یکی از بحرانها و چالشهای فراروی لبنان تشکیل کابینه است که دیرگاهی است بهعلت اختلافات احزاب سیاسی و بحران سوریه، محقق نشده است. لبنان اکنون نزدیک به 2 سال است که دولت ندارد. تقابلهای ایجاد شده میان 2 گروه 8 و 14مارس و اختلافنظر آنها بر سر بسیاری از مسائل ازجمله بحران سوریه محور گفتوگوی ما با دکتر حسین رویوران، کارشناس مسائل خاورمیانه شد.
- در حال حاضر وضعیت تشکیل دولت در لبنان چگونه است و رایزنیهای نخستوزیر برای تعیین وزرا در چه مرحلهای قراردارد؟
تمام سلام از حدود یک سال قبل مأمور تشکیل کابینه شده است. نجیب میقاتی که فعلا نخستوزیر است از سمت خود استعفا کرده و عملا وضعیت سرپرست را دارد و تمامسلام هم موفق به تشکیل کابینه نشده است. علت این امر هم این است که معمولا کابینهها در لبنان براساس شرایط خاصی تشکیل میشوند؛ 50درصد مسلمان و 50درصد مسیحی است. شیعه، سنی و مارونی باید در این مثلت متساوی الاضلاع شریک و سهیم باشند لذا تشکیل کابینه بدون این 3 عنصر اصلی جامعه لبنان یعنی شیعه، سنی و مارونی امکان پذیر نیست. الان میشود گفت که نماینده بلامنازع شیعیان در لبنان، ائتلاف حزبالله و جنبش امل است. بزرگترین نماینده سنیها هم حزب المستقبل به رهبری سعد حریری است و طرف مارونی هم تقسیم شده است؛ یک بخش میشل عون، یک بخش سمیر جعجع و یک بخش دیگر افراد مستقلند. لذا با توجه به اختلاف عمیق سیاسی بین 14مارس که در رأس آن المستقبل و 8مارس که در رأس آن حزبالله هست، امکان توافق درباره کابینه وجود ندارد. حوادث سوریه و حضور 2 طرف در حوادث سوریه و تقابل آنها در صحنه درگیری خارج از مرز این شکاف را تعمیق کرده است و درنهایت امکان تشکیل کابینه دشوار شده و در این یک سال گذشته تمام سلام موفق به تشکیل کابینه نشده است. تشکیل کابینه کار آسانی است به شرط آنکه اجماع و توافق در لبنان وجود داشته باشد. درصورتی که این اجماع نباشد، این کار آسان تبدیل به یک مسئله سخت و ناممکن میشود.
- بهنظر میرسد به حزبالله برای سهیم شدن در دولت جدید پیشنهاداتی شده است. اصل موضوع چیست؟
تمام سلام فردی است با گرایش سعودی. ایشان تا قبل از آنکه مامور تشکیل کابینه شود با لیست المستقبل انتخاب شده و بهعبارتی در مجموعه سعد حریری بوده اما اصالت خانواده سلام به بیش از نیم قرن بازمیگردد و پدران و عموهای وی نخستوزیرانی در دهه پنجاه و شصت قرنگذشته میلادی در لبنان بودهاند. به هر حال او تضعیف شده بود بهطوری که با فهرست المستقبل به مجلس راه یافت. زمانی که انتخاب شد اعلام کرد من فارغ از ائتلاف 14مارس میخواهم کابینه تشکیل دهم. بهعبارتی میخواست کابینه آشتی ملی تشکیل دهد. لذا بدون درنظرگرفتن رضایت حزبالله نمیتواند این کار را انجام دهد. در وهله بعد، هر کابینهای ناچار است از پارلمان رأی اعتماد بگیرد. از 128کرسی پارلمان لبنان نوعی برابری میان 2 ائتلاف 8 و 14مارس برقرار است و هر کدام 60کرسی در اختیار دارند و از 8کرسی دیگر، 7کرس متعلق به دروزیها به نمایندگی ولید جنبلاط است و اگر او با هر کدام از این دو ائتلاف همراه شود آن ائتلاف اکثریت خواهد