نظام آموزشی ایران براساس مسائل نظری شکل گرفته که این مسئله مناسب نیست و باید بهدنبال نظام آموزش شایستگیمحور باشیم که این یک وظیفه ملی است و باید دولت را در این زمینه یاری کرد.
دولتهای نهم و دهم در اینباره شعار بسیار دادند و تمام هم و غم خود را معطوف شکستهشدن سد کنکور کردند و هیچگاه در اندیشه اشتغال دانشآموختگان نبودند و نگاه تکبعدی به ماجرا داشتند و البته در این زمینه موفق نیز بودند و با افزایش ظرفیت آموزش عالی، ورود به دانشگاه آسان شد و از دغدغه جوانان برای ورود به آموزش عالی کاسته شد بدون توجه به سرانجام کار که سرنوشت این جوانان پس از فراغت از تحصیل و اخذ مدرک دانشگاهی چه میشود؟
این کار اکنون به مثابه غده چرکین پس از چند سال سر باز کرده و به معضلی تبدیل شده است، نرخ بیکاری دانشآموختگان در کشور نگرانکننده است و بارها کارشناسان، رسانهها و وزرای کار دولتهای نهم، دهم و یازدهم در اینباره هشدار دادهاند ولی هیچ کدام از وزارتخانهها و دستگاهها خود را موظف به ایجاد اشتغال دانشآموختگان نمیدانند.
مسئولان وزارت علوم در واکنش به انتقادها در اینباره اعلام کردند که اشتغال دانشآموختگان وظیفه آنها نیست و برای توجیه ادامه پذیرش دانشجو در رشتههای بیکیفیت و اشباع شده در بازار کار، بحث اجرای طرح آمایش سرزمین را پیش کشیدند تا وضعیت نسبی استانها و مباحثی همچون جغرافیا، نیروی انسانی، وضعیت اقتصادی و تنوع فرهنگی مدنظر قرار بگیرد و طی آن ماموریت نظامهای آموزش عالی بازنگری شود و با بهرهگیری از نظرات افراد خبره در حوزه آموزش عالی و سایر بخشها، طرح جامع آموزش عالی براساس آمایش سرزمین تدوین و به مرحله اجرا گذاشته شود.
طرح آمایش سرزمین تاکنون به اجرا در نیامده است و دانشگاهها در رشتههایی دانشجو میپذیرند که سالهاست در بازار کار نیازی به آن احساس نمیشود. این امر ناشی از بیتدبیری برنامهریزان و تصمیمسازان حوزه آموزش عالی کشور است و با وعده و
امروز و فردا کردن سعی کردند به نوعی دوران مسئولیت خویش را سپری کنند.
با افزایش نرخ بیکاری دانشآموختگان، نوک پیکان انتقادها به سوی عملکرد نظام آموزش رسمی بیش از گذشته شده است و براساس آمار، سالانه بالغ بر یکمیلیون نفر از دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کشور فارغالتحصیل میشوند و متقاضی ورود به بازار کار هستند؛ غافل از اینکه بازار کار هم هوشمندانه عمل میکند. براساس آمار رسمی حدود 57درصد مراجعان به مراکز آموزش فنی و حرفهای کشور دانشآموختگان دانشگاهی هستند که این امر حاکی از آن است که بسیاری از جوانان حتی پس از طی دوره دانشگاهی دارای مهارت کار در جامعه نیستند.
نرخ بیکاری دانشآموختگان در کشور نگرانکننده است و بارها دراین باره هشدار داده شده ولی هیچ کدام از وزارتخانهها و دستگاهها خود را موظف به اشتغال دانشآموختگان نمیدانند. آمارها نشان میدهد که حدود 45درصد بیکاران ایران را دانشآموختگان دانشگاهی تشکیل میدهند که این آمار نگرانکننده است.
علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز اخیرا اعلام کرده که 43درصد کل متقاضیان کار فارغالتحصیلان دانشگاهی هستند و کشور هماکنون با بحران بیکاری فارغالتحصیلان مواجه است. به بیان دیگر، از حدود 3میلیون نفر بیکار اعلام شده در پایان سال 91، چیزی حدود یکمیلیون و 300هزارنفر آن از جوانان فارغ التحصیل دانشگاهی تشکیل میشود که متأسفانه باید گفت این میزان دانشگاهی جامانده از بازار کار کشور، در واقع چیزی جز بحران بیکاری بهمعنای کامل نخواهد بود.
علیاکبر آقایی، رئیس کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی در جریان اخذ رأی اعتماد مجلس به فرجیدانا، وزیر علوم دولت یازدهم گفت که مهمترین تهدید در وزارت علوم بحث بیکاری دانشآموختگان و دانشجویان است که دولت و مجلس باید توجه ویژهای نسبت به آن داشته باشند و وزیر پیشنهادی علوم نیز تدبیری برای این موضوع خواهند داشت.فرجیدانا، وزیر علوم نیز معتقد است که چالشها و تهدیدهایی چون نبود انسجام در سیاستگذاری و اجرا، افزایش بیرویه تعداد دانشآموختگان و بیکاری آنها در وزارت علوم وجود دارد. بهنظر میرسد که همه مسئولان برای رفع معضل بیکاری دانشآموختگان همرأی هستند، پس مسئولان اجرایی با توجه به فضای کنونی باید امروز نسبت به سرانجام رساندن طرح آمایش سرزمین و به تبع آن بازنگری در سیاستهای آموزش عالی برای رفع نیازهای جامعه اقدام کنند که فردا دیر است.