کاراکتر باربوسا در مجموعه فیلم اکشن و ماجراجویانه «دزدان دریایی کارائیب» یکی از بهترین و در یاد ماندنیترین آنهاست، زندگی در نقش یک دزد دریایی میتواند برای هر بازیگری جذابیتهای بسیار زیادی داشته باشد و همین عامل است که بازیگر- کاراکتری مثل راش را شیفته شخصیتی مثل باربوسا میکند. هم راش و هم باربوسا – که در سومین قسمت «دزدان دریایی کارائیب» شیرینکاریهای تازهای میکند- تعادل خوبی را در کارهای خویش برقرار میکنند. هر دوی آنها توانایی آن را دارند که بین دیوانگی و تهدید، هذیانگویی و واقعبینی و خلأ و یک دنیای واقعی ارتباط و تعادل منطقی و درستی را سامان دهند.
راش که یکی از بهترین بازیگران سینمای انگلستان به شمار میرود و حالا لقب هنرمند کلاسیک دو دنیای سینما و تئاتر را گرفته، هماکنون 55 سال دارد، این هنرمند در سال 1996 برای درام اجتماعی «شاین» موفق به دریافت اسکار بهترین بازیگر مرد سال شد. در فیلم او نقش دیوید هلفگوتی استاد و نوازنده پیانو را بازی کرد. حضور او در قسمت اول فیلم سرگرمکنندهای مثل «دزدان دریایی کارائیب» باعث تعجب و شگفتی بسیاری شد، اما او با پذیرش بازی در این فیلم نشان داد که سینما به طور همزمان هنر سرگرمی و کارهای غیرمتعارف است و بازیگر باید در همه نوع فیلمی بازی کند. البته او برای این کار یک شرط قائل است و میگوید بازیگر در هر نقشی که ظاهر میشود باید یک بازی خوب، منطقی و قابل قبول از خود ارائه دهد. این جمله حکایت از آن میکند که راش، کار و حرفه خود را سرسری نمیگیرد.
زمانی که در پایان قسمت اول فیلم، جک اسپارو(با بازی جانی دپ) کاراکتر باربوسا را به قتل رساند، همه تصور میکردند او از قصه فیلم خارج شده و دیگر بازگشتی به آن نخواهد داشت. اما این اتفاق نیفتاد و سال گذشته از دنیای مردگان به جهان آدمهای زنده بازگردانده شد تا در قسمت دوم فیلم هم ماجراجویی کند. این بار او مأموریت داشت دشمنان قدیمیاش- که حالا تقریباً دوستش شده بودند- از چنگ کاراکتر دیوی جونز نجات دهد.
در قسمت سوم فیلم باربوسا نقش یک رقیب ناراحت و پردردسر را برای جک اسپارو بازی میکند. این بار نقش او با نمکتر است و امکان آن را فراهم میکند تا راش بخشهای مربوط به هنر کمدی خویش را نیز به نمایش بگذارد. بازی او در این جا یادآور کارهای سالهای اولیه فعالیت هنری این بازیگر در تئاترهای استرالیا است. البته او قبل از این هم در فیلمهایی مثل «الیزابت»، «بینوایان» و «لانتانا» هم این بخش از هنر خویش را در معرض دید علاقهمندان سینما قرار داده بود. راش در گفتوگوی تازهاش درباره شکوفایی فعالیت هنریاش و ماجراجوییهای «دزدان دریایی کارائیب» صحبت میکند و دیدگاهش را درباره ادامه این ماجراجوییها در فیلمها و قسمتهای جدید این مجموعه فیلم بیان میکند.
- زمانی که کمپانی والتدیزنی اعلام کرد قصد تولید فیلم سینمایی از پارک تفریحی معروف خود «دزدان دریایی کارائیب» را دارد، واکنش شما چه بود؟
- هنگام ساخت قسمت اول فیلم حرفها و بحثهای زیادی پیرامون این مسئله وجود داشت. بسیاری این جمله را به زبان میآورند: «آه، چقدر خوب است که ما به مرحلهای از پیشرفت و تکنولوژی رسیدهایم که میتوانیم فیلمی را براساس پارک تفریحی «دزدان دریایی کارائیب» تهیه و تولید کنیم.» خود من یکی از مشتریان این پارک تفریحی بودهام. این پارک آدم را به دورانی تاریخی میبرد که مربوط به چند سنه قبل (قرن شانزدهم و هفدهم) است و درباره زمانی است که اروپا وارد دوران درخشان خودش میشد و میخواست «دنیای جدید» (آمریکای فعلی) را فتح کند.
