذاری شود که دیگر دیر شده بود و تحریمها سنگینتر و اجراییتر شده بود. شما این انتقاد را وارد میدانید؟
مشکل رئیسجمهور و دولت با نفت این بود که با وزیر نفت اول و دوم همراه نبودند و همین رفتاری را دنبال کردند که با مترو و شهرداری تهران کردند. چون با شهردار و مدیرعامل مترو مشکل داشتند و بهاصطلاح آنها را قبول نداشتند، بودجه مترو را ندادند و حاضر به کمک به شهرداری نشدند و مردم 8 سال فشار و سنگینی آن را تحمل کردند. اینها بحثشان شخصی بود چراکه تصورشان این بود که نفت یک مافیاست و گفتند بودجهشان را نمیدهیم تا ساقط شوند. اینها تصور صحیحی از نفت نداشتند. فردی که وزیر آموزش و پرورش بود را وقتی پست کم آوردند بهعنوان رئیس صندوق بازنشستگی نفت کردند که سرنوشت بیش از 100 هزار بازنشسته نفت را تعیین میکند.
- جنجال کرسنت را چگونه باید ارزیابی کرد؟ آیا شما بهعنوان یک کارشناس فکر میکنید تداوم این مناقشه مفید خواهد بود؟
آقای رحیمی در 4سال نخست دولت آقای احمدینژاد، رئیس دیوان محاسبات مجلس بود و مخالف دولت و تیمی برای آقای احمدینژاد و دولت پروندهسازی میکرد که من آنها را میشناسم. سؤال این است که اگر این قرارداد اشکال داشت چرا قرارداد کرسنت در دولت نهم ادامه پیدا کرد و بعدها آقای رحیمی و آقای کردان به امارات میروند و با نماینده کرسنت قرار ملاقات میگذارند تا قرارداد را ادامه دهند. من نمیفهمم چطور آقای رحیمی، ریاست دیوان محاسبات- طرفدار آقای هاشمیرفسنجانی- معاون اول دولت آقای احمدینژاد شد؟ و چرخش و تغییر موضع آشکار داشت؟! در حالی که جنجال کرسنت در دوران ریاست آقای رحیمی در دیوان محاسبات علنی شد ولی بعدا خود ایشان پیگیر اجرای آن بودند. اصلا قرارداد کرسنت مثل این است که آقایان سر قبری گریه راه انداختند که اصلا جنازهای در آن نبود. نه یک متر گاز فروخته شد و نه یک دلار جابهجا شد و از سوی دیگر اصلا آقای زنگنه در مناسبات مالی کرسنت دخالتی نداشت و رسیدگی قوه قضاییه هم بر پاکدستی ایشان مهر تایید زد.
- وضعیت سرمایهگذاری در صنعت نفت در 8سال گذشته را قابل دفاع میدانید؟
صراحتا میگویم هیچکدام از اهداف پیشبینی شده محقق نشده است چرا که آماری که دولت میدهد هیچ ارتباطی با واقعیات عینی صنعت نفت و برنامه مصوب ندارد.
- مبنای این ادعای شما چیست؟
مستند گفتههای منتقدان، گزارشهای رسمی منتشره توسط شرکت ملی نفت ایران است و شرکتهای اصلی تابعه شرکت ملی نفت ایران که سالانه به مجمع این شرکتها و شخص وزیر نفت ارائه شده است. براساس یکی از این اهداف قرار بود تولید نفت ایران از 4/2میلیون بشکه در پایان دولت نهم در روز، در پایان دولت هشتم به 5میلیون بشکه برسد اما تولید نفت ایران قبل از اعمال تحریم فروش و صادرات نفت به 3/6میلیون بشکه رسید و بعد از اعمال تحریمها و مشکلات در زمینه فروش نفت، تولید به 2/8میلیون بشکه کاهش یافت. بنابراین میبینید که به جای افزایش 800 هزار بشکهای تولید نفت 600 هزار بشکه هم کمتر شد و در حال حاضر وزیر نفت آینده با عقب ماندگی 1/4 میلیون بشکهای در تولید نفت مواجه است. در 10سال گذشته تنها فاز 2 میدان نفتی دارخوین افتتاح شد که کار ایتالیاییها بود و کار قابلتوجهی محسوب نمیشود.
