دستاوردهای جدید علمی و توسعه اجتماعی- اقتصادی کشورهای اروپایی، کوششهای ارزندهای کردهاند.
بعضی از این نشریات در پیشرفت جنبش مشروطهخواهی و مبارزه با استبداد قاجاری، نقش بسزایی داشتهاند. هم به دلیل نبود آزادی و هم کمبود امکانات چاپ، این مطبوعات در ایران امکان چاپ نمییافت.
از سید فرید قاسمی خواستیم درباره سبک و سیاق و ویژگیهای چاپ و توزیع اولین نشریههای تاثیرگذار ایران، که در خارج چاپ میشدند، چیزی بنویسد.
اما او ترجیح داد به جای این موضوع- که منابع آن موجود است- بخشی از پژوهش جدید خود را به ما ارایه دهد که اطلاعات دست اولی درباره همه نشریات 150 سال اول انتشار مطبوعات فارسی خارج کشور، در بر دارد.
چاپکردههای فرامرزی ایرانیان را میتوان به سه رده تفکیک کرد:
1. مطبوعات
2. کتاب
3. مواد و مدارک غیرکتابی و مطبوعاتی.
آنچه در پی میآید در بردارنده آگاهیهایی درباره رده نخست یا به سخن دیگر کانونهای چاپ و نشر مطبوعات ایرانیان در 150 سال اول حیاتشان در خارج از مرزهای ایران است.
از نشر نخستین ستون فارسی در مطبوعات جهان تا انقراض قاجار، 145 سال خورشیدی و قریب به 150 سال قمری فاصله زمانی بوده است. در گستره زمانی یاد شده بیش از 207 عنوان نشریه فارسی فرامرزی در 18 کشور جهان - با تقسیم بندی امروزی- انتشار یافته است:
1- هندوستان 65 عنوان؛
2- افغانستان 29 عنوان؛
3 - آذربایجان 27 عنوان؛
4 - ترکیه 13 عنوان؛
5 - عراق 12 عنوان؛
6 - پاکستان 10 عنوان؛
7 - مصر 8 عنوان؛
8- آلمان 7 عنوان؛
9- گرجستان 6 عنوان؛
10- ازبکستان 5 عنوان؛
11- ترکمنستان 5 عنوان؛
12- فرانسه 4 عنوان؛
13- انگلستان 3 عنوان؛
14- آمریکا 2 عنوان؛
15 تا 18: ارمنستان، تاجیکستان، سوییس و عربستان هر کدام یک عنوان.
هندوستان آغازگر مطبوعات فارسی در جهان است. فارسی زبانان این کشور در یک سده و نیم نخست، 65 عنوان نشریه فارسی را در 10 شهر انتشار دادهاند که کلکته با 28 عنوان در صدر است و پس از آن، بمبئی 12، دهلی 6 و حیدرآباد دکن با 4 عنوان رتبههای بعدی را دارا هستند. فارسینویسان مطبوعاتی در 6 شهر دیگر هندوستان هر کدام یک عنوان روزنامه منتشر کردهاند.
در افغانستان جز کابل با 19 عنوان و جلالآباد با 2 عنوان در 8 شهر دیگر آن کشور هر کدام یک عنوان نشریه فارسی منتشر شده است.
مرکز چاپ و نشر مطبوعات ایرانیان در آذربایجان، باکو و در ترکیه، اسلامبول بوده است. اما در عراق در سه شهر نجف اشرف 5، کربلا 4 و بغداد 3 عنوان و در پاکستان نیز در سه شهر لاهور 6، پیشاور 3 و کراچی 1 عنوان نشریه انتشار دادهاند. بیشترین روزنامهها و مجلههای فارسی زبان مصر نیز چاپ قاهرهاند و چهرهنما چاپ اسکندریه- که داستانش در پی نقل میشود- پس از یک سال و اندی به دلیل آتشسوزی چاپخانهاش به قاهره نقل مکان کرد. 7 نشریه آلمان چاپ برلین، 6 نشریه گرجستان چاپ تفلیس و 5 نشریه ترکمنستان چاپ عشقآباد است، اما از 5 نشریه چاپ ازبکستان 3 نشریه در بخارا و 2 نشریه در سمرقند منتشر شدهاند. 4 نشریه فارسی فرانسه چاپ پاریس و 3 نشریه انگلستان چاپ لندن است، اما 2 نشریه چاپ آمریکا یکی در واشنگتن و دیگری در نیویورک انتشار یافته است. همچنین شهرهای ایروان (ارمنستان)، دوشنبه (تاجیکستان)، ایوردن (سوییس) و مکه (عربستان) هر کدام محل انتشار یک نشریه فارسی در گستره زمانی مورد بحثاند.