شد. جنبلاط ابتدا مدتی با 8مارس بود که این امر باعث سقوط کابینه حریری شد و کابینه میقاتی بر سر قدرت آمد. این کابینه با عنوان کابینه هوادار مقاومت به قدرت رسید. با شروع حوادث سوریه، جنبلاط به 14مارس میل کرد لذا میقاتی استعفا کرد. اکنون شرایط سوریه متفاوت شده و جنبلاط که در اظهاراتش بهشدت از سوریه انتقاد میکرد، اکنون تغییر موضع داده و گفتمان متفاوتی را مطرح و گاهی از مقاومت هم طرفداری میکند. این نشان میدهد که جنبلاط حاضر نیست در آن مجموعه باشد یا اینکه خودش هزینه طرف مقابل حزبالله را بپردازد. حوادث 7می چند سال گذشته که حزبالله ظرف چند ساعت منطقه جبل لبنان، یعنی حوزه نفوذ دروزیها را گرفت و اکثر نیروهای شبهنظامی جنبلاط را خلع سلاح کرد به جنبلاط و دیگران نشان داد که حزبالله قویترین نیروی لبنان است و اگر جنبلاط میخواهد در لبنان با نیروی پیروز باشد ناگزیر است در کنار حزبالله بایستد. این، بهنظرم یکی از مهمترین بحثهایی است که جنبلاط را وادار میکند در تقابل با حزبالله حرکت نکند چون این امر برای او هزینهبر خواهد بود.
- تأثیر تحولات سوریه بر تأخیر در تشکیل دولت لبنان چه میتواند باشد؟
سوریه اولا تداخل اجتماعی با لبنان دارد؛ بهعبارتی جامعه سوریه و لبنان یکی بودهاند و مرز وضعیتی مصنوعی بهوجود آورده است و هیچگاه این جامعه را از هم جدا نکرده است. حوادث مختلف لبنان هم این واقعیت را نشان داده که جامعه لبنان بهشدت از حوادث سوریه تأثیر میپذیرد. حضور سلفیهای تکفیری لبنان در سوریه از آغاز بحران هم نشان داد که سنیهای لبنان یا حداقل سلفیهای آنها دنبال تغییر شرایط در سوریه برای تغییر شرایط لبنان از طریق تغییر در محیط جغرافیایی پیرامونی آن هستند. حزبالله بعد از حدود یک سال و نیم تصمیم گرفت وارد حوادث سوریه شود زیرا تغییر در حوادث محیط عمق جبهه حزبالله و مقاومت را تضعیف میکند. لذا عملا 2 گروه اصلی لبنانی در سوریه حضور دارند و حضور اینها در داخل بهصورت تنش و گاه بهصورت درگیری مثل طرابلس بین جبل محسن و تبانه کاملا خود را نشان میدهد. انفجارهای ضاحیه هم نتیجه بمبگذاری مخالفان سوریه است و موضوع شیخ احمد الاسیر در صیدا تابع این مسئله است. همه اینها نشان میدهد که تمام شرایط لبنان از حوادث سوریه تأثیر میپذیرد و استثنایی در این زمینه وجود ندارد. حتی بقاع با اکثریت شیعی هم اینگونه است. شهر مرزی عرسال در آن تبدیل به پایگاهی برای ارتش آزاد سوریه شده است زیرا شهر سنینشین است و وضعیت متفاوتی با دیگر مناطق اطراف مثل یونی که شیعهنشین است دارد و با این شهرها دچار درگیری میشود و این نشان میدهد که شرایط لبنان چه اندازه متأثر از سوریه است. با توجه به تحولات اخیر سوریه، ارتش این کشور از هفته پیش عملیاتی گسترده را در منطقه قلمون شروع کرده است. قلمون منطقه هممرز با شهرهای مرزی شرق لبنان با سوریه است؛ یعنی مناطق غرب دمشق که جاده بینالمللی دمشق- بیروت از این منطقه میگذرد. دولت در 2 روز اول اکثر مناطق را تقریبا گرفته و اینها ناچار به عقبنشینی به کوهها شدهاند. شاید دولت سوریه زمان مناسب زمستان را برای این