به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، به نقل از حوزه نیوز متن نوشتار این مرجع تقلید به شرح زیر است:
«بسماللّه الرحمن الرحیم و ایاه نستعین
اثر پیوند کارگزار با ارباب رجوع
انگیزه هر کار اجتماعی، پیوند مخصوصی است که بین کارگزار و مراجعه کننده با وی برقرار میشود و در تمام جهات، تابع همان پیوند خواهد بود؛ یعنی اگر آن ارتباط سالم باشد، کار سالم صورت میپذیرد و اگر آن پیوند نا سالم بود، کاری نا سالم به وجود میآید؛ همچنانکه اگر آن پیوند یک امر قراردادی و اعتباری باشد، سلامت کارهای تابع آن، در محدوده سلامت اعتبار و قرارداد خواهد بود و اگر آن ارتباطْ یک پیوند تکوینی بود، سلامت کارهای تابع آن، در محور سلامت تکوین و تحقق آن قرار میگیرد.
بر این اساس، رابطه بین کارگزار و مراجعه کننده در نظام اسلامی، تنها به قرارداد و اعتبار اداری مربوط نمیشود؛ چون انگیزه در این نظام، صیانت پیوند با خداوند است و اگر مسائل دیگری مانند استخدام و ریاست یا معاونت و... مطرح است، فقط ایجاد نظم صوری در جامعه میباشد؛ و گرنه تنها عامل ارتباط بین افراد مسلمان در یک نظام اسلامی، همان حفظ پیوند بندگی با خدای سبحان است.
این پیوند، در صورتی مقدس است که اصل کار مطابق با دستور وحی آسمانی باشد؛ یعنی کار حلال، عمل مشروع و انجام آن برای تحصیل رضای پروردگار باشد؛ همچنین هدفی غیر از تقرّب به خداوند در قلب کارگزار راه پیدا نکند (حُسن فعلی و حُسْن فاعلی). اگر کاری مشروع نبود یا بر فرض مشروعیت آن، انگیزه کارگزار تحصیل خرسندی خداوند متعالی نبود، بلکه بر اساس روابط قراردادی صورت پذیرفت، همانند سرابی خواهد بود که هرگز تشنه مقام و نیازمند به کمال را سیراب نمیکند.
در قیامت که روز ظهور پیوند حقیقی و گسستن ارتباط قراردادی است، کارگزارانی که پایه کارشان بر اساس مشروعیت آن و تحصیل رضای الهی بوده، مسرورند ﴿و ینقلبُ إلی أهلهِ مسروراً﴾ 1 و کارمندانی که کارشان نامشروع یا هدفشان رسیدن به مقام وهمی و حفظ پیوند قراردادی بوده، غمگین هستند؛ زیرا آنچه را که حقّ و صواب بوده، فراهم نکردهاند تا بماند و سودمند باشد و اما آنچه که فراهم نمودهاند، باطل و ناپایدار بود و با فرا رسیدن روز حقیقت، از بین رفته است؛ ﴿ما عِندکُمْ ینفدُ و ما عِندَ اللّهِ باقٍ... ﴾.2
از آنجا که روابط اداری و پیوندهای اجتماعی، از امور قراردادی بوده و مستقیماً در ردیف سایر امور تکوینی قرار نمیگیرد، در اثر اختلاف ملل، تفاوت نژادها، تغایر سرزمینها و تغیّر عصرها و مانند آن، دگرگون میشود؛ لیکن رابطههای اجتماعی در نظام الهی، به یک پیوند تکوینی تکیه میکند؛ لذا تشریع رابطه و تنظیم قراردادها در حکومت اسلامی، تنها به استناد وحی آسمانی بوده و تنها از آن منبع کمک میگیرد؛ زیرا انسان همانطور که زندگی اجتماعی خود را با مسائل اعتباری و امور قراردادی تنظیم میکند، حیات انسانی خود را نیز با وسایل تکوینی و امور حقیقی تأمین میکند.
*ضرورت پیوند و هماهنگی قوانین اعتباری با قواعد تکوینی
اگر بین قوانین اعتباری و تکوینی وی پیوندی نباشد و قوانین اعتباری از قواعد اصیل تکوینی استمداد نکرده و با آنها هماهنگ نباشد و همت آنها را زیر بنای حقوق اجتماعی خود قرار ندهد هرگز آن فروع اعتباری، عامل تأمین سعادت انسان نخواهد بود. بنابراین، در تدوین قوانین حقوقی و اجرای آنها، چارهای جز اعتماد بر اصول زیر بنایی انسان در اسلام وجود ندارد.
