اسم عروسکهای برتز را شنیدهاید؟ ما که قبلا نشنیده بودیم و از میان دارو دسته عروسکها، فقط باربی را میشناختیم و همین دارا و سارای خودمان را.
اولین بار اسم برتز را در مقالهای در سایت MSN دیدیم که خبر میداد روانشناسهای آمریکایی دادشان از این عروسکها درآمده. این قدر این روانشناسها شلوغ کرده بودند که فکر کردیم این عروسکها میتوانند سوژهای خوبی برای صفحه جهان مجله باشند.
میخواستیم مثلا بگوییم این عروسکها ممکن است به زودی به ایران هم بیایند و مثل باربیها بازار را قرق کنند و فلان و بهمان. ولی بعدا فهمیدیم برتزها چند سالی است که به ایران آمدهاند و مثل باربی بین عدهای از دختر کوچولوهای ایرانی محبوب هستند؛ دختر کوچولوهایی که با این عروسکها زندگی میکنند و اگر فکری نکنیم، در آینده برتز و باربی الگوی لباس و مد و قیافهشان میشوند؛ دختر کوچولوهایی که بزرگ میشوند و بعدها در خیابانهای شهر به آنها تذکر میدهند که چرا با این قیافه بیرون آمدهاند. آن روز شاید کسی یادش نباشد که قصه از یک عروسک ساده شروع شده است!
آنها از کجا میآیند؟
دختر جوان از جلوی ویترین اسباببازی فروشی رد میشود و برای چند لحظه چشمش روی عروسک باربی پشت ویترین ثابت میماند. خاطرهای شاید نگهش داشته؛ تصویر وقتهایی که دست مادر و پدرش را جلوی مغازه برای خریدن عروسک میکشیده.
حالا عروسکهای دیگری مثل برتز و بیبی بورن و اکشن من، به ویترین اسباببازی فروشیها اضافه شدهاند؛ عروسکهایی که دخترها و پسرهای جوان نسلهای بعدی قرار است با آنها بزرگ شوند.
عروسک برتز از آخرین مدهای ویترین اسباببازیفروشیهای ایران و بقیه جاهای دنیاست؛ عروسکی شبیه به عروسکهای باربی که آنقدر مشتری پیدا کرده که برایش مدل اصل و مدل تقلبی زدهاند. مدل اصل برتز، یک عروسک یازده و نیم اینچی (29 سانتیمتری) با مجموعهای از لباسها و وسایل متنوع است که چینیها، تحت لیسانس شرکت آمریکایی M.g.I میزنند و در ایران با قیمتی بین 24 تا 120 هزار تومان میفروشند.
چشم بادامیها، فکر قیمت بالای این عروسکها را هم کردهاند و برتزهای تقلبی را در مدلها و قیمتهای مختلف تولید کردهاند؛ آنچه شاید شما هم بخواهید، برتزهای 4 ـ 3 هزار تومانی، برتزهای کوچک و بزرگ، برتز 30 سانتی و برتز 70 سانتی! البته فروشندههای اسباببازی حرفشان این است که «نمیشود یک قیمت ثابت برای عروسکها در نظر گرفت. عروسکهای باربی و برتز، هر کدامشان حدود 400 ـ 300 مدل دارند با کلی وسیله جانبی؛ تازه اگر مدلهای تقلبیشان را بگذاریم کنار».
به غیر از وسایل جانبی و مدل عروسکها، سال ساخت آنها در میزان قیمتشان تأثیر دارد. فروشندهای میگوید: «برتز ساده 2006 بدون هیچ وسایلی، 18 ـ 17 هزار تومان است ولی همان عروسک تولید شده در یک سال دیگر، 40 ـ 39 هزار تومان فروخته شده، در حالی که فقط آرایش و مدل لباسش فرق میکرده».
در کنار باربی و برتز، مارکهای دیگر عروسکهای خارجی هم قیمت ثابتی ندارند. بیبی بورن، بیبی آنابل و اکشن من، جزء مارکهای متداول بازار عروسکفروشیها هستند اما طبیعی است که به خاطر دامنه قیمت 40 تا 120 هزار تومانیشان، چندان شناختهشده و همهگیر نشوند.