- ولی وعدههای زیادی درباره سرمایهگذاری در میدانهای مشترک داده شده؛ یعنی این وعدهها محقق نشده است؟
ببینید! در لایه نفتی پارسجنوبی که اسم قطری آن الشاهین است قطریها روزی 570 هزار بشکه نفت برداشت میکنند در حالی که نیمی از این میدان مشترک سهم ماست و 8سال است که طرح بهرهبرداری از این میدان تعریف شده است. اما در همین دولت گذشته 3سال است که میخواهند یک کشتی FPSO بخرند و هنوز این دست و آن دست میکنند و بهجای آن و تمرکز دولت برای تولید 20هزار بشکه در روز در میدانهای منصوری 3 و دارخوین3 ، آذر و چنگوله و... بوده است. در همین زمان در میدان لایه نفتی پارسجنوبی هیچ کاری نکردند. از سوی دیگر قرار بود در میدان نفتی آزادگان 260 هزار بشکه در روز تولید نفت داشته باشیم اما چه کاری انجام شد؟ تقریبا هیچ. این شائبه مطرح است که اصلا قطریها پول خرج میکنند که ما از لایه نفتی پارسجنوبی برداشتی نداشته باشیم البته مکانیسم این اقدام قطریها احتمالا بسیار پیچیده است. مگر میشود یک میدان نفتی مشترک 8 سال بلاتکلیف بماند؟
- وضعیت پیشرفت فازهای پارسجنوبی را چگونه ارزیابی میکنید؟
از ابتدای 84 تا آخر 91 هیچیک از فازهای پارسجنوبی که کار آنها از سال 84 شروع شده است، به پایان نرسیدند و یکی از اتفاقاتی که در دوران صدارت آقای میرکاظمی افتاد، دستکاریکردن مبانی ارزیابی پیشرفت پروژههای صنعت نفت بود؛ مثلا فاز 12 از 84 تا 89، یعنی ظرف 5 سال 30درصد پیشرفت داشته اما آقایان میگویند از 89 تا 91، یعنی زمان آقای میرکاظمی 50 درصد پیشرفت رخ داده است و توضیح نمیدهند چگونه این اتفاق افتاده است. قرارداد فازهای 15 و 16 در سال 85 بسته شد و تا سال 89 میزان پیشرفت 45 درصد گزارش شده اما یکباره میزان پیشرفت در سال91 به 87 درصد رسید و از 91 تا 92 تنها 3 درصد پیشرفت داشته است! بهصورت مبهم و نمادین و همین اواخر هم افتتاح شد! پیشبینی کارشناسی این است که در بهترین شرایط فازهای 12 معادل 3فاز 15، 16، 17 و 18 تا پایان سال 95، آن هم صرفا درصورت برنامهریزی دقیق دولت یازدهم به بهرهبرداری واقعی خواهد رسید که کار خیلی بزرگی خواهد بود. تنها در 8 سال گذشته فاز 9 و 10 با انتقال گاز از فازهای 6، 7 و 8، به قیمت توقف تزریق گاز به میدانهای نفتی، به بهرهبرداری رسید. پیشرفت طرحهای 35 ماهه هم بیشتر یک شوخی تلخ و پرهزینه برای کشور بود.
- پس آمار 46 میلیارد دلار سرمایهگذاری در پارسجنوبی چه میشود؟
آقای 46 میلیارد دلار قرارداد بسته و هزینه کردهاند. یکی از ابداعات آقای میرکاظمی اتمام 35ماهه فازهای پارسجنوبی بود. حالا آقایان میگویند بهدلیل تحریمها این وعده محقق نشده است! سؤال اینجاست که مگر سال 89 که این ادعا را کردند، تحریمها اجرا نشده بود؟ اگر پروژههای قبلی بهدلیل تحریمها از 84 تا 89 نهایی نشده و پیشرفت مطلوب نداشته است، چطور در زمان تشدید تحریمها قرارداد 35 ماهه نوشتند و ادعا کردند که کار فازهای پارسجنوبی را تمام میکنند؟! وقتی در شرایط عادی فازهای یک تا 5 مثلا 60ماهه به بهرهبرداری رسیدند، با چه توجیهی وعده 35 ماه را دادند؟ آقایان بهتر است پاسخگو باشند. از همان اول هم معلوم بود که این کار نشدنی است. گفتند مهندسی را بگذارید کنار، کپیبرداری کنید اما آقایان توجه نداشتند که کپی از یک کار مهندسی باید توسط تیم مهندسی و کارشناسان خبره انجام شود و یک کار کارگری یا انبارداری ساده نیست. اما آقای میرکاظمی فرمودند که میشود و وقتی با ایشان صحبت کردیم گفتند من یک انبار ذخیره کالا در تبریز را 11 ماهه تمام کردهام؛ یعنی یک سوله! پس میتوانم یک پالایشگاه گاز ترش 2میلیارد فوت مکعبی را با 140هزار تن تجهیزات خشکی و 40هزار تن تجهیزات دریایی و 5میلیون مترمکعب بتونریزی 35ماهه به پایان برسانم. و قبل از پایان دولت دهم آقای احمدینژاد تمام کارهای پارسجنوبی را تمام کنم! و به بهانه همین اتمام 35ماهه فازهای پارسجنوبی، درجا قیمت قراردادها را به دو برابر افزایش دادند.