همین سفرها و اکتشافات باعث به وجود آمدن قشر تازهای به نام دزدان دریایی شد که سود خوبی از سفرهای دریایی اروپاییها میبردند. آن همه کشتی حاضر در آب دریاها و اقیانوسها، میتوانست برای گروهی وسوسهساز باشد. طرح اصلی قصه فیلم «دزدان دریایی کارائیب» و ساختار آن خیلی خوب بود و قرار بود یک گروه خلاقه روی آن کار کنند. با خودم فکر کردم چنین فیلمی خیلی خوب و عالی از کار در خواهد آمد، بویژه که جانی دپ، بازیگر بازیگرها نقش اصلی آن را بازی میکرد. فیلم درعین جنبه تجاریاش، حکم یک کار ظریف هنری را نیز داشت و نقش من هم البته نقشی هیجانانگیز بود. تهیهکنندگان فیلم یک چیز تازه و بدیع میخواستند که نتوان چیزی از آن را پیشبینی کرد. نمیشد در مقابل وسوسهبازی در فیلم مقاومت کرد.
- چه زمانی شما متوجه شدید دنبالههای «دزدان دریایی کارائیب» هم در راه خواهد بود؟
- تقریباً دو هفته به پایان فیلمبرداری قسمت اول مانده بود که متوجه این موضوع شدم. اول کار به همه ما گفته شده بود که این فیلم دنبالهای نخواهد داشت. اما خب، بعداً این حرف پس گرفته شد. در پایان کار ساخت قسمتهای اول همه بوی قسمتهای بعدی را احساس میکردیم.
- وقتی در پایان قسمت اول کشته شدید، برایتان شگفتانگیز بود که در قسمت دوم شما را از دنیای مردگان به ماجراجوییهای قصه برمیگردانند؟
- وقتی فیلمبرداری قسمت اول تمام شد به سازندگان فیلم گفتم: اوقات خوبی داشتیم و به من خیلی خوش گذشت. امیدوارم که روزگار و اوقات خوب و خوشی داشته باشید. اما آنها بلافاصله گفتند: «نه، نه! ما میخواهیم یک ضد قهرمان و شرور تازه خلق کنیم. این بار میخواهیم قصه را به قاره آسیا ببریم و کاراکترهای آن را با هیولای دریایی و چیزهایی از این قبیل درگیر کنیم.
ولی باربوسا هم به قصه برمیگردد.»آنها به من گفتند همین دوروبرها باشم و حتی گفتند قرار است جک اسپارو در قسمت دوم بمیرد، البته از من خواستند این موضوع را جایی عنوان نکنم. با خنده به آنها گفتم دارند با من شوخی میکنند. انجام چنین کاری طرفداران فیلم را ناامید و سرخورده میکرد. سازندگان فیلم برایم توضیح دادند که در لحظهای که غم و اندوه پرده سینما را پر کرده، ناگهان باربوسا پدیدار میشود. او حالا کسی است که بهتر از آدم قسمت اول شده و نقشه اصلی را در دست دارد. وی به آن بخش دیگر– دنیای مردگان- میرود تا جک اسپارو را برگرداند، مغزم از شنیدن این حرفها سوت کشید! آنها چه طرحهایی داشتند و چه کارهایی میخواستند انجام دهند.
- قصه قسمت سوم به گونهای است که ظرفیت یک رقابت تازه بین اسپارو و باربوسا را ایجاد میکند. آیا شانسی برای تولید قسمتهای جدید وجود دارد؟
- نویسندگان فیلمنامه این مجموعه فیلم همیشه تلاش داشتهاند تضاد بین اسپارو و باربوسا را حفظ کنند. حتی در قصه مقدماتی قسمت اول هم صحبت زیادی درباره دشمنی این دو میشود. احساس میکنم هیچ وقت راه حل یا راه چارهای برای این تضاد پیدا نخواهد شد. از همینرو مطمئن باشید که ظرفیت زیادی برای ادامه این دشمنی و خلق قصههای جدید وجود دارد! یک بار به شوخی گفتم: «چرا ما یک پیش درآمد برای فیلم نسازیم (پیشدرآمد به فیلمهایی گفته میشود که قصه آنها قبل از قصه قسمت اصلی یک فیلم موفق اتفاق میافتد، مثل سه گانه دوم «جنگهای ستارهای» که قصه و ماجراهای آن مربوط به زمانی قبل از رخدادهای سهگانه اول این فیلم است.) این روزها با کمک جلوههای پیشرفته کامپیوتری و دیجیتالی میتوان مرا تبدیل به جوانی 25 ساله کرد و جانی دپ هم میتواند ده ساله شود! مطمئنم حاصل کار چیز جذاب و بانمکی خواهد شد.
- به صورت طبیعی قسمتهای جدید یک مجموعه فیلم، سود خوبی نصیب سازندگانش میکند. اما چه چیزی باعث میشود که شما و بقیه گروه خلاقه فیلم جذب همکاری با این قسمتهای جدید شوید؟
- فکر میکنم در مورد ما هم همین قانون صدق میکند. هیچ آدمی نمیخواهد کاری را که یک بار انجام داده دوباره تکرار کندو مهمترین نکته این است که تو روبهروی خودت یک فیلمنامه خوب میبینی که تضادها و اختلافات درونی آن خیلی خوب چیده شدهاند. در این حالت دلیلی نمیبینی که به همکاریات ادامه ندهی.
مه 2007 /movieweb