وقتی عروسک ها خوب می فروشند
بازار عروسکها با وجود بالا و پایین رفتن قیمت، بازاری فصلی است. بگذارید باز هم برویم سراغ فروشندههای اسباببازی. به گفته آنها: «تابستان و عید فروش خوب است. در پاییز فروش افت میکند و با شروع زمستان دوباره بهتر میشود».
این هفتههایی که در حال گذرند، هفتههای کسادی کار اسباببازیفروشیهاست. از 15 فروردین تا 15 خرداد که بچهها مشغول درس و امتحانند، عروسکها و اسباببازیها پشت ویترین مغازهها خاک میخورند و این وضع تا بعد از دوره امتحانات مدارس ـ که پدرها و مادرها میخواهند جایزه بچههای دلبندشان را رو کنند ـ ادامه دارد.
وضعیت بازار سال نوی عروسکفروشیها، فقط به مشتریها بستگی ندارد. درست همزمان با شروع سال جدید، تعرفههای گمرک هم جدیدتر و زیادتر میشوند و این برای واردکنندهها و فروشندههای عروسکهای خارجی، اصلا خوشیمن نیست.
آنها باید هفتخوان را برای وارد کردن اسباببازیهای خارجی بگذرانند. محمدرضا نادر، معاون امور گمرکی اداره گمرک میگوید: «با اینکه اینجور کالاها ممنوع الورود نیستند ولی شرط ورودشان ثبت کالا در وزارت بازرگانی، پرداخت 55 درصد ارزانترین کالا به گمرک و گرفتن مجوز از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.
اما با داشتن این شرایط هم هیچگونه انحصاری از طرف وزارت بازرگانی برای شرکتهای خاصی که اینگونه کالاها را وارد میکنند، تعریف نشده». طبیعی است که با وجود چنین مقررات سفت و سختی، بازار عروسکهایی مثل باربی و برتز باید از سکه بیفتد.
تا حد زیادی احتمال دارد که چنین کالایی که بعضا از نظر مراجع قانونی، مخالف شئون ملی و فرهنگ عمومی است در بازرسیهای معمول گمرک گرفتار شود.
وقتی عروسک ها خوب نمی فروشند
این نباید همه ماجرا باشد؛ صاحب مغازهها میگویند بازار باربی و برتز در ایران بازار خوبی است. آنها میگویند: «از تهران خرید میکنیم؛ از شرکتهای واردات و صادرات اسباببازی. این شرکتها انواع و اقسام عروسکها و اسباببازیهای وارداتی را در فروشگاههایشان میچینند و ما میرویم خرید میکنیم». ولی هیچکدامشان به هیچ عنوان حاضر نمیشوند شماره تلفن حتی یکی از این شرکتهای واردکننده اسباببازی را لو بدهند! داستان برای آنها کاملا مافیایی است.
پای این شرکتهای مخفی واردکننده یا ارسال کارها، به سایتهای اینترنتی و آگهیهای روزنامه هم کشیده شده؛ یک آگهی کوتاه، با یکی دو تا شماره تلفن و یک آدرس ایمیل.
آن طرف خط: «الو؟ شما از کجا تماس میگیرید؟»
«شما دقیقا چه مدل اسباببازیای میخواهید؟»
« ما فهرست اسباببازیهایمان را برایتان میل میکنیم.»
« آدرس میل لطفا؟»
با ایمیل اقلام خرید را انتخاب میکنی و آنها اجناس را برایت خواهند آورد، بدون اینکه ازشان آدرسی داشته باشی.
معلوم نیست این عروسکها دقیقا از چه میانبرهایی وارد میشوند. اعتقاد محمدرضا نادری بر این است که «هر کالای خارجی که وارد میشود، به معنی ترخیص آن از گمرک نیست و امکان دارد از مجاری غیرقانونی دیگری وارد شده باشد. در این صورت فقط وقتی کالاهایی را خارج از اماکن گمرکی، به ظن قاچاق کشف کنند و به ما تحویل دهند، مسئول پیگیری مجوز گمرکی و قانونی بودن آن اجناس میشویم».
