شب شیشهای این شبها خیلی گرفته و خیلیها هم دو ترانهای که در ابتدا و انتهای این برنامه خوانده میشود را حفظاند.سراغ خوانندگان این دو ترانه رفتیم تا از حال وهوای این ترانهها بگویند.
مهدی یراحی، خواننده تیتراژ آخر:این ترانه، فقط یک کار عاشقانه است
«منو رها کن از این فکر تنهایی...» این ترانه این روزها حسابی سرزبانها افتاده . خواننده آن هم مهدی یراحی است که پیش از این کار، اسمش را نشنیده بودیم. یراحی متولد 1360 در اهواز است. کار در زمینه موسیقی پاپ را از سال 74 شروع کرده.
- ماجرای تیتراژ شب شیشهای از کجا شروع شد؟
این تیتراژ برمیگردد به همکاری من با بهروز صفاریان و روزبهبمانی که با همدیگر گروهی کار میکنیم. دوستی ما با آقای رشیدپور و قنبری از برنامه «عبور شیشهای» شروع شد که بهروزصفاریان را دعوت کرده بودند.
این شروع کار بود. این بود که علاقهمند شدند و پیشنهاد این کار را دادند. از من خواستند تیتراژ آخر با صدای من باشد. قرار شد من تیتراژ آخر را بسازم و تنظیم کنم و بخوانم. البته تنظیم تیتراژ آخر، کار من و بهزاد رئیسی است. تیتراژ اول را هم خودم ساختم و تنظیم کردم و روزبهبمانی خواند. ترانهها هم که سروده روزبه است.
- ترانهای که شما اجرا کردهاید نسبت به ترانه اول که خود روزبه بمانی خوانده، ضعیفتر است.
البته آن ترانه را روزبه روی ملودی نوشت. به نظر من در موسیقی نباید زیاد در قید آرایههای ادبی بود. باتوجه به اینکه کار هم حسی نوشته شده بود، اگر میخواستیم زیاد به تکنیکهای ادبی فکر کنیم، به حس لطمه میخورد.
- تیتراژ شب شیشهای اولین کار تلویزیونی شماست؟
نه، من بهمن 85، یک کار با روزبه بمانی و نیما مسیحا برای وطن خواندم که 11شب پخش شد. نام ترانه، «منو زیر سایه خودت بگیر» بود که باز ترانهاش کار روزبه بمانی بود و جور دیگری به وطن پرداخته بود.
ترانة تیتراژ شبشیشهای، کار دوم من محسوب میشود اما اولین کار خوانندگی مستقل من است.
- قبول دارید ترانهای که خواندهاید در شأن امام زمان(عج) نیست؟
بله، چون قرار بود تیتراژ آخر عاشقانه باشد که هست. خودم از گذاشتن تصاویر مسجد جمکران روی ترانه ناراحت هستم. شاید اعتقاد من به امام زمان(عج)، نسبت به آن مسئولی که این کار را کرده است بیشتر باشد.
مطمئن باشید اگر قرار بود روزی کاری برای امام زمان(عج) بسازم، بهمراتب بهتر از این ترانه میساختم. هر هنرمندی دوست دارد که کارش از رسانه ملی شنیده شود و هیچکس نمیتواند منکر این باشد ولی چرا هنرمندانمان را وادار به ریا میکنیم؟!
- پس شما چرا قبول کردید؟
سفارشی که من برای آهنگسازی و خواندن گرفته بودم، یک کار عاشقانه بود. بعد از اینکه کار ساخته شد، در زمان پخش فهمیدیم که حتما باید روی ترانه، تصاویر مسجد جمکران باشد که من به شدت با این کار مخالف بودم.
- راستی چرا بعد ازچند برنامه اول به بعد، تصویر خودتان دیگر پخش نشد؟
هم به خاطر مسئلهای که در سؤال قبلی گفتم و هم به خاطر اینکه من تصاویرم را اصلا دوست نداشتم. ترجیح میدهم وقتی نمیشود کلیپ را ایدهآل کار کرد، موسیقی، بدون تصویر پخش شود.
روزبه بمانی خواننده تیتراژ اول: ترانه را اول برای ناصر عبداللهی خواندم
روزبه بمانی، متولد 57 است و کامپیوتر و ادبیات میخواند. سرودن ترانه را از سال 78 آغاز کرده است. چند سال اول فقط نوشته است. خوانندگی را هم قبل از ترانه شروع کرده و برای خودش کار کرده است. حالا صدایش در تیتراژ اول شب شیشهای شنیده میشود.
- اولین بار با کدام خواننده کار کردید؟
به دلیل تقدم و تاخر انتشار آنها یادم نیست. البته هنوز چندتایی از اولین کارهایم، درگیر مجوز است.
- تصمیم دارید خوانندگی را جدی دنبال کنید؟
من از همان اول جدی دنبال کردهام. به نظر من خوانندگی، یک کار کاملا تخصصی است. تیتراژ شب شیشهای با ملودی و تنظیم دوست عزیزم - مهدی یراحی - در واقع برای من مثل یک آزمون بود که فکر میکنم به عنوان کار اول بازتاب خوبی داشته است. در حال حاضر سعی میکنم با تفکر و برنامهریزی درست، مجموعهای را آماده کنم و فکر میکنم که همه مدعی هستند باید اتفاقی در موسیقی بیفتد، حداقل در عرصه کلام و موسیقی.
- ماجرای تیتراژ شب شیشهای از کجا شروع شد؟
جا دارد یاد کنم از دوست عزیزم - ناصر عبدالهی - که دیگر در میان ما نیست. یک شب که با ناصر صحبت میکردیم گفت دوست دارم شعری بنویسم تا مردم بدانند استنباطی که در مورد هنرمندان دارند که آنها وضع مالی خوبی دارند و در رفاه کامل زندگی میکنند، درست نیست.
چند شب بعد، من 4خط اول ترانه را نوشتم و برای ناصر خواندم و او تشویق کرد تا ادامه بدهم. البته ادامهاش چون در خصوص زندگی ناصر بود، در ترانه حاضر وجود ندارد و قسمت نبود این کار را ناصر بخواند. وقتی که با رضا رشیدپور و محمد قنبری – تهیهکننده شب شیشهای - در رابطه با تیتراژ صحبت میکردیم، من این کار را پیشنهاد کردم و استقبال شد.
بعد شروع کردیم به ساختن ملودی ومن ادامه ترانه را روی ملودی نوشتم. در مورد اجرا هم گزینههایی برای خواندن بودند که نهایتا با جمعبندیهایی که شد، قرار شد من بخوانم.