متأسفانه همین امر موجب عدم استفاده از بسیاری ظرفیتهای انقلاب شد و چه بسیار نیروهای مؤثر و کارآمد که تعلق خاطر به این دو جناح نداشتند و فرصت لازم برای خدمت را از دست دادند.
اما جریاناتی نوین نظیر اصلاح طلبان و اصولگرایان که برخی از آنان نیز به اشتباه چپ و راست نوین خوانده میشدند در دهه سوم انقلاب شکل رقابتهای سیاسی را تغییر دادند.
پس از تحولاتی که در دولتهای دوم خرداد و قبل آن نظیر شورای شهر اول اتفاق افتاد، مواضعی در مقابل آرمانها و ارزشهای انقلاب شکل گرفت که اوج آن در مجلس ششم رخ نمود و این تقابل به نقطهای رسید که جریان انحرافی از انقلاب، صحبت از دوگانه بودن حاکمیت به میان آورد و لذا برای رویارویی با این روند انحرافی تحرکی در جریان اصولگرایی شکل گرفت که این تحرک خیلی زود و به شکلی تقریباً ناباورانه به نتایج مناسبی رسید.
انتخابات دوره دوم شوراها، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم در پی روند موفقیت آمیزی بود که مجموعه اصولگرایان در پیش گرفته بودند.
اما چرا مردم با اقبال به ظاهر گستردهای که به اصلاحطلبان نشان داده بودند، در طول چند سال با چرخشی آشکار به جریان نوپای اصولگرا که البته ریشه در مبانی اصیل انقلاب داشت رو کردند؟
درباره بازشناخت مجدد دلایل پیروزی جبهه دوم خرداد در سالیان گذشته و سپس رویگردانی مردم از آنان در انتخابات اخیر باید در تحلیلی دقیق بررسی کرد که چه مسائلی سبب رویگردانی مردم از اصلاح طلبان شد و چرا مردم پس از آنان ابتدا با تردید و بعداً مهربانتر و جدیتر به سراغ اصولگرایان آمدند.
گردهم آییم
جمعه پیش فعالان اصولگرا گرد هم آمدند. آنها که تجربه شیرین چند پیروزی را در سالهای اخیر در دور رقابتهای انتخاباتی چشیدهاند، بار دیگر خود برای رقابتی دیگر که به نظر میرسد شکل پیچیدهتر و حساستری به خود گرفته را آغاز کنند.
هرچند که برخی پیروزیهای جریانات سیاسی را در دورهای پیوسته، نتیجه ترکیب سنتزی حرکتهای سیاسی و برداشت عمومی از آن تلقی میکنند، با تجربه تکرار دور پیروزیهای اصولگرایان در انتخابات شوراها، این نتیجهگیری را نقض شده یافتند.
هرچند که انتخابات دور سوم شوراها، به شیرینی دور دوم به دلیل برخی اختلاف سلیقهها میان جریان اصولگرا نبود، اما این موضوع را به اثبات رساند که فهم عمومی مخاطبان جامعه، لزوماً پس از یک دور پیروزی یک جریان، به آن پشت نمیکنند و جریان مقابل را برنمیگزینند؛ اتفاقی که البته در سالهای پیش برای اصلاحطلبان رخ داد.
اصولگرایان با پیروزی در دور سوم شوراها به دنبال تکرار حلقه کامیابیهای خود در نهادهای انتخابی نظیر مجلس و ریاست جمهوری آینده هستند اما آیا برخی اختلاف سلیقهها که بعضاً ناشی از کوتاهبینی و یا عدم شناخت دقیق شرایط و آیندهنگری افراد معدودی است به آنها اجازه خواهد داد که این امر را محقق کنند؟
یکپارچگی و وحدت تنها راه نیل اصولگرایان به اهداف میانمدت و البته استراتژیک آنها است همان که از آن با عنوان پاسداری از اصول و مبانی انقلاب و نظام یاد میکنند.
ساماندهی جدید
اصولگرایان با ساماندهی جدید وارد میدان میشوند. این جمله یکی از فعالان اصولگرا در همایش هفته پیش این تشکل است.