«شاید این عروسکها را بین بقیه اجناس و چمدانها قایم کرده باشند. شاید جعبههایشان را عوض کرده باشند.»؛ این را یکی از فروشندهها درباره نحوه ارسال کارها میگوید. البته به قول مغازهدار دیگری «همه مسافرها هم میتوانند برای بچههایشان عروسک باربی و برتز بیاورند. اینطوری قیمتش هم کمتر تمام میشود». هر کدام این کانالها، فقط راهی است که عروسکهای آنور آبی را به دست بچهها برسانند؛ به دست دختران و پسران جوان نسلهای بعدی.
آمار نوزادها را داریم!
«لطفا صبر کنید... عروسکها برای اینکه اینقدر زیبا شوند به زمان نیاز دارند.»؛ این جمله در سایت برتن زمانی که همه انتظار دیدن عروسکها را میکشیدند، دائما رژه میرفت.
فکر میکنید این عروسکهای زیبا، بیحساب و کتاب، یک باره وارد بازار میشوند؟ یعنی کمپانیها تا ته خط را ندیدهاند؟ اینبار میخواهیم از پشت پرده تولید بگوییم تا بدانید پشتسر الگوهای پلاستیکی بازار، ساعتها فکر و ایده و مطالعه و محاسبه پنهان است.
هر صنفی، الگوی خودش را میخواهد!
«دنیس کری رابینسون» که یک آمریکایی – آفریقایی است، با این ایده که «هرکسی دوست دارد عروسکی شبیه خودش داشته باشد» از 2005 وارد گود رقابت شده است؛ آنهم با نام Dolls Like Me (عروسکهایی شبیه خودم)! این شرکت بر تنوع مخاطبان و سلایق متنوع آنان تاکید دارد و سعی کرده برای هر صنف از مخاطبانش، گمشده همان گروه را پیدا کند؛ آخر باید برای هر طبقهای، الگوی دلپذیر خودش را قاببزنی تا بتوانی آن را قالبش کنی دیگر!
وقتی این ایده جواب داد، تصمیم به تعمیمش گرفته شد؛ کودکان علاوه بر عروسکهایی شبیه خودشان، دوست دارند عروسکهایی شبیه دوستانشان هم داشته باشند! با این ایده، این قضیه که ظاهر آدمها شبیه هم نیست به یک فرصت تبدیل شد برای فروش بیشتر؛ حالا هرکس چند عروسک میخرد؛ یکی شبیه خودش و بقیه شبیه دوستان و اقوامش. آیا شما دوست ندارید خانواده عروسکهایتان کامل باشد و هیچوقت جای خالی آنهایی را که دوست دارید حس نکنید؟
عروسکهای دینی و قومی!
اما کار به همینجا ختم نمیشود؛ باید در میان مسلمانان که جمعیت زیادی در دنیا دارند هم رخنه کرد! پس باید عروسکهای محجبه و جذابی تولید شود تا اسباببازی دختران مسلمان و الگوی مخفیشان شود؛ عروسکهایی که گاه از آنها به «باربی باحجاب»(!) تعبیر شده است.
حالا وقت آن است که تنوع محصولات این کمپانی نوپا، بین کشورها و ملیتها و اقوام دیگر هم راه باز کند. آنها برای مهاجران و مردم 5 کشور چین (با آن وسعت جمعیت)، ایالات متحده آمریکا، ایتالیا، مکزیک و کنیا، سفیران فرهنگی پلاستیکی خود را هدیه میفرستند؛ عروسکهایی که هرکدام دارای داستانی درباره کشور هدفشان هستند.
