رشد جمعیت در این شهر در طول سالهای گذشته به ویژه در3 دهه اخیر بسیار چشمگیر بوده است.آنچه در این گذار بر این شهر رفته بیانگر عدم توسعه متوازن در حوزه شهروندی است.همزمان با رشد جمعیت، فرهنگ شهرنشینی در این شهر توسعه نیافته است و بسیاری از شهروندانی که برای سکونت در تهران به پایتخت مهاجرت کرده اند، هنوز نتوانستهاند توسعه متوازنی به لحاظ فرهنگی داشته باشند.
اگر به روزگار دوردست نگاهی بیندازیم، شهرها را سرزمینهایی همسان میبینیم؛ سرزمینهایی که در آنها زندگی چندان تفاوتی با زندگی روستایی نداشته است. این تلقی دستکم در شهرهای ایران بیشتر نمود داشت. در واقع شهرها تا 50سال پیش روستاهایی بزرگ بودند با مردمانی که بیشتر به قوانین زندگی در اقلیمی خاص متکی بودند و کمتر به رویکردهای شهرنشینی توجه داشتند. شاید به همین دلیل بود که بسیاری از کارشناسان عرصه شهری در ایران بین مفهوم شهروند و شهرنشین تفاوت عمده قائل بودند. شهروند را مفهومی فراتر از شهرنشین دانستهاند و برای تبدیل یک شهرنشین به شهروند، فرایندی را متصور شدهاند. شاید امروزه هم با تکیه بر آموزشهای مختلفی که در عرصههای شهری صورت گرفته است با اطمینان بیشتر بتوان مفهوم شهروند را به ساکنان شهرهای بزرگ اطلاق کرد.
حرکت رو به جلوی مدیران شهری
اما در این میان نقش نهادهای شهری چه بود؟ توجه به مطالبات ساکنان شهرها و ایجاد فضایی که آنان بتوانند علاوه بر مطالبات معمول زندگی شهری، مطالبات گستردهتری را مورد توجه قرار بدهند، در سالهای گذشته رشد روزافزونی یافته است؛ در واقع مدیریت شهری در شهرهای بزرگ رشدی قابل توجه داشتهاست. مدیران شهری دیگر تنها خود را مسئول مشکلات زندگی شهری نمیدانند؛ مشکلاتی نظیر جمعآوری زباله، ساماندهی ساختمانها، احداث و بهینهسازی معابر و... بلکه امروزه مدیران شهری شهرهای بزرگ در ایران خودخواسته شعار تبدیل از یک نهاد خدماتی به نهادی اجتماعی را مورد توجه قرار دادهاند. در واقع شهرداریها امروزه طلیعهدار شعاری تازه شدهاند؛ اینکه قرار است شهرداریها از یک نهاد خدماتی به نهادی اجتماعی و فرهنگی تبدیل شوند. جالب اینجاست که این تجربه منحصر به ایران بوده و در جای دیگری از جهان وجود نداشته است.
رسانهها و وظایفشان
گذشته از تلاشهای مستمر مدیران شهری در کشور که قصد ایجاد فضایی برای گسترش مطالبات شهروندان داشتهاند، رسانهها نیز گامهای نوینی برای ارائه مفاهیم تازه به ساکنان شهرها برداشتهاند. تردیدی نیست که در این میان رسانههای داخلی توانستهاند ساکنان شهرها را با حقوقشان آشنا کنند. هرچند نباید فراموش کرد که امروزه با گسترش شبکههای اجتماعی و تأثیرگذاری این شبکه بر شهرنشینان روند تازهای در نحوه اطلاعرسانی شکل گرفته است.رسانهها دیگر عرضهکنندگانانحصاری اطـلاعـات محسـوب نمیشوند، بلکهبیشتر عرصههایی برای به اشتراکگذاری مفاهیم نو یا مفاهیم زندگی شهری شدهاند. درحالیکه صحبت ازظهور شهروند- خبرنگار در میان مجامع خبری بسیار است و هر شهروند به نوبه خود میتواند بهعنوان یک خبرنگار مشغول فعالیت شود و نهتنها مطالبات جدیدی را در زندگی شهروندی مطرح کند، بلکه بهعنوان یک ذیحق مطالبات جدیدی را پیگیری کند، دیگر سخن گفتن از رسانههای رسمی و یکطرفه بیهودهگویی است.
