مسافرینی که حتی برای دیدن تفریحی کارخانهها، بازارها و مراکز تجاری کشورهای شرق آسیا سفر میکنند، با حضوری چند روزه در این کشورها و با بازدید نهچندان حرفهای و تخصصی تفاوتهای بدیهی و آشکاری در اقتصاد خصوصی و بخش مردمی کسب و کار میان این کشورها با کشورمان احساس میکنند که باعث میشود برخی از آنان تجربه 50ساله کاسبی و تجارتشان در بازار ایران را تحتالشعاع مشاهدات خود بیابند.
کسانی که تا قبل از سفر به شرق آسیا همه راهها و روشهای تازه کسب و کار را هزینهای اضافی و غیرلازم برای تجارت و تولید خویش میشمردند و استفاده از دانستههای خود که حاصل چند دهه فعالیت اقتصادی بود را برگ برنده افراد موفق نسل آینده معرفی میکردند، در بازگشت ازاین سفر یا دارای نوعی نگاه تمسخرآمیز به کشور میشدند و یا بهدنبال ایجاد تغییراتی جدی در کارخانه و کارگاه و یا حتی در مغازه کوچک خود میافتادند.
اما این تفاوتها چیست ؟ و آیا این تفاوتها تنها به دولت و رفتارهای سیاسی تأثیرگذار در حوزه اقتصاد برمیگردد؟ و یا با همه این مشکلات نقش خود فرد در تشدید بحرانها و اتفاقات اقتصادی از دولت کمتر است؟
در این بخش رویکردی اجمالی به عملکرد 3 گروه تأثیرگذار در عرصه اقتصاد بخش خصوصی خواهیم داشت:
1 - کارفرمایان (تولیدکنندگان و تجار): عملکرد این گروه در کشورهای موفق مورد نظر را میتوان در نگاه اولیه آنان به سرمایه و انتظارات آنان از صرفه اقتصادی- سرمایهگذاری بررسی کرد. آنان به نتایج درازمدت سرمایهگذاری که شامل حفظ نرخ سود و امنیت ناشی از خریداری محصولاتشان است اهمیت میدهند. بهطور مثال اگر سرمایه هزار تومانی قابلیت 20درصد سوددهی داشته باشد و با اضافه شدن سرمایه نرخ این سود کاهش یابد بهدنبال بازارهای تازهای برای سرمایهگذاری میگردند و سرمایهگذاری در بخشهایی که اطلاعات آنها را نسبت به تولید و خریدوفروش افزایش میدهد هزینهای غیرضروری به شمار نمیآورند. آنها بهطور دائم با بررسی آمار فروش بهدنبال دریافتن اطلاعاتی هستند که بتوانند رفتار خریدارانشان را آنالیز کنند. بهطور واضحتر با بررسی فاکتورهای فروش درمییابند که مثلا 70درصد افرادی که جنس A را خریدهاند جنس B را نیز خریداری کردهاند و این اطلاعات را در اختیار فروشندگان خود قرار میدهند. رعایت نظم و تأکید بر اصول تجارت بین تولیدکنندگان و تجار با توزیعکنندگان عمده و خردهفروش و عدموجود تصمیمگیریهای عجولانه برای رسیدن به سود مقطعی که این رابطه را دچار نوسان میکند، یکیدیگر از مشخصههای کارفرمایان موفق عرصه تجارت جدید است.
یکی دیگر از ویژگیهای افراد موفق در عرصه تجارت ایجاد فروشگاههای زنجیرهای است. به این ترتیب که تجار محصولات خود را بهصورت مستقیم در اختیار مصرفکنندگان قرار میدهند و پلهپله با ایجاد فروشگاههای متعدد در نقاط مختلف شهر یا کشور خود را در عرصه رقابت با شانس بقای بیشتری معرفی میکنند. با این روش نیاز کمتری به تبلیغ حس میکنند زیرا تابلوهای بیشتری در معرض دید دارند.