چرا فقط بچهها؟
شاید خیلی از ما، بچهتر که بودیم با لالایی مادربزرگهایمان به خواب میرفتیم. شاید قصهها و لحن پدربزرگهایمان، هنوز برایمان خاطرات شیرینی باشد که دوست داشته باشیم یادآوری شوند و شاید هم دلمان بخواهد که نغمههای کودکی برایمان زنده بمانند. حالا اگر کسی عروسکی به شما – که دیگر آدم بزرگ شدهاید – هدیه کند و یکباره ببینید که انگار دوباره مادربزرگتان دارد برایتان لالایی و شعر میخواند، غرق رویا نمیشوید و با آن ارتباط برقرار نمیکنید؟
شرکت تولیدی Baby Abuelita Productions (مامانبزرگ کوچولو) با این ایده، بزرگسالان را هم اسیر عروسکهایی با طرح پدربزرگها و مادربزرگها کرده است؛ عروسکهایی که علاوه بر طراحان، خوانندگان و موسیقیدانان هم روی آنها کار کردهاند و شعرها و موسیقی های قدیمی کوبایی، اسپانیایی، کلمبیایی، مکزیکی، نیکاراگوئهای، پورتوریکایی و بسیاری کشورها را روی آن گذاشتهاند.
سال 2004 که اولین نسل این عروسکها عرضه شد، خیلیها بدبین بودند که «چه کسی حاضر است عروسک پدربزرگ یا مادربزرگ بخرد؟» اما آمار، فروش 10 هزارتایی آنها را در کمتر از یک سال نشان میداد؛ جالب اینکه بیشترین خرید در میان بزرگسالان و حتی قدیمیترها بود نه بچهها (یعنی دیگر پدربزرگها و مادربزرگها هم عروسکباز شدهاند). پیشبینی میشود در سال 2007 بیش از 100 هزار نمونه از این عروسکها فروش برود.
آمار نوزادان و فرهنگ خانوادههایشان را داریم!
این جمله «براندا آندولینا» بازاریاب کمپانی تولیدکننده باربی (ماتل)، تکاندهنده است؛ «ما همواره با دقت، آمار نوزادان متولدشده را بررسی میکنیم و ترکیب والدین و فرهنگ و زبان آنها را کاملا درنظر میگیریم».
این جمله را هم از «راینه رایس» متخصص گرایش و استقبال مردمی در انجمن صنایع اسباببازی بشنوید؛ «بازار جوامع غیرانگلیسی زبان، خصوصا اسپانیاییزبانها، یک بازار نامحسوس ولی بسیار بزرگ و انبوه است که باید هدف گرفته شود».
این بار کمپانی باربی چند ایده جدید دارد. «کیف دورا» عروسکی است که هر لغتی به انگلیسی گفته شود، اسپانیاییاش را پاسخ میدهد. بدین ترتیب این عروسکهای بامزه حتی در خانوادههای انگلیسیزبانی که دوست دارند فرزندانشان زبان خارجی دیگری بیاموزند پرطرفدار شدهاند.
اما «باربی باهوش» هم در راه است؛ عروسکی که در اصل یک لپتاپ متحرک است که علاوه بر انواع قابلیتهای عروسکهای باربی قبل، بازیهای متنوع دیگر، قابلیتهای نرمافزاری بالا و امکان آموزش زبان اسپانیایی را هم دارد.
این عروسک در پاییز 2007 به بازار عرضه خواهد شد و اینبار نفوذ فرهنگی و عرصه الگوسازی آن، اضافه بر ظاهر و شرایط باربی و حتی آموزش زبان، در انواع امکانات «مالتی مدیا»ی طراحیشدهای است که در ترکیب آنها بسیار فکر و پول خرج شده است.
راستی میدانید که ورود به کارخانه باربی ممنوع است و هرکسی اجازه ورود به آنرا ندارد؟ حتی آنها هم که اذن دخول به شرکت «ماتل» دریافت کنند، حق ورود به بسیاری از مکانها و ملاقات با بسیاری از طراحان و ایدهپردازان را ندارند؛ فکر میکنید در پشت آن اتاقهای بسته و اتاق های فکر و فرهنگ و الگوسازی، چهخبر است؟
چرا بزرگش می کنی؟
این یعنی وضعیت قرمز؛ یعنی نباید چشمها را بست؛ یعنی خبری شده و اتفاقی افتاده است.
