او میخواهد پدر خوبی برای فرزندانش باشد و سعی میکند زندگی خوبی برای آنها بسازد.
تیرماه امسال، دومین قسمت از انیمیشن پرطرفدار «منِ نفرتانگیز» به کارگردانی «پییِر کافین» و «کریس رِنوند» با گویندگی استیو کارل به جای شخصیت «گرو» در 3997 سالن سینمای آمریکا به نمایش درآمد و با فروش 338 میلیون دلاری، در بین 10 فیلم برتر اینماهها قرار دارد. به همین بهانه، پای صحبتهای گویندهی محبوب و شوخطبع این انیمیشن پرطرفدار مینشینیم.
- شما یک دختر نوجوان دارید. فکر میکنید خودتان هم درگیر همان چالشهایی هستید که «گرو» با فرزندانش تجربه میکند؟ این شما را نگران نمیکند؟
راستش دخترم تازه 12 ساله شده و هنوز به مرحلهی درگیری نرسیدهایم! فکر میکنم کمی دارید عجله میکنید! راستش خیلی دلم میخواهد شبیه پدری نباشم که با فرزندانش درگیر میشود. البته این را هم بدانید که من با یک «تفنگ منجمدکننده»، مراقبت فرزندهایم نیستم و در برابر اتفاقهایی که پیش میآید، واکنش نشان نمیدهم. البته این مسئله، چندان هم راحت نیست. از یک طرف، هرگز نمیخواهم پدری کنترلکننده باشم و از سوی دیگر همواره میخواهم از آنها محافظت کنم. من کاملاً درک میکنم که چرا «گرو»، چنین رفتاری از خود نشان میدهد. دلیلش کاملاً واضح است؛ هیچ پدر و مادری نمیخواهند که فرزندانشان آسیب ببینند. این بخش مهم ماجراست. پدرها و مادرها، به هیچ قیمتی این را نمیخواهند. آنها میدانند که نوجوانها بهسمت تجربهی چیزهایی میروند که همیشه پایان خوشی ندارند؛ چیزهایی که ممکن است قلبشان را بشکند و ناراحتشان کند. اما به هر حال، پدرها و مادرها نمیتوانند جلوی تجربه کردن آنها را بگیرند.
در حال حاضر دارم از دوران کودکی بچههایم لذت میبرم؛ چون میدانم که دورهی دیگری از رشد آنها در زندگی وجود دارد که خیلی متفاوت و مشکل است و من و همسرم قطعاً با چالشهای جدیدی روبهرو خواهیم شد.
- وقتی از شما دعوت شد که برای گویندگی قسمت دوم انیمیشن «من نفرتانگیز» بازگردید خوشحال شدید؟ تصورتان از ادامهی داستان فیلم چه بود؟
عاشق این بودم که دوباره در این انیمیشن کار کنم. انتظار داشتم که شخصیتهای فیلم بزرگتر شده باشند. تم فیلم تغییری نکرده، اما خانوادهی «گرو» تغییر کردهاند. انرژیهای پنهان در روایت قصهی دوم، متفاوت است. یک دلیلش آن این است که «گرو» دیگر یک تبهکار نیست. در «من نفرتانگیز2»، همهچیز کاملاً خوب نشان داده نمیشود، اما چیزهای خوب زیادی هست. «گرو» فکر میکند که میخواهد در آینده چه کار کند. او میخواهد شرکت «مربا و ژله»ی خود را راه بیاندازد. فکری که به نظر میرسد، چندان عملی نیست. در عین حال، او نمیخواهد به دوران تبهکاریاش برگردد. او تمام سعیاش را میکند تا خود را ثابت کند.
من متوجه شدهام که این بهخاطر بچههاست. وقتی شما بچه دارید، همهچیز بهخاطر آنهاست. این تلاش و نگرانی از شکست برای هر پدر و مادری، بسیار حساس است. چون هر شکستی میتواند اعتماد به نفس پدر و مادر را بگیرد و آنها را سرخورده کند. شما در جایگاه پدر و مادر، میخواهید که شغلتان را داشته باشید و بتوانید در آن موفق باشید. چون میدانید که شما را به پدر و مادر بهتری تبدیل میکند؛ و این چیزی است که «گرو» در «من نفرتانگیز2» آن را تجربه میکند.
- فکر میکنید، پدرها و مادرها چه چیزهایی را میتوانند از روش پدری «گرو» یاد بگیرند؟
فکر میکنم تأکید اصلی این انیمیشن، بیش از هر چیزی بر مفهوم خانواده است. این مفهوم به معنای داشتن عشق و تعهد به یکدیگر است. «من نفرتانگیز2»، انیمیشنی شیرین، سرگرمکننده و در عین حال با زوایایی تاریک است. اینها همان چیزهایی بود که در مرحلهی اول مرا به خود جلب کرد. این فیلم دربارهی حرفشنوی بچهها نیست. بلکه فیلمی دربارهی رشد فکری است و من که بچههایی در حال رشد دارم، با این موضوع از نزدیک درگیرم. میدانم که همه اینها ممکن است تا حدی ترسناک به نظر برسند، ولی این دقیقاً همان حس زیبای خانواده است که در این انیمیشن شاهدش هستیم.
