به گزارش فارس، هفته دفاع مقدس رو به پایان است، اما هنوز ماریه و ماریهها زخمهای تنشان خوب نشده است. زخمها و دردهایی که سالها پس از جنگ بر جانشان نشست و هنوز هم جان مردم مرزنشین کشورمان را تهدید میکند.
هنوز بخشی از پیکر میهن عزیزمان آلوده به یادگاران شوم صدام و دیگر جنایتکاران جهانی است. هنوز هم مینها و خمپارههای خنثی نشده بسیاری، در روستاها و شهرهای مرز غربی کشور در انتظار قربانیان تازه خود هستند. هنوز هم کودکان،زنان و مردان بیگناه مناطق مرزی غرب کشور بیم آن دارند که آیا شب هنگام از میان خمپارههای عمل نکرده، مینها و دیگر آثار برجای مانده از جنگ تحمیلی، سالم به خانه خواهند رسید؟
ماریه 9 سال بیشتر نداشت که برای خریدن کفش از دستفروش محله همراه مادرش به کوچه می رود، در بازگشت، پسربچه ای از سر بازیگوشی «مین» ی را که تازه یافته بود، در کوچه رها میکند و میرود، بیخبر از نتیجه مهیب بازیگوشیاش، ماریه روی مین پا میگذارد و پس از آن ... صدا بود و درد، دیگر پایی نبود و کفش آرزویی شد در قلب کوچک ماریه، قلبی که تاب نیاورد و چند سال بعد به نیشتر تیغ جراحان سپرده شد.
انفجار مین، صدمات جسمی و روحی، عمل جراحی قلب باز، بیماری دیابت، همه و همه از 9 سالگی تا 12 سالگی بر جان و روان ماریه نشست. حالا او روزانه دو بار باید انسولین تزریق کند.
اما حالا چند سال پس از آن حادثه تلخ ماریه کوچک، هنوز جایی در میان قوانین حمایتی نهادهای مسئول ندارد. گفته اند که باید 15 ساله باشد تا بتوانیم از او حمایت کنیم و به عنوان جانباز جنگ تحمیلی تحت پوشش قرار گیرد. ماریه حالا 15 ساله است و با وجود دردهای متعدد تنها 200 هزار تومان بابت حق پرستاری دریافت میکند. خانواده ماریه همه دارایی خود را برای بازگرداندن سلامتی جسمی و روحی او هزینه کردهاند و حالا دیگر چیزی نمانده که بخواهند برای فرزندشان فدا کنند. ماریه سالهاست خندیدن را از یاد برده است و تمام آرزوهای کودکیاش را.
پدر ماریه دیگر طاقت تحمل دردهای ماریه را ندارد. میگوید: ماریه 50 درصد جانبازی دارد و تنها 200 هزار تومان بابت درمانش دریافت میکند که اصلاً کافی نیست.
او که به سختی فارسی صحبت میکند، این گونه ادامه می دهد: برای دریافت این خدمات و مبالغ ناچیز از بنیاد جانبازان باید از روستای خودمان تا شهر ارومیه بروم و این هزینه رفت و آمد به دیگر هزینههای زندگی ما هم اضافه میکند حالا به شهر ارومیه آمدهایم و ماریه از سرویس مدرسه که بنیاد در اختیارش گذاشته استفاده میکند، اما اینها دردی از ما دوا نمیکند.
صدای دردمند پدر ماریه در گوش میپیچد که میگوید: یکی میگوید باید 15 ساله شود، تا خدمات بیشتری دریافت کند، یکی میگوید باید 16 ساله باشد. حالا من ماندهام و هزینههای درمانی دخترم ماریه،باید مرتب برایش سرنگهای مخصوص دیابت بخرم و آزمایش قند خون بدهد،کمکهایی که بابت درمان ماریه به ما تعلق میگیرد بسیار ناچیز است و اصلاً کفایت نمیکند.
پدر درباره اوضاع روحی و جسمی دخترش توضیح میدهد: همین امروز از مدرسهاش به من تلفن کردند که بیا دخترت را ببر حالش اصلا خوب نیست.
او ادامه میدهد: من کارگری میکنم و کمرم زیر بار هزینههای زندگی و هزینههای درمانی ماریه شکسته است. دیگر نمیتوانم، چیزی ندارم که بتوانم برای دخترم هزینه کنم.
او خواستهاش را از مسئولان چنین عنوان می کند: مسئولان بیایند خانه و زندگی من را ببینند. وضعیت دخترم را از نزدیک مشاهده کنند، تنها خواسته من تأمین هزینههای درمانی و تحصیلی دخترم است،دیگر هیچ چیز نمیخواهم.
پدر ماریه درباره رسیدگی نهادهای مسئول نسبت به وضعیت دخترش می گوید: تا کنون ماریه دو بار عمل جراحی قلب انجام داده است که بهار گذشته دو نفر از بنیاد آمدند و موضوع را بررسی کردند و رفتند و دیگر خبری از آنها نشد.
به گزارش فارس، ماریه موضوع یکی از عکسهای «مهدی منعم» عکاس دفاع مقدس است که این روزها با عنوان «قربانیان جنگ، سفیران صلح» در گالری نی سازمان فارسیزبانان به نمایش گذاشته شده است.
ماریه تنها یکی از بچههایی است که به دلیل زندگی در منطقه آلوده به مین در خردسالی روی مین رفته است و حالا با همه دردهایش تنها مانده است. او باید منتظر بماند که سرانجام کدام نهاد و سازمان مسئول در قبال پاک سازی میادین مین و قربانیان جنگ تحمیلی پاسخگو خواهد بود. انتظاری که شاید هیچ گاه به سرانجام نرسد و در پشت در جلسات مختلف مقامات مسئول و قوانین ناقص در این زمینه گم شود و هر نهاد مسئولی وظیفه رسیدگی به این مشکلات را با استفاده از قوانین ناقص از گردن خود ساقط کند و آن را بر دوش نهادهای دیگر بیاندازد و در این میان این ماریه و ماریهها هستند که بی آنکه جایی در میان قوانین حمایتی این نهادها داشته باشند و نهادی خود را در این زمینه مسئول و پاسخگو بداند، زندگی مشقتبارش را ادامه میدهد تا آن جا که شرایط جسمانی خودش و شرایط مالی خانوادهاش به او این اجازه را بدهد.
مهدی منعم 24 سال بعد از جنگ تحمیلی را به عکاسی از قربانیان جنگ تحمیلی در 5 استان مرزی غرب ایران اختصاص داده است و هر بار نمایشگاههای تازهای را با این موضوع برپا میکند.