انجمن روانشناسان آمریکا گزارش اعتراضآمیزی منتشر میکند. مسئولان سایت MSN، مقاله تندی را در معرض دید مخاطبان میگذارند. بازار انحصاری «باربی» به خطر افتاده است. نتیجه نظرسنجی BBC تکاندهنده است. دعوا بالا میگیرد. همهچیز هم زیر سر عروسکهای «برتز» است.
رئیس کمپانی «ام جی ای» همه اتهامات را رد میکند و همه را به ذهن بیمار آدمبزرگها منتسب میکند نه دنیای پاک کودکان! اگر خبری نبود این همه داد و قال چرا؟ اگر تاثیرش چشمگیر و تکاندهنده نبود، فروش چند میلیارد دلاری سالانه و تولید بیش از 144 میلیون از آن برای چی؟
آنها را نسل جدید باربیها نامیدهاند اما برخلاف باربیها، خیلی بلوند و چشمآبی نیستند بلکه براساس الگوهای چندفرهنگی آمریکا و جمعیتهای غالب طراحی شدهاند.
هرکدامشان با خودشان یک جهیزیه کامل دارند؛ انواع و اقسام لوازم و وسایل جانبی. خیلی هم متنوعند. خلاصهکاری کردهاند که هم جای پای خودشان را در بازار اسباببازی و عروسک محکم کنند و هم کلی گرد و خاک راه بیندازند. آنها برای جامعه آمریکا یک مسئله شدهاند؛ «آیا باوجود آثار و تبعات فوقالعاده منفی این عروسکها بر ذهن و روح و حتی جسم کودکان، نباید جلوی تولید آنها را سد کرد؟»
مفید یا مخرب؟
تحقیقات «دپارتمان آموزش دوران کودکی» در دانشکده «ویلوک بوستون» حاوی این نکته است که کودکان در بازیهایشان تفکر، تعامل با محیط، روابط اجتماعی و درسهای زندگی را یاد میگیرند و با آن تجربیات بزرگ میشوند.
تاثیری که اسباببازی بر ذهن کودک میگذارد حتی در جهانبینی او هم موثر است. کودک از طریق اسباببازی با دنیای خود محاوره میکند و الگوهایش را با خاطرات و علایقش پیوند میزند. دنیای کودک، دنیای بازیها و اسباببازیهایش است و با همین دنیای خودی است که دنیای اطراف را میبیند و آنرا برای خود ترجمه میکند.
روانشناسان کودک، در این پژوهش به این نکته هم رسیدهاند که داشتن اسباببازیهای مناسب – مانند یک عروسک معمولی – سبب ایجاد خلاقیت در کودکان میشود. عروسکها خصوصا در دنیای دختربچهها، گاهی فراتر از یک دوست عمل میکنند و بچهها با آنها همذاتپنداری دارند.
تاثیر یک عروسک و خاطراتش، در بسیاری از موارد به دوران کودکی محدود نمیشود و تا آخر عمر همراه فرد است. این تاثیر در بسیاری از موارد، نامحسوس و ناخودآگاه است».
عروسکها زمان لازم دارند!
A Passion For Fashion (اشتیاق به مد)، شعار عروسکهای برتز (bratz) است؛ عروسکهایی که سایتهایشان مملو از عکسهای جذاب و طرحهای متنوع و محصولات متعددند.
اما جالب اینجاست که در فاصله زمانی انتظار برای دیدن عکسها و قسمتهای مختلف سایت، مرتبا این پیام نمایش داده میشود: «لطفا صبر کنید... عروسکها برای اینکه اینقدر زیبا بشوند، زمان لازم دارند».
برتزها رقبایی شدهاند برای باربی و دیگر عروسکهایی که برای موفقیت در رقابت باید برگبرندهای رو میکردند. آنها به یک تنوع گسترده دست یافتهاند. برای شناخت ابعاد خانواده برتز بد نیست بدانید که اضافه بر برتزهای دخترانه و پسرانه، برتزهای نوزاد هم به بازار عرضه شدهاند که فقط یک پوشک کوچک به پا دارند.