اگر در بسیاری از حقوق اسلامی، رعایت حق جامعه مقدّم بر رعایت حق فرد است، نه برای آن است که جامعه اصل است و فرْد تابع و یا این که هر دو اصل هستند، اما اصالت جامعه بر اصالت فرد تقدّم دارد و مانند آن؛ بلکه واقع امر این است که در کلیّه موارد حقوق اسلامی، حق فرد ملحوظ شده و حقّ جامعه به عنوان فرع حقّ فرد، در نظر گرفته شده است.
توضیح اجمالی این مسئله، آن است که مقتضای اصالت فرد و تقدم وی بر جامعه در مکتبهای مادی، همان استئثار، خودکامگی، انحصار طلبی، رفاه خواهی، سلطهگری و مانند آن است و مقتضای اصالت فرد و تقدّم وی بر جامعه در مکتب وحی، همان ایثار، نثار، عدل، احسان، رفع ستم، حمایت از مظلوم و عداوت با ظالم و مانند آن؛ لیکن همه این مزایای حقوقی و اخلاقی، نه برای آن است که فرد فدای جامعه شود، بلکه برای آن است که حقیقت فرد (که همان جان مجرّد و روح جاودانه اوست)، با این وسیله به سعادت ابدی خودْ نائل آید و به وجه اللّه برسد.
پس احسان به جامعه، وسیله تکامل فرد است و هرگز فردْ قربانی جامعه نخواهد شد.
آنان که انسان را در تنگنای طبیعت خلاصه کردهاند، چه فرد را اصیل بدانند و چه جامعه را، هرگز به مزایای حقوق فرد آشنا نخواهند بود؛ زیرا هستی وی را نشناختهاند و توجه نکردهاند که ایثار نسبت به دیگران و رنج خود و راحتِ یاران طلبیدن، برای رفاه ابدی خود است؛ و حتی مقام فنا که از برجستهترین مقامهای سیر و سلوک انسانی است، برای آن است اعلام دارد که تا کمال هر فرد به جمال نامحدود الهی نگریسته و به کمال بیکران خدایی دل ببندد و به هیچ محدودی توجه نکرده و دل نبندد، حتی به خود.
بحث در پیرامون اصالت فرد و اصالت جامعه، از لحاظ وجود و عدم جامعه و از جهت نظم علّی و معلولی آنها، از حوصله این مقدمه کوتاه بیرون است. منظور، فقط اشاره به اصالت فرد میباشد و این که فداکاری برای تأمین رفاه جامعه، وسیله تکامل فرد و رسیدن وی به سعادت ابدی است.
آنچه فعلاً مطرح است، آن است که روابط اجتماعی انسان در نظام اسلامی باید هماهنگ با قواعد تکوینی وی بوده که برقراری این انسجام، مستلزم آشنایی با تمام حقیقت انسان و تمام حقیقت جهان هستی است؛ زیرا جوامع انسانی با تمام جهان آفرینش در شرایط گوناگون ارتباط دارند و آشنایی کامل به انسان و جهان، برای احدی جز آفریدگار آنها میسّر نیست؛ لذا تنظیم روابط اجتماعی انسانها که بارزترین آنها به صورت خدمات اداری و کارگشایی کارگزاران نظام اسلامی ظهور مییابد، فقط با هدایت الهی خواهد بود.