همچنین در این کشورها این تفکر وجود دارد که با ایجاد مجموعهای که یک صنف خاص در آن فعالیت داشته باشد میتوان بقای خود را تضمین کرد. این قانونی است که طبیعت و موجودات آن بر این اساس بقا یافتهاند. در این قانون، زندگی دستهجمعی شانس زندهبودن را افزایش میدهد و به تعداد افراد آن جامعه، شانسی وجود دارد و موفقیت یک گروه میتواند شما را در معرض دیده شدن قرار دهد.
2 - کارمندان و کارگران: در مورد این گروه بد نیست ابتدا نگاهی تحلیلی به اشتغال و نرخ بیکاری در کشورهای یادشده با کشورمان بیندازیم. اشتغال و آمار بیکاری در ایران چندان واقعی بهنظر نمیرسد. بخشی از گروه بیکار در کشورمان به دلایلی چون تحصیلات بالا که ناشی از مدیرپروری کاذب سیستم آموزشی کشور است، هر کاری را شایسته خود نمیدانند و به کارهایی که از نظر آنها شأن بالایی ندارد، تن نمیدهند اما در کشورهای صنعتی و شرق آسیا بیکاری بهمعنای عدموجود شغل برای جویندگان کار است؛ یعنی کاری وجود ندارد وگرنه دلایل فوقالذکر باعث انصراف جویندگان کار نمیشود.
تفاوت دیگر در عملکرد کارمندان و کارگران به هنگام رکود بازار برمیگردد. در ایران معمولا کسانی که دارای حقوق ثابت و یا با تغییرات بسیار اندک هستند از این وضعیت استقبال و آن را فرصتی برای استراحت تلقی میکنند، درحالیکه در کشورهای شرق آسیا بهخصوص چین، هنگکنگ، کره و ژاپن کسبوکار در رکود، کار طبقه کارگر را مشکلتر میسازد؛ زیرا آنان و محصولاتشان را در خطر بیکاری و جایگزینی دیگران قرار میدهد و در آن فصل باید با فشاری طاقتفرسا و جدی با ایجاد گروههای ویژه و با بهکارگیری تمام نیروها و سرمایههای خود به تحلیل مشکلات و موانع موجود در سطح بازار در حوزه فعالیت خود بپردازند تا از فرو رفتن در باتلاق رکود نجات یابند؛ در واقع این مشکل را پلهای برای صعود و ترقی قرار میدهند تا کلیه سیاستهای خود را برای بقا بهبود بخشند.
3 - دولت: البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که دولت نقش حمایتی و نظارتی خود را در راستای حمایت از طبقه تولیدکننده و سرمایهگذار و بهطور کلی کارفرما در این کشورها به خوبی ایفا و آنها را در بازاریابی و آموزش با ایجاد تسهیلاتی آسان یاری میکند. در واقع منافع خویش را در منافع بخش خصوصی جستوجو کرده و هیچگاه بهعنوان رقیب و فعال اقتصادی حاضر نمیشود و نقش نظارتی خود را از طریق برنامهریزیهای بلندمدت در زمینههایی چون آموزش، ایجاد قوانینی برای سرمایهگذاری با امنیت بالا و تثبیت قیمت ارز و بهره بانکی ایفا میکند. از سوی دیگر هر چند دولتها دارای نقشی بسیار اساسی در پویایی اقتصاد کشورها هستند، ما نباید سهم بخش خصوصی را در ادامه حیات به صرفهاقتصادی خویش از یاد برد.
اگر بخش خصوصی، خود بهدنبال این باشد که با ایجاد تغییرات به هنگام در عرصه تولید و استفاده از روشهای تازه در تجارت خود را در جریان انتظارات بازار و خریداران قرار دهد میتواند همواره بازار فروشی مطمئن و بلندمدت را برای خود تضمین کند.