اما کلاغ داستان در همینجا به خانهاش نمیرسد بلکه به فهرست عروسکهای بالا باید اینها را هم اضافه کنید؛ عروسک حیوانات خانگی (petz)، تیشرت و لباسهای عروسکی در سایز کودکان و... .
صحنه جرم، ورود ممنوع
واقعا ایراد این عروسکهای دوستداشتنی که دوست کودکان و حتی بزرگسالان کشور خودمان هم شدهاند چیست؟ مگر یک عروسک فسقلی بیجان، میتواند در دوستی نقش «خالهخرسه» را بازی کند و سنگی به سر ما بکوبد؟ چه اتفاقی افتاده که داد و قال انجمن روانشناسان آمریکا، سایت MSN، موسسه مبارزه با تبلیغات آزاد کودکان و خیلیهای دیگر درآمده است؟
پایهگذاران موسسه مبارزه با تبلیغات آزاد کودکان (CCFC) معتقدند: «این عروسکها دختران را تشویق میکنند تا به خودشان به عنوان یک کالای جنسی که قدرتش در پوشیدن لباسهای تحریککننده است، نگاه کنند».
یک مقاله بسیار تند و اعتراضی در سایت رسمی مایکروسافت (MSN) با عنوان ?Are bratz too sexy (آیا عروسکهای برتز بیش از حد عریان نیستند؟) از تولید این عروسکها برای کودکان ابراز نارضایتی کرده و آثار مخرب آن در آینده را گوشزد کرده است و حتی خواستار برخورد با آن شده؛ چراکه در بزرگسالان هم تاثیر مخربی دارد.
نظرسنجی BBC هم زنگخطر دیگری را به صدا درآورد: «بیش از 50 درصد دختران و زنان بریتانیا از ظاهر خود ناراضیاند و خود را به میزان کافی لاغر نمیدانند و در عین احساس افسردگی و سرخوردگی، حاضرند خود را به تیغ جراحی پلاستیک بسپارند».
ای کودک، زیبا باش!
در این دوزخی که به پا شده، آتش انجمن روانشناسان آمریکا از همه تندتر است. آنها در گزارششان هشدار دادهاند که نگاه رسانههای این کشور به دختران خردسال و نشاندادن آنها در حد یک وسیله شهوترانی، تاثیری فوقالعاده منفی بر سلامت روانی آنها میگذارد و باعث بروز عارضههای روانی مانند اختلال در خوردن و کاهش اعتماد به نفس میشود.
در این گزارش آمده است: «عروسکی که دامن کوتاه سیاه چرمی و چکمههای تنگ ساقبلند به تن دارد، لباس زیر دختربچههای 7 ساله که با واژههای نامناسب تزئین شده، ترغیب دختران 6-5 ساله به عشوهگری در مسابقات زیبایی کودکان، همه و همه بخشی از فرهنگ آمریکایی شده که به زن و دختر بهعنوان یک وسیله شهوترانی نگاه میکند» (باور کنید این حرفها را خود روانشناسان آمریکایی زدهاند).
آنها معتقدند «عروسکهای برتز به کودکان خردسال میآموزند که چگونه بازی کنند، لباس بپوشند، موهایشان را آرایش کنند و در شوهای لباس شرکت کنند. این مسائل باعث بروز برخی مشکلات مانند افسردگی، کاهش اعتماد به نفس و بلوغ فکری زودرس در دختران جوان شده است».
دکتر آیلین زوربریکن که رئیس تیم هدایتگر این پژوهشها بوده میگوید: «نگرش جنسی القایی به دختران که این عروسکها و رسانهها مبلغ آن هستند بر تحصیل دختران اثر منفی میگذارد و آن دسته از آنان که خود را در حد یک شیء تزئینی میبینند، در برخی دروس مدرسه ازجمله ریاضیات یا حل مسائل فکری، موفقیت کمتری دارند».
خونسردی آقای رئیس!
