نرخ بیکاری 8/10 درصدی آمریکا بیشترین نرخ بیکاری در این کشور از زمان جنگ جهانی دوم بود و نرخ بهره به 15 درصد رسیدهبود. آمریکا در خارج هنوز از بحرانهای ویتنام و رسوایی واترگیت خلاص نشده بود.
اتحاد شوروی موفقیتهایش را یکی پس از دیگری از سر میگذراند و نفوذ خود را در نقاط مختلف جهان از افغانستان تا آنگولا و آمریکای مرکزی گسترش میداد. در ماه ژوئن همان سال اسرائیل به لبنان حمله کرد و شرایط خاورمیانه از گذشته هم وخیمتر شد. اما آمریکا در آن زمان کشوری بازتر با محدودیتهای کمتر بود.
ریگان در آن زمان با کمترین اقبال در افکار عمومی روبهرو بود اما خوشبینی خود را از دست نداد. با وجود قدرت رو به رشد مسکو، ریگان همچنان با اطمینان از بحران نابودی نظام شوروی حرف میزد و پیشبینی میکرد که شوروی به زباله دان تاریخ بپیوندد.
امروز آمریکا خود را در راس جهان میداند و از جهاتی هم همینطور است. اما شرایط در واشنگتن با روزهای سال 1982 تفاوتی ندارد. اکنون آمریکا ملتی است که در سایه وحشت و با بیم از تروریستها و کشورهای متخاصم، مکزیکیها، شرکتهای خارجی و تجارت آزاد، مهاجران و سازمانهای بینالمللی زندگی میکند. کشوری که زمانی قدرتمندترین کشور جهان بوده اکنون تحت محاصره است.
اکنون دیگر باید به انتقاد از جورج بوش و سیاستهای نادرست او پایان داد و باید به فکر زندگی و آمریکای بعد از بوش بود. تا 19 ماه دیگر بوش دیگر رییسجمهور آمریکا نیست بلکه شهروند معمولی است که برای مدیران و شرکتهای غیردولتی سخنرانی میکند. اما آمریکا همچنان وجود دارد و باید جایگاه از دست رفته خود را در جهان به دست آورد.
در 6 سال گذشته، سالها و دههها اعتبار بینالمللی، متحدان دیرینه و شرایط خوب جهانی یک شبه از دست رفت و نابود شد و جای آن را دشمنی دشمنان تازه گرفت. هفته گذشته نتایج یک تحقیق جهانی منتشر شد که نشان میداد اکثر کشورهای جهان اقدامات چین را در عرصه جهانی بسیار مسئولانهتر از آمریکا میدانند.
چطور کشوری که هنوز هم جهان آن را به دیکتاتوری متهم میکند حالا برای جهان اینقدر دلچسبتر از قدیمیترین نظام دموکراسی قانون اساسی جهان شده است. مشکل این نیست که آمریکا کشوری بزرگ است، مشکل این است که این کشور بزرگ دنیا اکنون بسیار متکبر و بیتفاوت نسبت به جهان شده است. جهان اکنون بر این باور است که آمریکا بیش از حد به ملاحظات و مسائل خود مشغول شده و دیگر به بقیه دنیا توجهی نمیکند.
این روزها سخنان دیگر جمهوریخواهانی که میخواهند در انتخابات بعدی جانشین بوش شوند از خود او نگرانکننده تر است. یکی از آنها رودی جولیانی است که چندی پیش در دانشگاهی در آتلانتا خطاب به دانشجویان گفت، آنها ( که اینجا منظور خارجیها یا دشمنان آمریکاست) از شما متنفر هستند و نمیخواهند به راحتی اینجا درس بخوانید. او گفت: ما با دشمنی رو به رو هستیم که در همه دنیا و حتی در داخل کشور خودمان برای کشتن ما برنامهریزی میکند.
در پنج سال گذشته آمریکا به دو کشور حمله کرده و به نقاط دیگر دنیا از سومالی تا فیلیپین لشکرکشی کرده تا با شبه نظامیان بجنگد. بودجه دفاعی آمریکا در این مدت به 187 میلیارد دلار رسیدهاست که این بیشتر از مجموع بودجههای نظامی کشورهای چین، روسیه، هند و انگلیس است.
سازمانی به نام سازمان امنیت داخلی تاسیس شده که در سال بیش از 40 میلیارد دلار هزینه میکند. در اروپا زندانهای مخفی برای نگهداری زندانیان مظنون تروریستی تاسیس شده و حفره سیاهی هم به نام گوانتانامو وجود دارد که در آن زندانیان، خارج از خاک آمریکا بازجویی و شکنجه میشوند.
اگر جولیانی، رییس جمهور شود بیشتر از این چه خواهد کرد و به کدام کشورها حمله میکند؟ جولیانی درباره ایران و القاعده با یک لحن سخن میگوید. میت رامنی، دیگر نامزد جمهوریخواه از این هم فراتر رفته و درباره دشمنان شیعه و سنی، حزبالله و حماس، القاعده و اخوانالمسلمین حرف میزند.
