چهقدر بعضی چیزها تکرار شدهاند. هرکدام از این مربعها چیزهاییاند که فکر میکنم داستانهایتان از آنها ساخته شدهاند یا جایشان در داستانهایتان خالی است. از این به بعد هر بار یکی از کاغذهایم را رو میکنم، بد نیست شما هم آن مربع را با یک گیره وصل کنید به بخش نویسندهی ذهنتان.
* * *
ما با کسی دشمنی نداریم ولی دیدهاید که بعضی داستانهایتان وقتی در هفتهنامهی دوچرخه چاپ میشوند انگار آب رفتهاند؟ حتی به روی بعضیها آوردهایم که داستانهای کوتاهتری بنویسند، چون جا نداریم. همهاش این نیست. بیشتر حرفم روی اضافههای داستان است؛ چیزهایی که وقتی از داستانتان کم میشود، تازه به ایدهتان میدان میدهد. مثل تکرارها، حاشیه رفتنها، اظهارنظر شخصیت دربارهی خودش و سلیقهاش و نوشتنِ همهی چیزهایی که در داستان کاری انجام نمیدهند.
همین حالا داستانهای بلندبالایتان را برای خودتان بلند بخوانید. چهقدر میتوانید بخشهای بیفایدهی داستانتان را بشناسید و دور بیندازید؟ چهقدر میتوانید شاخههای اضافه را هرس کنید؟ دلرحم نباشید. به جان درخت داستانتان بیفتید و تر و تمیزش را بفرستید.