- یکی از چیزهایی که مردم دربارهی «گرو» دوست دارند، این است که او میتواند از پس چیزهایی بر بیاید که همه نمیتوانند. شما بهعنوان یک پدر، قادر به انجام چنین کارهایی هستید؟
خب، این به زندگی شخصی من برمیگردد. واضح است که من نمیتوانم مثل «گرو»، کارهای خارقالعادهای انجام دهم. اما فکر میکنم هر پدری در رفتار با فرزندانش و هیجانزده کردن آنها، برای خود رازهایی دارد که مطمئناً شما از من انتظار ندارید آنها را برایتان فاش کنم!
- صدای «گرو» با صدای اصلیتان خیلی متفاوت است. چهطور به صدای «گرو» رسیدید؟ چرا این نوع بیان را برای او انتخاب کردید؟
نه، اصلاً! در قسمت اول فیلم، من و تیم کارگردانی، صداهای مختلفی را برای این شخصیت امتحان کردیم. واقعاً هیچ تصوری از اینکه صدایش چه خواهد بود، نداشتم. طراحی شخصیت «گرو» از اول به این شکل نبود. در واقع طرحهای اولی که من از این شخصیت دیدم با آن چیزی که حالا میبینید، متفاوت است. «گرو» در طرحهای اولیه، شخصیتی تیرهتر و تبهکار داشت. من باید صدایی برای او بهوجود میآوردم که عنصرهای خشونت، مهربانی و در عین حال بامزگی را، با هم داشته باشد. برای همین به این صدا رسیدم؛ صدایی که میتواند همه را بخنداند؛ حتی بچههای خودم را!
- برای اجرای این صدا گلو درد نگرفتید؟
نه، اصلاً! من گاهی که وارد خانه میشوم با این صدا به بچههایم سلام میکنم و آنها در حالیکه قهقهه میزنند داد میزنند: «خودش است! خودش است!»
این حس صدا، با جانبخشی خوب انیماتورهای فیلم تقویت شد. برای همین من فکر میکنم جهان این انیمیشن باورپذیر است؛ انگار که در دو جهان موازی هم، زندگی میکنیم. آنها دقیقاً شبیه انسانها رفتار نمیکنند و دنیای خودشان را دارند که البته تماشایی است.
- فکر میکنم همهی هواداران انیمیشنهای «من نفرت انگیز»، رؤیای داشتن یکی از «مینیون»ها (شخصیتهای کوچولوی زردرنگ) را برای خودشان دارند. اگر واقعاً یکی از مینیونها را داشتید، با او چه کار میکردید؟
کارواش! راستش فکر میکنم آنها شبیه اسفنج هستند، به خاطر همین برای شستن و برق انداختن ماشین بسیار مناسبند! جالب است بدانید که پسرم بعد از تماشای این انیمیشن، اصرار داشت که یکی از آنها را بخریم! او باور کرده بود که چنین موجودهایی وجود دارند! مینیونها شخصیتهای بامزه و مهربانی هستند که بدون حضورشان، دیدن «من نفرت انگیز»، هیچ لطفی نداشت.
- زمان تماشای انیمیشن با خانودهتان پیش آمد که در لحظههایی، بگویند: «این دقیقاً خود توست!»
بله! در بعضی صحنهها، به این موضوع اشاره میکردند؛ چیزی که خودم اصلاً متوجه آن نیستم و این کمی عجیب است! شما در طول روز، همیشه در برابر آیینه نمیایستید که خودتان را تماشا کنید، اما همسر و فرزندانتان شما را میبینند و فکر میکنم برای همین، قضاوت آنها درستتر است. در هنگام تماشای انیمیشن، گاهی همسرم میگفت: «این دقیقاً خود توست! این عین رفتارها و حالتهای توست!»
- طراحی شخصیتها، داستان، فضاسازی و کارگردانی این انیمیشن خیلی خوب است؛ اما موسیقیاش، واقعاً عالی است. نظر شما در اینباره چیست؟
موسیقی «من نفرت انگیز» در هر دو قسمت، یک نوع موسیقی مدرن است. چیزی نیست که فقط بر اساس موسیقی کودکان نوشته و اجرا شده باشد. در عین حال چون مدرن است، برای بچهها هم جذابیت دارد. فکر میکنم برای همین همهی تماشاگران از هر سنی از شنیدنش لذت میبرند.
- شما « گرو» را چهطور میبینید؟ دوستش دارید؟
قلب «گرو» با ورود بچهها به زندگیاش، 10 برابر شد. او به انسان مهربانی تبدیل شد که همهی سعی خود را میکند تا پدر شایستهای برای فرزندانش باشد. این تلاش است که او را برای من، دوستداشتنی و قابل احترام میکند.