چون رعایت عواطف و اخلاق، همانند مراعات حقوق و احکام، در اسلام از اهمّیتی خاص برخوردار است و احترام به عواطف از بهترین چهرههای حقوق معنوی انسانها در نظام اسلامی به شمار میآید، لذا لازم است تا کارگزاران ارجمند این نظام الهی، به آنها عنایت خاص داشته باشند. برای آشنایی بهتر با دستورات سودمند اسلامی، چه از لحاظ رعایت اصل تعهّد و میثاق اداری و چه از جهت مراعات اصل تأدّب و سنّت انسانی، بعضی از آیات الهی و نیز برخی از سخنان نورانی انسانهای اسوه و ملکوتی، ذیلاً نقل میشود:
*لزوم رعایت تعهّد و میثاق
تعهّد ایجاب میکند که انسان متعهد، خود را وامدار عهد خویش دانسته و به آن کاملاً وفا کند؛ ﴿یا أیّها الذین امنوا أوفوا بالعقود... ﴾ 3؛ ای کسانی که به خداوند ایمان آوردید! به عقد و عهد خود وفا کنید؛ ﴿...و المُوفُون بِعهدِهِمْ إذا عاهَدوا... ﴾ 4؛ «نیکان، کسانی هستند که به عهد خود وفا میکنند و رعایت تعهدها راهمانند عبادت خداوند، گرامی میدارند».
﴿...و أوفوا بالعهدِ إنّ العهدَ کانَ مسئولاً﴾ 5؛ «به میثاق خود عمل نمایید و به آن وفا کنید؛ زیرا هنگام محاسبه الهی رعایت عهد مورد سؤال قرار میگیرد»؛ و در این جهت، فرقی بین عهد با خدا و عهد با بندگان وی نیست؛ پس کارگزار اسلامی که متعهد به انجام خدمات صادقانه است، در قیامت مسئول خواهد بود.
* لزوم ادای امانت و حرمت خیانت
قبول مسئولیت به معنی پذیرش امانت جامعه است و ادای امانت، واجب و خیانت به آن حرام میباشد: ﴿إنّ اللّه یأمرکم أن تُؤدّوا الأماناتِ إلی أهلها... ﴾ 6؛ «خداوند به شما امر میکند که هرگونه امانتی را به صاحب آن برگردانید»؛ خواه امانتهای مادی باشد، خواه معنوی، خواه به شخصیتهای حقیقی باشد، خواه به شخصیتهای حقوقی؛ ﴿یا أیّها الذین امنوا لا تخونوا اللّه و الرسولَ و تخونوا أماناتکم... ﴾ 7؛ «ای مؤمنین! به امانت خداوند و پیامبر خیانت نکنید. همچنین به امانتهای خودتان خیانت ننمایید».
﴿و الذین هُم لاَِماناتِهِم وَ عَهدهِم راعُونَ﴾ 8؛ «مردان با ایمان، امانتها و عهدهای خود را مراعات میکنند».
*پرهیز از مال حرام و رشوه
هر کارگزاری در برابر تعهد معیّن مسئول است که کار مباح مخصوص به حوزه وظیفه خود را انجام داده و اگر عمداً از انجام آن امتناع نماید، حقوقی را که دریافت میکند، حرام است. همچنین اگر بخواهد برای تضییع حق دیگران یا احقاق باطل و ابطال حق، مالی را از مراجعه کننده بگیرد، کار حرامی کرده است: ﴿و لا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطلِ و تدلوا بها إلی الحُکّامِ لتأکلوا فریقاً من أموال النّاسِ بالإثمِ و أنتم تعلمون﴾ 9؛ «اموال خود را به باطل که خارج از محور دین و قانون الهی است، مصرف نکنید و آنها را عمداً به قاضیان و حاکمان ندهید تا از رهگذر این کار حرام، مقداری از اموال و حقوق دیگران را به چنگ آورید».
*تذکر
کسی که اهل رشوه است، درونش همانند چاهی است که رشوه دهنده با مال حرام، دلوی در آن فرو میبرد (اِدلاء: دلو انداختن) و از درون آن مقداری لجن بیرون میآورد. این چاه بدبو در قیامت ظهور میکند؛ ﴿یَومَ تُبْلَی السّرائرُ﴾.10
* قوّام به قسط و عدل بودن
گرچه بر هر مسلمانی لازم است تا عادل باشد و به قسط قیام کند، اما کارگزاران نظام اسلامی، مخصوصاً عهدهداران سمت قضا و داوری، باید بیش از دیگران عادل باشند؛ لذا قرآن کریم درباره آنان چنین فرموده است: ﴿یا أیّها الذین امنوا کونوا قوّامین بالقسط شُهداءَ للّهِ و لو علی أنفسِکُم أو الوالدینِ و الأقربینَ إن یکُنْ غنیّاً أو فقیراً فاللّه أولی بهما فلا تتّبعوا الهوی أن تعدلوا و إن تَلْوُوا أو تُعرضوا فإنّ اللّه کانَ بِما تعملون خبیراً﴾ 11؛ «ای مؤمنین! برای اقامه قسط و عدل، قوّام باشید یعنی شدت قیام و ایستادگی را رعایت نمایید و حتی اگر اقرار به حق یا شهادت به آن، به زیان شما یا پدر و مادر و نزدیکان بود، به اقامه آن مبادرت کنید.