عملیات انتخاب کرده است زیرا این مناطق کوهستانی بهشدت سرد هستند و بهزودی برفگیر خواهند شد و در نتیجه میزان تأثیر نیروهای سلفی یا مخالفان لبنانی سوریه در داخل این کشور کمتر خواهد شد و این تا حد زیادی تأثیرپذیری لبنان از حوادث سوریه را کمتر خواهد کرد. همواره در طرابلس جسد آورده و تشییع میشود و این امر کینهها را تشدید میکند و زمینههای درگیری را فراهم میآورد. درباره حزبالله وضعیت کاملا متفاوت است زیرا این افراد در وضعیتی سازمانی به سوریه رفتهاند و زمانی که اینها شهید میشوند مردم تحت عنوان مدافعان حرم حضرت زینب(س) با افتخار آنها را تشییع میکنند و کاملا وضعیتی متفاوت دارند. اما سنیهایی که در سوریه کشته میشوند تحت عنوان کشتهشدگان بهدست رژیم سوریه تدفین میشوند و این نشان از تفاوت وضعیت 2 طرف لبنانی دارد و کاهش تداخل بین این دو میتواند تأثیرگذاری را کمتر کند.
- با توجه به کم شدن قدرت و نفوذ عربستان در منطقه، وضعیت مداخلات این کشور در تحولات کنونی لبنان چگونه است؟
به اعتراف دولت سوریه در حال حاضر قطر هیچ دخالتی در سوریه ندارد. لبنان با عملیات جدید سوریه تداخلش به حداقل میرسد. درباره ترکیه ما شاهد آتشباری میان دولت اسلامی عراق و شام (داعش) و ترکیه در چندین مورد هستیم و این نشان از آن دارد که ترکها بهشدت از اوضاع جاری سوریه وحشت دارند و نگراناند که از سلفیهای تکفیری و کردها تأثیر بپذیرند و تلاششان این است که میزان دخالتشان در سوریه را به حداقل برسانند. آنچه دربرابر سوریه میماند اردن است. اردن وضعیتی چالشی پیدا کرده است. اردن از یک طرف چون وامدار شیخنشینهای خلیجفارس بهویژه عربستان است ناچار است سیاستهای خود را با این کشور هماهنگ کند. الان سیاستهای عربستان با غرب هماهنگ نیست و به همین دلیل وضعیت اردن را چالشی میکند و سرگردان است که نمیداند به کدام طرف، یعنی عربستان یا غرب میل کند. از طرف دیگر، امنیت ملی اردن ایجاب میکند که جنگ در سوریه پایان یابد زیرا تا الان بیش از 20درصد جمعیت اردن، یعنی معادل یکمیلیون و 300هزار نفر را آوارگان سوری تشکیل میدهند. کشوری مثل اردن با امکانات بسیار ضعیف قادر به پذیرش این جمعیت نیست و به همین علت درگیریهای متعددی میان ارتش اردن و پناهندگان روی داده و تا الان دهها نفر کشته شدهاند؛ این امر چالشی امنیتی را برای اردن رقم زده است. از سوی دیگر، الان دولت سوریه در جنوب دمشق پیشرویهای قابل توجهی داشته مخصوصا در اطراف حرم حضرت زینب(س) و در نهایت به سمت اردن در حرکت است؛ این یعنی فشار آوردن به جبهه النصره که تقریبا عمده نیروهای موجود در مرز اردن، از جبهه النصره هستند و هرگونه فشار به اینها، یعنی ورودشان به داخل اردن و این میتواند مشکلات جدیدی را برای اردن ایجاد کند. در حالحاضر، امیر بندر بنسلطان رئیس سرویس اطلاعاتی عربستان در شمال شهر اربد در شمال اردن قرارگاهی تاکتیکی به فرماندهی برادرش سلمان ایجاد کرده است. عربستان دارد سعی میکند بهگونهای اوضاع را سروسامان دهد و از طریق اردن معادله را تغییر دهد اما فکر میکنم که زمان گذشته است و نمیتواند کاری کند.