او یک ایرانی است؛ یک هموطن خودمان؛ یک فارسزبان که از دهة70 در آمریکا زندگی میکند! کسی که با پایهگذاری شرکت «امجیای» دنیای عروسکی را مدرنیزه کرده.
اسحاق لاریان رئیس شرکت «ام جی ای» که انگار از این اتفاق خوشحال هم شده و آن را تبلیغ عروسکهایش قلمداد میکند، با خونسردی پاسخ داده «عروسک به هیچوجه نمیتواند الگوی کودک باشد!».
ایشان در ادامه بیاناتش، تمامی انتقادها را مطالب «طنزی» دانسته که ربطی به عروسکها ندارد. او میگوید: «من هر روز به این عروسکها که تمام دیوار محل کار مرا پوشاندهاند نگاه میکنم و چنین تصوری برایم ایجاد نمیشود که آنها لباسهایی محرک و جنسی پوشیدهاند. این عروسکها فقط عروسکهایی فانتزی و خیالی هستند و این آدمبزرگها هستند که همهچیز را جنسی میبینند، درحالی که کودکان، این عروسکها را فقط به خاطرزیباییشان میخرند؛ همین!».
باربیهای خوش خط و خال
1. تولد باربی:
«مت» که با «هندلر» از ماه عسل برگشته بود در سال 1945، به هندلر پیشنهاد تاسیس کمپانی «ماتل» را داد. «هندلر» هم یک شرکت تولید قاب عکاسی تاسیس کرد که آرام آرام سر از تولید اسباببازی درآورد.
اگر شما یک دختر دلبند به نام «باربارا» داشتید و میخواستید روی عروسکهای بازاریتان اسمی بگذارید، چه نامی را انتخاب میکردید؟ سارا، دارا یا «باربی»؟ حالا فهمیدید اسم «باربی» از کجا درآمد؟ بله! از خلاصه نام «باربارا میلیسنت رابرتز». دختر «مت» و «هندلر».
2. از وزارت جنگ تا عروسک دخترانه:
«باربی»های اولیه هرچند در غرب مشتری زیادی پیدا کرد، اما طراحیشان چنگی به دل نمیزد. پس «ماتل» باید سراغ طراحی میرفت که در شناخت فرم بدن زنان، تخصص، استعداد و تجربه داشته باشد. بهترین گزینه، «جک رایان» طراح موشکهای ضدهوایی اسپارو و هاوک در وزارت جنگ آمریکا بود؛ کسی که در سال 1961، باربی را از تنهایی درآورد و دوستپسر او را طراحی کرد؛ «کن» پسری بود با لباسهای شیک و موهای قهوهای.
3. تور باربی گستردهتر میشود
باربی بلوند اروپایی و آمریکایی، بیشتر در دل این طیف از مشتریان، خودش را جا میکند؛ پس شرکت «ماتل» اقدام به تولید و فروش عروسک با چهره ملیتهای دیگر کرد. «کریستین»باربی سیاهان شد، «کییرا» باربی ژاپنیها و چینیها و «ترزا» باربی آمریکای لاتین.
4. باربی سیر نمیشود ولی لاغر میماند!
اواخر قرن بیستم، «هری پاتر» خیلی گرد و خاک کرد. وقت آن بود که باربی، آنرا هم ببلعد! درست در همین سال 2000 بود که کمپانی «ماتل» امتیاز کامل مجموعه عروسکها، پازلها، بازیهای کامپیوتری، فیلمها و تمامی محصولات پیرامون داستانهای هریپاتر را خرید.
2001، اولین سالی بود که باربی، هنرپیشه هم شد؛ در یک فیلم کامپیوتری به نام «باربی در فندقشکن». اما این آخرین بار نبود و پس از آن، بارها و بارها در بسیاری از فیلمهای کامپیوتری، انیمیشن، سینمایی و غیراخلاقی، باربی ظاهر شد و پروژه خود را کاملتر کرد.