رامنی که خود را فردی باهوش و مدیری جهانی میداند اخیراً گفته است که به رغم نظر بعضی در آمریکا که میگویند گوانتانامو باید تعطیل شود، من معتقدم این زندان باید دو برابر شود. او این را درک نمیکند که اگر بوش به فکر تعطیل کردن زندان گوانتاناموست به خاطر مشکل مساحت و مکان آن نیست بلکه به خاطر این است که گوانتانامو به یک آشفته بازار حقوقی تبدیل شده که تنها برای آمریکا هزینه سیاسی، استراتژیک و اخلاقی دارد.
در جنگهای واقعی و معمولی، زندانیان جنگی تا بعد از پایان جنگ در زندان نگه داشته میشوند. اما در جنگ با ترور که هیچ پایانی برای آن اعلام نشده چطور میتوان زندانیان را تا پایان جنگ در زندان نگه داشت؟
جولیانی، بوش را به خاطر اینکه جلوی حملات دیگر به خاک آمریکا را بعد از 11 سپتامبر گرفت، تحسین کرد. اما بعد از 11 سپتامبر تاکنون چندین حمله تروریستی به کشورهای انگلیس، اسپانیا، مراکش، ترکیه، اندونزی و عربستان شده است.
نکته قابل توجه و مشترک این حملات این بوده که همگی را گروههای محلی انجام دادهاند. امتیاز آمریکا این است که مسلمانان بومی رادیکالی ندارد که در داخل دست به این حملات بزنند. اما ادامه سیاستهای ضد مهاجرتی و ضدبیگانه در آمریکا میتواند به زودی این گروه بومی آرام را هم به دشمن تبدیل کند.
حتی دموکراتها هم موضعی تند و جنگی اتخاذ میکنند تا مبادا از سوی افکار عمومی آمریکا با اقبال رو به رو نشوند. چندی پیش در کارولینای جنوبی وقتی از نامزدهای دموکرات در یک جلسه بحث عمومی پرسیده شد، اگر بار دیگر آمریکا مورد حمله تروریستی قرار بگیرد چه واکنشی خواهند داشت، همه آنها جواب دادند که با حمله متقابل و انتقامجویی به این حمله پاسخ خواهند داد. باراک اوباما، نامزد سیاهپوست دموکراتها تنها کسی بود که پاسخی متفاوت داد اما او هم بعد از مدت کوتاهی حرفش را تصحیح کرد و گفت که او هم دست به انتقام میزند.
فضای وحشت و خوفی که اکنون در آمریکا وجود دارد تأثیری عکس و نامطلوب برای آینده خواهد داشت. روند بازرسی از مسافران در فرودگاههای آمریکا هر سال 5 میلیارد تومان هزینه دارد و هر سال این روند هم پیچیدهتر و پرهزینهتر هم میشود. وحشت آمریکا اکنون معطوف به موضوعاتی فراتر از تروریسم شده است.
مجریان تلویزیونی و سیاستمداران از مهاجران غیرقانونی به بدترین شکل یاد میکنند و لشکر عظیمی از ماموران مخفی و نیروهای پلیس مامور جلوگیری از ادامه کار این گروه از مهاجران در آمریکا شدهاند.
تجارت آزاد و پیامدهای منفی آن به ویژه از ناحیه چین برای آمریکا، از دیگر موضوعاتی است که این روزها به ویژه در حزب دموکرات بیشترین بحثها را به دنبال خود داشتهاست. آمریکا اعتماد به نفس خود را از دست داده و احساس خطر میکند. برای تغییر این وضعیت ابتدا باید این اعتماد را احیا کند.
آمریکا بعد از سالها، راه مقابله با ایران را یافته اما هنوز عدهای تندرو در واشنگتن بر طبل جنگ با ایران میکوبند. برای مقابله با ایران هیچ کس فرمول جادویی ندارد اما واقعیت این است که استراتژی که سالها آمریکا در مقابل کشورهایی مانند ایران و کوبا به کار میبرد یعنی تحریم، انزوا، تحقیر و نادیدهگرفتن، استراتژی کارآمد و خوبی نبود. فیدل کاسترو اکنون یکی از قدیمیترین رهبران جهان است.
خیلی کارهای دیگری هست که آمریکا باید برای تغییر این وضعیت انجام دهد. از مناقشه فلسطین گرفته تا گرم شدن کره زمین و بحران دارفور و کاهش فقر در جهان. مهمترین آنها توجه به تغییر کانون قدرت جهان به سوی قدرتهای جدید آسیا یعنی چین و هند است.
از همه اینها مهمتر این است که دولت آمریکا باید راهی پیدا کند تا از طریق آن به جهان پیام دهد که تقلایی که در سراسر جهان برای دستیابی به امنیت و صلح در جریان است را درک میکند و دنیا برای آمریکا مهم است.
فرید ذکریا- نیوزویک/ 5 ژوئن