بدون شک به همین دلیل بود که نیکولای سارکوزی به ریاست جمهوری فرانسه انتخاب شد. همچنین اصلیترین راهی که رسانهها از طریق آن به پیروزی سارکوزی کمک کردند تبلیغ طولانی مدت درباره موضوع «افول فرانسه» در کنار موضوع «امنیت» بود. اما این همه واقعیت نیست.
راههای زیادی برای رد این موضوع وجود دارد. یکی از این راهها نشان دادن این است که انتخاب و تفسیر آماری که از آن برای اثبات افول فرانسه استفاده شده کاملاً مخدوش و جانبدارانه است. یکی از این آماری که ممکن است مخدوش باشد آمار مربوط به جوانان بیکار است.
راه دیگر این است که بپرسیم ترویج کنندگان موضوع افول فرانسه چه راهحل یا راهحلهایی در این مورد ارائه کردهاند؛ طرفداران شعار افول فرانسه 2 مشکل را با هم مخلوط کردهاند، یکی افول فرانسه در مقایسه با کشورهای در حال ظهور به ویژه در آسیاست، دیگری هم افول فرانسه نسبت به دیگر کشورهای صنعتی به ویژه آمریکا و انگلیس است.
اولین شکل افول نتیجه تحول مثبتی است و آن این حقیقت است که بخشهای بزرگی از جهان سوم پیشرفت کرده و در حال رسیدن به غرب صنعتی هستند. اما از آنجا که تقلید کردن از چین و هند معنایی ندارد، طرفداران شعار افول فرانسه، تقلید کردن از الگوی انگلیسی- آمریکایی را پیشنهاد میکنند. در این الگو از طریق اتخاذ تدابیری چون شرایط انعطافپذیر کاری، از بین بردن سیاستهای حمایتی اجتماعی و خدمات عمومی، از افول جلوگیری میشود.
در این میان نگاهی داریم به الگوی مورد نظر این گروه که همان الگوی آمریکایی است. آمریکاییها صدها میلیارد دلار برای حمله به عراق هزینه کردند. هزاران تن از سربازان این کشور کشته شدند، دهها هزار تن دیگر مجروح شدند و هنوز هم نظامیان آمریکایی در عراق گرفتار هستند.
آنها نمیتوانند در این جنگ پیروز شوند چون اکثریت عراقیها اکنون به ضدیت با آمریکا برخاستهاند. نظامیان آمریکایی نمیتوانند عراق را ترک کنند چون این به معنای پایان امپراتوری آنها خواهد بود. آمریکاییها سالها در عراق زمینگیر خواهند ماند و تلفات بیشتر و بیشتری خواهند داد و هزینه و اعتبارشان هم از دست میرود.
آنها حتی نمیتوانند پاسخگوی مردم عراق باشند. پس چطور آنها وارد عراق و این جنگ شدند؟ یکی از پاسخهای مهم و حقیقی به این پرسش، دستکاری در افکار عمومی در ارتباط با سلاحهای کشتار جمعی است. آمریکاییها سرویسهای اطلاعاتی دارند که در کل دنیا جاسوسی میکنند، رسانههای آزادی دارند با منابع نامحدود، دانشگاههایی دارند که پر از متخصصان در هر حوزه و مشکلی روی کره زمین است.
اما با وجود همه این امکانات نتوانستهاند ابتداییترین واقعیتهایی را که حتی یک کودک بعد از سفر به خاورمیانه میفهمد درک کنند. به همین دلیل است که اینقدر به خاطر حمایت از اسراییل منفور هستند و مداخله آنها در منطقه چنین واکنش منفی را برانگیخته است.
اگر این ترکیب ناتوانی، غفلت و ناآگاهی و تکبر یکی از نشانههای افول در یک جامعه نیست، پس افول به چه معنایی است. در مقایسه با این شرایط، ارقام تولید ناخالص داخلی و بیکاری چندان مهم نیست. در سال 2003 فرانسه با همان طبقه نخبه حاکمی که پیر و منسوخ شده و عقب از زمان توصیف میشود، توانست واقعیت را درک کند و با این شرایط نابسامان همراه نشد.
اما این همه ماجرا نیست. دنیا و به ویژه فرانسه به طور مداوم به همراه شدن با آمریکا و تقلید از اقدامات این کشور فراخوانده میشوند. اما فرض کنید در یک معجزه، همه دنیا واقعاً از آمریکا تقلید کنند. آن وقت نفت و مواد خامی که آمریکا به مقدار زیاد وارد میکند و مردم آمریکا به آن وابسته هستند از کجا تأمین میشود؟ نیروی کار مهاجری که چرخههای اقتصاد آمریکا را میچرخاند چگونه تأمین میشود؟ و بالاخره اینکه مغزهایی که آمریکا هر سال آنها را از کشورهایشان میدزدد چگونه تأمین میشود؟
واقعیت این است که تقلید از الگوی آمریکایی غیر ممکن است چون بقای آن به موجودیت دنیای خارج از آمریکا وابسته است که دنیای بسیار متفاوتی است. درست است که وضعیت اروپا شبیهآمریکاست اما این درجه نزدیکی و شباهت اروپا به الگوی آمریکایی است که میزان افول این کشورها را مشخص میکند.
جالب است که سارکوزی بیشترین رای را از میان رایدهندگان بازنشسته فرانسوی به دست آورده است. برنامه او مانند برنامه جورج بوش نگاه واقعبینانهای به آینده ندارد بلکه برعکس برای کسانی جذاب است که آرزوی روزهای خوب گذشته را دارند؛ روزهایی که اروپا و آمریکا بسیار قدرتمندتر از امروز بودند. این جذابیت قدرت نشانه دیگری از افول است.
انتخاب سارکوزی، پیروزی انکارناپذیر برای آمریکا و اسراییل بود. اما این پیروزی نباید دلخوش کننده باشد چون نبرد واقعی و تعیین کننده این روزها خارج از اروپا و در آسیا، آمریکای لاتین و خاورمیانه جریان دارد. در این جبهههاست که آمریکا در حال شکست خوردن است. ما در دنیایی زندگی میکنیم که به جای حسرت خوردن درباره گذشته باید خود را با شرایط فعلی سازگار کنیم.
گلوبال ریسرچ/ 15 می