توانگری یا تهیدستی افراد، مانع اقامه عدل و داد نشود و رعایت حکم خدا درباره آنان اولی و سزاوارتر است و از پیروی هوس بپرهیزید؛ مبادا از اجرای عدالت بازمانید! و اگر از ادای شهادت سرپیچی کردید، یا اعراض نمودید، خداوند همواره از کار شما با خبر بوده و هست».
غرض آن است که در مسئولین نظام اسلامی، غیر از آنچه در شهروندان متعارف معتبر است، چیز دیگری لازم است و آن اینکه قوّام به قسط و عدل داشته باشند، تا از گزند هرگونه تبعیض، اهمال و ندانمکاری و مانند آن مصون باشند.
*پرهیز از تشویق و پاداش ناروا
گرچه ترغیب خدمتگزاران راستین، لازم و تکریم کارگزاران امین و متعهد، سودمند است، اما توقّع نابجا و انتظار بیمورد کسی که کاری انجام نداده و دوستدار تشویق و ستایش است، مایه عذاب وی خواهد بود: ﴿لا تحسبنَّ الَّذینَ یَفرَحُونَ بِما أتَوا وَ یُحِبّونَ أنْ یُحْمَدوُا بِما لَمْ یَفعَلوُا فَلا تَحسَبَنَّهُم بِمَفازةٍ مِنَ العَذابِ وَ لَهُم عَذابٌ ألیمٌ﴾ 12؛ «میپندارید کسانی که به آنچه کردهاند (کمکاری، نفاق، عدم حضور در صحنه و...) خوشحالاند و دوست میدارند که در قبال کارهای نکرده، ستایش شوند و از عذاب الهی رهایی یابند!! بلکه برای آنان عذابی است دردناک!
* خطر جاه دوستی و مال خواهی
فرزانه کسی است که وسیله را هدف نپندارد و غیر از هستی محض و لقای خداوند که همان حقیقت هستی است هرچیز دیگر را وسیله دانسته و به چیزی که گذراست، دل نبندد؛ زیرا خطر مالدوستی و جاهطلبی، به قدری زیاد است که اگر کسی به آن مبتلا شد، چیزی از ایمان او نمیماند.
پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به ابوذر، صحابی نامور، مبارز نستوه، زاهد شب و شیر روز، چنین فرمود: «یا أبا ذر! حُبُّ المال وَ الشرَف أذهَبَ لدینِ الرّجلِ مِن ذئبین ضاریین فی زرْب الغنم فَأغارا فیها حتّی أصبحا فماذا أبقیا منها» 13؛ «دوستی مال و جاه، دین مَرد را بیش از آن اندازه میبرند که دو گرگ خونآشام شبانه به آسایشگاه گوسفندان حمله برند و در بامداد چیزی از آن رمه باقی نگذارند! اگر کارگزاری برای به دست آوردن جاه یا برای حفظ آن کوشش کند، از آسیب آن مصون نخواهد ماند. امید است همگان از توفیق خدمت به بندگان خدا برخوردار و از لغزشهای اخلاقی و اجتماعی برکنار باشیم.
شهر مقدس قم/آیتالله العظمی جوادیآملی
اول ماه مبارک رمضان 1407ق
٭ ٭ ٭
1 سوره انشقاق، آیه 9.
2 سوره نحل، آیه 96.
3 سوره مائده، آیه 1.
4 سوره بقره، آیه 177.
5 سوره اسراء، آیه 34.
6 سوره نساء، آیه 58.
7 سوره انفال، آیه 27.
8 سوره مؤمنون، آیه 8.
9 سوره بقره، آیه 188.
10 سوره طارق، آیه 9.
11 سوره نساء، آیه 135.
12 سوره آل عمران، آیه 188.
13 بحار الانوار، ج 74، ص 80.