یک کم دلمان بسوزد
از اینکه فین دماغش را آنطوری با بغض میکشد بالا و اصرار میکند، بیشتر لجم میگیرد. «تو رو خدا بخر دیگه... آخه چی میشه؟» محلش نمیدهم. با غیظ به عروسکهای بیریخت زیر دست فروشنده نگاه میکنم. «هر چی بخوای میخرم غیر از اینا» بچه طفلکی پاهایش را میکوبد روی زمین؛ «آخه چرا؟....خیلی بدی».
راست میگوید؛ من خیلی بدم چون دارم همه حرصم را از این بیقوارهها سر یک بچه 5ساله خالی میکنم؛ بچهای که نمیدانم به چه دلیلی از این عروسکها و قیافهشان خوشش آمده و دلش میخواهد یک دانه از آنها را داشته باشد و منی که هیچرقمه نمیتوانم بهش بفهمانم این عروسکها «چیزهای قشنگی» نیستند.
بدبختی این است که اینها (گویا اسمشان برتز است) نه تنها خوشگل نیستند که زشت هم هستند (صد هزار رحمت به باربیها).عقلم قد نمیدهد که اینها چیشان به موجودی میبرد که قرار است بچهها را دلخوش یا سرگرم کنند؛ چشمهای وغشان یا هیکل قناص زنانهشان؟ و یا ترکیب اینها که آدم را یاد همه آن زنهای تو فیلمها میاندازد که همیشه قرار بوده ازشان بدت بیاید؟ اصلا نمیفهمم این همه زنانگی به کجای دنیای بچهها ربط دارد؛ لباسهای تنگ و اروتیک، آرایشهای غلیظ، موهای درست کرده،کیف وکفش سانتیمانتال، جواهرات و باقی آن چیزهای آدمبزرگانه دیگر.
این عروسکها برای من نماد همه زشتیهایی است که آدمها با بزرگشدنشان کمکم به آنها تن میدهند، بعد بهشان عادت میکنند و بعدتر معتادشان میشوند و قضیه آزاردهنده این است که یک مشت کلهخر دارند با طراحی اینطور چیزها (همه آن بازیها، کارتونها و چیزهایی که بین بچهها و بچهبودن فاصله میاندازد) بچهها را به این زودی توی کثافت و لجن دنیای آدمبزرگها هل میدهند.
حتی اگر از تکراریبودن این حرف رودل کنید، باز هم حقیقت محض است که بچهها به اندازة همة پلشتیهای ما آدم بزرگها پاکند و معصوم (بله به این زیادی) و بچههای این زمانه خیلی بیشتر از اینها مظلوم. مظلوم هستند چون آرامش که به آنها نمیدهیم و تربیتشان که نمیکنیم هیچ، این همه هم امکان بدی و زشت بودن برایشان دست و پا میکنیم.
اگر به بچهها انسانبودن (و در درجات بعد مادر یا پدر و همسر خوببودن) یاد نمیدهیم خدا را خوش میآید حداقل بهشان تمرین بد نبودن بدهیم. واقعا ستم است که این فرصت کم صاف و سالمبودن بچهها صرف این شود که التماسکنان از بزرگترها رژ لب بخواهند یا دامن کوتاه.
اینکه ببینی بچهای با این برتزها بازی میکند و میخواهد خودش را شکل آنها درست کند همانقدر بد و افسردهکننده است که میبینی بعضیها بچههایشان را سرخاب سفیداب میمالند و میکنندشان شکل مدل و میبرند عکسهایشان را میزنند روی مجلات خانواده.
بهتر است اگر پدری، مادری، خواهری... چیزی هستیم (یا هر کسی که با بچهای سر و کار دارد) کمی هم یاد بچگی خودمان بیفتیم که خجالت میکشیدیم حتی لباس عروسکهایمان را جلوی بقیه عوض کنیم و بعد هم نگاهی به امروزمان بیندازیم.
یادمان نرود که ما چهجوری بودیم و الان چهجوری هستیم. حالا واقعا درست است از روی یلخیگری و بیحوصلگی در مقابل خواستههای همهجوره بچهها کوتاه بیاییم؟ اگر کمی هم دلمان برای بچههای این ننه باباهای آینده بسوزد بد نیست.