اولی: چی چند وقته؟!
فؤاد کاسب از سنندج
خندان
اولی: هر وقت یه کار احمقانه میکنم، خودمم خندهام میگیره.
دومی: پس خوش به حالت که همیشه خوشحال و خندانی!
بیژن غفاری ساروی از ساری
شام
مهمان به پسر صاحبخانه: پسر جان! شما پس کی شام میخورین؟
پسر: بابام گفت هر وقت که شما برین، شام میخوریم!
مریم مسعودی از تهران
غذای روز
مشتری: ببخشین، غذای روزتون چیه؟
پیشخدمت: گلین بنبین جین کالکوس با لیمو.
مشتری: گلین بنبین جین کالکوس با چی؟!
ستاره موسوی از تهران
پیشرفت
دزد: دستها بالا!
صاحبخانه: و گرنه چی؟
دزد: آقای محترم! من تازه کارم؛ لطفاً با این سؤالهای سخت، جلوی پیشرفت من رو نگیرین!
خاولته گودرزی از سنندج
صورتحساب
مشتری دزد در رستوران: آقا! یعنی چه؟ این صورتحساب ما چرا اینقدر زیاد شده؟ مگه ما چی داشتیم؟
پیشخدمت: یه پرس چلوکباب مخصوص، نوشابه، ماست، دوتا قاشق، یه چنگال، نمکدون و کیف پول من!
امیرمحمد رحیمی از تهران
سلامتی
اولی: مثل اینکه حالت بهتر شده.
دومی: بله، شکر خدا دیگه تبم قطع شده. فقط هنوز گردنم یه مقدار درد میکنه.
اولی: خب خدا رو شکر، امیدوارم اونم به زودی قطع بشه!
علی خسروی از تهران