- شما مطمئن هستید؟ شفافتر توضیح میدهید؟
بله. قیمت اولیه قرارداد فازهای 15و 16، یک میلیارد و 950 میلیارد دلار بود و تا امروز 4/850 میلیارد دلار هزینه شده است و پیشبینی میکنم با 7 میلیارد دلار به اتمام خواهد رسید. قیمت فازهای 17 و 18 از 2/05 میلیارد دلار اولیه در حال حاضر به 5/748 میلیارد دلار و قیمت فاز 12 از 2/8 میلیارد دلار اولیه به 7/746 میلیارد دلار در حال حاضر افزایش پیدا کرده است. شما کافی است افزایش مبلغ قراردادهای اولیه و انجام شده تاکنون را رصد کنید تا ببینید چه اتفاقی رخ داده است.
- حالا با این وضعیت وزیر جدید نفت چه اقدامی باید انجام دهد؟
دولت جدید باید تمامی طرحهای نفتی را که یقین دارد تا 4سال آینده تمام نمیشود بهدلیل محدودیت منابع متوقف کند. محدودیت منابع فقط پول نیست، در ظرفیت مدیریتی، پیمانکاری و لجستیکی نیز محدودیت داریم و ظرفیتهای ازدست رفته باید احیا و تقویت شوند. تمرکز وزیر نفت آینده در پارسجنوبی باید بر اتمام فازهای 15، 16، 17 و 18 و سرانجام 12 باشد و دیگر فازها باید متوقف شوند، چرا که امکان اتمام آنها را در حال حاضر نداریم و پس از تکمیل آنها باید به سراغ دیگر فازها برود. پیشرفت همزمان تمام فازهای پارسجنوبی یعنی دور ریختن منابع محدود و عقبماندگی بیشتر نسبت به قطریها. فراموش نکنید که «مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید». تمام گزارشهای موفقیت در دولتهای نهم و دهم را مجریان میدهند نه ناظران! در هر طرح عمرانی باید ناظر و مجری، مجزا و مستقل از همدیگر باشند و کار و پیشرفت پروژه را ناظر باید تایید کند نه مجری. هیچ کارشناس مستقلی میزان پیشرفتهای اعلامشده درخصوص پروژههای بالادستی نفت توسط مجری پروژهها را تایید نمیکند. حالا بهتر است آقایان پاسخ دهند چرا زمان اتمام پروژهها از 4 سال به 12سال رسیده و قیمت قراردادها چند برابر شده است؟
- در عرصه مدیریتی وزیر نفت با چه رویکردی باید کارش را شروع کند؟
باید وزیر نفت آینده یک فرمان به جای خود بدهد و همه براساس صلاحیتها و شایستگیها به مسئولیت گذاشته شوند و کسانی که از سازمانهای مهم دیگر نظیر شهرداری، وزارت بازرگانی و سایر نهادهای غیرمرتبط آمدهاند و کارمندان سازمان گردشگری و انبارداران انتقالی از بیرون از صنعت نفت بروند سر جای خودشان. نمیشود گفت چون جراحی و قصابی هر دو خونریزی دارد به جای جراح قصاب بیاوریم. الان سلاخها و قصابها در صنعت نفت عمل جراحی انجام میدهند، دکترای مهندسی نفت را خانهنشین کردهاند و قصابهای محل را از کشتارگاه آوردهاند برای جراحی قلب باز در صنعت نفت!
- اما در دورهای در دولت گذشته حتی برخی از اهداف کمی برنامه هم تغییر کرد. چرا؟
آقای میرکاظمی در زمان وزارت خود تمامی اهداف کمی برنامه پنجم را دستکاری کردند و به سهبرابر افزایش دادند. این تدبیری بود برای مجاب کردن بالاترین مقامات و مسئولان کشور برای گرفتن بودجه بیشتر که از قضا موفق هم بودند که به زبان ساده میشود فریبکاری. هدف برنامه پنجم افزایش 250میلیون مترمکعبی گاز از محل فازهای پارسجنوبی بود و لیکن در معاونت برنامهریزی و نظارت بر منابع هیدروکربوری این هدف را به 870میلیون مترمکعب افزایش دادند. اما در نهایت نسبت به برنامه پنجم پیشرفت، 25درصد و نسبت به وعده و هدف مندرآوردی خود یعنی 870 میلیون مترمکعبی، 7درصد افزایش تولید داشتند. با این وصف قطعا هیچیک از اهدافی که در معاونت برنامهریزی و نظارت بر منابع هیدروکربوری وزارت نفت تعیین شده است، قابل تحقق نخواهد بود و دولت یازدهم بایستی با تمرکز و برنامهریزی مجدد و البته تامین منابع به اهداف معینشده در برنامه پنجم توسعه برگردد. طرحهای ایجاد 7 پالایشگاه در داخل و 3 پالایشگاه در دیگر کشورها هم روی کاغذ مانده و تنها پالایشگاه ستاره خلیجفارس 30 درصد پیشرفت داشته است.