یک تجربه
رسانهها بیش از آنکه انتقالدهنده تجارب جدید باشند، در ایران تحلیلگر اتفاقاتی هستند که قرار است رخ دهد. تاکنون بیسابقه بوده است که رسانهها بتوانند گامهای درخشانی برای توسعه فرهنگ شهروندی بردارند. رسانههای مختلف چه در قالب رسانههای نوشتاری و چه رسانههای صوتی و تصویری بیش از آنکه قدرت اقناع شهروندان را داشته باشند، باید مروج و تحلیلگران اندیشهها و فعالیتهای نهادهای شهری باشند؛ حتی اگر برخی از این اقدامات به زعم این رسانهها اقداماتی نامناسب و غیرکارشناسی باشد. تا زمانی که مدیریت شهری تهران اقدام به تولید مطالبات جدید در شهروندان نکرده بود، حتی سخن گفتن درباره مفاهیم زندگی شهروندی بسیار غیرمنطقی مینمود.
هنگامی که مدیریت شهری برای رفع نیازهای معمولی شهروندان گامبرداشت، رسانهها پا به عرصه گذاشتند و مروج اقداماتی شدند که در شهر صورت گرفته است؛بهعنوان مثال در شهر تهران، پیش از آنکه سامانه 137 شروع بهکار کند، کمتر رسانهای میتوانست در تغییر زندگی ساکنان شهرها از شهرنشینی به سمت شهروندی موفق شود اما پس از آنکه شهرداری تهران توانست با اقداماتی چون تاسیس سامانه137، اجرای طرح جهادی در مناطق و پاسخ به نیازهای ابتدایی شهروندان، تاسیس سامانههای مختلف و رفع نیازهای شهروندان فضای لازم را مهیا کند، رسانهها به تدریج به عرصه آمدند و توانستند گامهایی تازه در ارائه مفاهیم داشته باشند؛ آن هم نه به صورت یکطرفه، بلکه به صورت مشارکت در ارائه اطلاعات و در قالب رسانهای که به شهروند نزدیک است.
رسانه و آموزش شهروندی، مفهومی نو
مفهومی مانند رسانه و آموزش شهروندی این روزها مفهومی بسیار عمیق است. مسلما اگر چند سال پیش و بهعنوان مثال در سالهای 82 یا 83 سخن از برگزاری سمیناری با عنوان رسانه و آموزش شهروندی به میان میآمد، نمیشد انتظار داشت که نتیجهای مطلوب بهدست بیاید، اما امروزه با توجه به اقدامات شهرداری تهران در شهر و آمادگی گسترده برای ارائه مفاهیم نوین به زندگی شهروندان، برگزاری سمینارهایی از ایندست میتواند دارای اهمیت باشد؛ هرچند تنها در تهران و برخی از شهرها میتوان سخن از شهروند به میان آورد، اگر نه بسیاری از ساکنان شهرهای کشور، همچنان در هیأت یک شهرنشین هستند و بیش از آنکه با مفاهیم زندگی شهری روبهرو باشند، مطالبات حداقلیشان همچنان بیپاسخ مانده است.
واقعیت این است که تا زمانی که مدیران شهری و مسئولان ارشد ادارهکننده شهرها نخواهند شهرنشینان را به سمت شهروندانی پایدار سوق دهند، تغییری در الگوی سکونت سنتی در شهرها صورت نخواهد گرفت. بیش از آنکه رسانهها بتوانند و بخواهند در تغییر ذائقه ساکنان شهرها مؤثر واقع شوند، این مدیران شهری هستند که باید در فکر تغییر باشند. تغییر مناسبات کاری و الگوهای سازمانی، بیتردید بیش از هر رسانه و تریبونی میتواند در الگوی زیست ساکنان شهرها تغییر ایجاد کند. اگرنه رسانهها تنها تحلیلگران و مفسرانی هستند که گاه حتی زیر چرخهای خردکننده مدیریت شهری ناتوان میمانند. خوشبختانه این روزها تهران بهعنوان پایتخت کشور، گامهای مؤثری برای استقرار این ایده برداشته است و ساکنان این شهر 200ساله نخستین گامهای تبدیل به شهروند یک شهر بزرگ را میپیمایند. رسانهها هم میتوانند همگام آنان باشند؛ بهویژه در روزهایی که هر شهروند یک خبرنگار نیز هست.