بهطور کلی محل نشر 200 نشریه فارسی زبان که پارهای دو یا سه زبانه بودهاند، 41 شهر از 18 کشور امروزی جهان است. محل نشر 7 عنوان نیز مشخص نیست. پایدارترین نشریههای فارسی زبان چاپ خارج از کشور حبلالمتین (چاپ کلکته) و چهرهنما (چاپ اسکندریه و قاهره) است که حدود 4 دهه دوام آوردند. حبلالمتین روزگاری به بزرگترین موسسه مطبوعاتی فارسی آسیا و جهان بدل شد.
موسسه مطبوعاتی حبلالمتین افزون بر انتشار چند نشریه، کتاب نیز به چاپ میرساند. چهرهنما نیز 26 شماره تا غره جمادیالثانی 1323 ق در اسکندریه منتشر شد و به سبب آتشسوزی چاپخانه در 20 رجب 1323 ق از شماره 27 (10 رمضان 1323 ق) به قاهره نقل مکان کرد. در پی نابینایی جلالالدین موید الاسلام کاشانی موسس و مدیر حبلالمتین دخترش و پس از فوت عبدالمحمد ایرانی (مودب السلطان) پسرش، پدر پیشه شدند و حیات این دو نشریه را تداوم بخشیدند.
داستان از بین رفتن چاپخانه چهرهنما در اسکندریه و نقل مکان به قاهره از مهمترین رویدادهای مطبوعات برون مرزی است.
ماجرای آتشسوزی چاپخانه چهرهنما در مصر
خبر آتشسوزی چاپخانه چهرهنما در نشریه حکمت چنین آمده است: <مطبعه [ای] که جریده گرامی چهرهنما در اسکندریه در آن منطبع میشد، ده روز قبل، از آه شرر پاش مدیر آن جناب حاجی میرزا عبدالمحمد آتش گرفته حروف جریده که ملک خاص مدیر آن بود، چون دل وطنپرستان بگداخت. جناب مدیر را هم که از چند روز قبل بیمار بود، از تاثیر این حریق حروفگداز بر تاب و تب افزوده گشت. اگرچه سپاس ایزد امروز بهبودی او روزافزون است، ولکن طبع و نشر جریده تا فراهم کردن حروف و اسباب طبع معوق گردید. امیدواریم به زودی جبر کسر این واقعه شده و آن جریده گرامی دوباره به خدمت وطن مشغول گردد و تعویض این حادث را نیز از حضرت واهب العطایا نیازمندیم.(1)>
داستان آتشسوزی چاپخانه چهرهنما در این نشریه چنین روایت شده است:
سبب تاخیر چهرهنما یا نقل اداره از اسکندریه به [قاهره] مصر
اذا جاء القضی عمی البصر
قضا چون زگردون فرو ریخت پر
همه عاقلان کور گردند و کر
اگر چه از آغاز این نامه بر ترادف بلیات و تصادف رزیات زیاد دچار گشتم ولی پا از دایره تمکن و استقامت بیرون نهشتم و به ابتلاآت گوناگون و حادثات از حد احصا بیرون این مقصد مقدس را پیمودم و اظهار کسالت ننمودم. اما این حریق ناگهانی که چون بلای آسمانی غفلتا شعله خانمانسوزانه برافروخت و اساس مطبعه را یکباره سوخت که در خانه مور شبنمی طوفان است. از اثر التهاب در تب و تابم انداخت و کالبد مرا بگداخت و بدر اقبالم از نحوستش باریک و چرخ آمالم از شرارهاش تاریک گردید و ابر امید بر احوالم زار زار بگریید. <لامنع لحکمه و لامرد لقضائه لیقضی الله امراکان مفعولا
دو روز حذر کردن از مرگ روا نیست
روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
کشان کشان این قضیه غمناک به بسترم کشاند و در سراپایم قوتی باقی نماند. پرستارم اندوه و الم و غمخوارم غصه و غم بود. غمم غم مونسم غم همدمم غم. گفتم اگر لشکر قوت شهرستان تنم را از ترکتازی تیمار پاک نمود و چهره نقمت پرده عافیت گشود. اوراق هذیان نویسی بسوزم و چشم رجا بر احدی ندوزم بهتر خواموشی [خاموشی] و گوشه فراموشی و از همه چشمپوشی که در این ایام شوم نحل مراد حنضل [حنظل] استبداد دهد و نخل امید جذول سعید ندهد. با این سیل بلایا و محن و خیل رزایا و فتن قدر ارباب خدمت مجهول و جانفشانیشان در راه دولت و ملت غیرمقبول سینه هدف و عمر تلف کردن کار عاقل ارجمند و پیشه خردمند نیست.
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی
سرها از صفوت و صفا و سینهها از محبت و وفا خالی و همه فراش آش باقالی ... و غرق بحر بیحالی از معارف و وطن عزیز اسمی خوانند و نسبت به اهل معارف (سیما ما) آشنایی ندارند. الله الله نه در نوع دوستان فضیلتی و نه در یاران علایم نیکی و مروتی نه در دشمنان مدارا و فتوتی.
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا
که ناگهم پیک عافیت بشارت داد قاصد خجسته پی از درد برآمد و برای جان خسته و دل شکستهام روحی تازه و التیامی بیاندازه آورد جناب استاد معظم و بزرگ معلم کامل فاضل اعظم میرزا محمد مهدی خان زعیمالدوله مدیر گرامی روزنامه حکمت از ارزندهای حکیمانه و فرمایشات روح پرورانه زنگ کدر و غبار الم از قلبم ربود و حیاتی از نو بخشود و به تجدید نشر چهره نمایم تاکید فرمود و به طرف خویشش خواند:
نوشته بود به من کی غریق حب وطن
چه بر شد است که ناید زتو دگر آوای
کنون نه گاه کسالت نه وقت خاموشی است
چه بلبل سحری بر وطن تو نغمهسرای
آن بود بر اثرش از جای جهیدم و مجدد به نشر این نامه بی غرض آغازیدم. بر همه عالمیان مشهود است که ترقیات محیرالعقول دول و ملال عالم بسته به ازدیاد انتشار جراید است و ما را از این مقصد مقدس حق گواه است کسب نفع ذاتی و جلب فایده شخصی نبوده و همه مقصود معتاد گردیدن ابناء وطن به خواندن روزنامه است. چنانچه از ابتدا انتشار نمودهایم که موقتا ماهی دو بار یعنی بعد زیاد خواهد شد اکنون مینویسم ماهی سه بار لیکن قیمت اشتراک همیشه به یک قرار است که زیاد نخواهد شد اما فرق مصارف و مخارج او از قبل نقل اداره کردن به مصر و مصارف فوق الطاقه متحمل شدن که شرحش را خدا داناست باشد... سراپا امیدواریم که ماهی چهار و پنج بار به نشر چهرهنما موفق شویم و قیمت اشتراک همیشه به همین میزان حالیه بگذاریم تا همه بهرهمند گردند و ما توفیقی الا بالله...(2)
پینوشت:
1. حکمت، س 13، ش 86، 1 شعبان 1323ق،ص 13-14.
2 . چهرهنما، ش 27، 10 رمضان 1323 ق، ص 1-3.