- چرا آقای زنگنه اعتقادی به پالایشگاهسازی نداشت؟
این حرفی که برخی الان مطرح میکنند، درست نیست. حرف آقای زنگنه این بود پالایشگاهسازی کار اقتصادی نیست. آقایان الان میگویند اگر ما پالایشگاه میساختیم در تحریمها دچار مشکل نمیشدیم ولی فراموش نکنید که برنامهریزی در هر کشوری براساس شرایط عادی صورت میگیرد؛ نه اینکه در شرایط عادی برای روزهای فوقالعاده و تحریم برنامهریزی کنیم. معنا ندارد که در شرایط صلح بهگونهای برنامهریزی کنیم که گویا قرار است جنگ شود. آقای زنگنه با این مبنا که ساخت پالایشگاه اقتصادی نیست حرف اصلیاش این بود که اگر سیاست نظام، ساخت پالایشگاه است برویم بسازیم اما وقتی سیاست این نیست به صرف اینکه ممکن است روزی در تامین فراوردههای نفتی دچار مشکلاتی شویم، منطقی نیست که سرمایهگذاری در پالایشگاهها صورت گیرد که اقتصادی نباشد و اگر ما پالایشگاهی ساختیم به ارزش 10تومان اما درآمدش 8تومان بود دیگر نگویند چرا. الان هم اگر شرایط کشور عادی شود ساخت پالایشگاه کماکان اقتصادی نخواهد بود.
- با این توصیف تکلیف پروژههای پالایشگاهی کشور چه میشود؟
یکی از پروژههای اولویتدار وزیر نفت و دولت جدید باید اتمام پروژه پالایشگاهی ستاره خلیجفارس باشد و بعد از آن هم پالایشگاه پارس شیراز چرا که برای تولید بنزین در پالایشگاه ستاره خلیجفارس 360هزار بشکه میعانات گازی در روز مصرف خواهد شد و نه نفت خام که از آن میتوان روزانه بین 35 تا 40میلیون لیتر بنزین تولید کرد. مهمتر این است که ما نمیتوانیم میعانات گازی خود را بفروشیم. یکی از بیتدبیریهای فاحش در بخش ساخت پالایشگاهها بلاتکلیف ماندن پالایشگاه ستاره خلیجفارس است که مدیریت قوی آن را تغییر دادند و پس از آن چند نفری هم آمدند و پیشرفت محسوسی هم رخ نداد. اگر این پروژه تمام میشد نیازی نبود واحدهای پتروشیمی تحت عنوان دورزدن تحریمها بهجای تولید محصولات باارزش افزوده بالاتر، بنزین تولید کنند و...؛ البته افزایش راندمان و بهبود و بهینهسازی 2پالایشگاه امامخمینی(ره) شازند و آبادان از اقدامات خوب دولت گذشته در بخش پالایشگاهی بود. اولویت دیگر ما در بخش نفت سرمایهگذاری برای بهرهبرداری از لایه نفتی پارسجنوبی است بهمنظور افزایش تولید نفت ایران. البته برای بهبود فروش نفت اولا باید تیم باتجربه، حرفهای، خوشنام و امتحان پسداده که از نظر نهادهای نظارتی سلامتشان تایید شده است برگردند. تیم سابق با اینکه دارای گرایشهای فکری و سیاسی متفاوتی بودند اما در دوران صدارت زنگنه به کار خود ادامه دادند و اصلا تخصص و حرفهایگرایی را فدای مسائل دیگر نکردند. فراموش نکنیم که دستبردن در مقدرات فنی و حرفهای صنعت نفت دستبردن به حال و آینده نسل فعلی نیست بلکه سرنوشت نسلهای آینده را تعیین خواهد کرد. نفت یک صنعت بین نسلی است. اصلا در شایسته سالاری نباید این سؤال مطرح شود که به چه کسی رای داده است؟ ضمن آنکه همانگونه که مقاممعظم رهبری مکررا تاکید فرمودهاند هرکسی به هر یک از کاندیداها رای داده باشد مصاب و ماجور خواهد بود.
- شما گفتید باید وزیر نفت جدید فرمان به جای خود بدهد؛ اما ممکن است این سؤال مطرح شود که اتوبوسی آدمها را جابهجا کردهاند؟
اشکالی ندارد. اتوبوسی که وارد صنعت نفت شده است و در این 8سال به جای متخصص، گردشگر، انباردار، راننده، آشپز و قصاب آوردند و به اندازه کافی خود این گردشگران حظ بصری بردند، الان باید برگردند به جای خود و اجازه بدهند کارشناسان و متخصصان معمولی صنعت نفت را بر پایه دانش و تجربه مرتبط خودشان اداره کنند.