ظرفیت سازی لازم در عرصههای سیاسی و اجتماعی برای عملیاتی کردن برنامهها به صورت پایدار هم، از جمله مهمترین اهداف این ساماندهی عنوان شد. تحقق این هماهنگی و یکپارچگی عاملی برای تقویت و توسعه کشور است که فرصت رسانی مناسب برای ایران اسلامی را فراهم میآورد.
پس بدیهی است که همه گروههای اصولگرا باید درجهت رسیدن به وحدت و فعالیتهای هماهنگ برای انتخابات آتی گام بردارند. لذا علاوه بر جریان سیاسی و اجتماعی مشخصی که توان پایداری و جریان سازی را در جامعه دارد، هماهنگی بیشتر میان بدنه جریان اصولگرا بسیار ضروری و بسا حیاتی است.
تاکید بر اشتراکات از اقداماتی است که میتواند راهگشای اصولگرایان برای رسیدن به یک سیاست همگون برای عمل باشد. از جمله این اقدامات میتوان به خدمترسانی و وفای به عهد و در پی آن کاهش و از بین رفتن تردیدها و افزایش مقبولیت نزد عموم مردم اشاره کرد، مهمی که معمولاً جریانات سیاسی پس از روی کارآمدن گاه با قدمهای سستتر آن را دنبال میکنند.
تاکید جریان اصولگرایی امروز این مطلب است که قدرت هدف نیست و تنها وسیلهای برای خدمت رسانی است پس حال که اصولگرایان در نقاط مختلف از دولت و مجلس گرفته تا شورای شهر و شهرداری، وظیفه سنگین خدمت به مردم را بر عهده دارند باید مراقب این آفت باشند.
ظرفیت سازی
تاکید بر وجود ساماندهی ، یکپارچگی و وحدت نظر هیچ منافاتی با تاسیس و تشکیل چنین مجموعه همراستا و پیگیر اهداف جریان نیز ندارد. بالفعل شدن همه ظرفیتهای جریان نیز از جمله نکاتی است که با بیمهریها یا کج سلیقگی مخدوش میشود لذا نباید اجازه داد تا عیب زشت انحصار در مجموعه اصولگرایان ریشه دواند.
به این منظور باید نیروهای همفکر در کنار یکدیگر ظرفیت سازی کنند و با سازماندهی قوی و برنامهریزی ، دایره وسیع تری برای فعالیت جریان اصولگرا و بالا رفتن احتمال موفقیت آن ایجاد نمایند. یکی از اهداف مهم ساماندهی جدید جبهه اصولگرایان علاوه بر اتحاد ، افزایش ظرفیت جریان اصولگرایی است و بر این اساس باید به طور مداوم، ظرفیت سازی و استعدادیابی و کادریابی در این جریان وجود داشته باشد و این امری است که با فعالیت ساختاری و تشکیلاتی بلند مدت امکانپذیر است.
هدایت جوان
اصولگرایان همچنین باید تلاش کنند تا با آسیب شناسی انتخابات ریاست جمهوری و شوراها، مدیریت جریان را متحول و با ورود مدیریتی جوان، نو و جمعی پروژه اصولگرایان را به پیش ببرند.
با این راهکار در ماههای اخیر خبر از تشکیل گروهی 5 نفره و بعد از آن 15 نفره که نمایندگان مختلفی از گروههای اصولگرا با سلایق گوناگون حضور داشتند، انتخاب شدند تا با سران تشکلها رایزنی داشته باشند که این قبیل حرکات گام مؤثر و مثبت در جهت اتحاد و ائتلاف اصولگرایان ارزیابی میشود.
هرچند که مع الاسف برخی از گروهها این گونه حرکات اتحاد محور را برنتافته و بر خواستههای بعضاً نامعقول در عرصه سیاست خود اصرار میورزند.
نخبگان جریان اصولگرایی جلساتی برای پیدا کردن ساز و کار همگرایی جدید دارند و این جلسات البته بهانهای برای همدلی هم شده است. جلسات این نخبگان کماکان در قالب شورای هماهنگی در ساختمان هشت بهشت دنبال و سازماندهی میشود.
هرچند که در این سالها افرادی شاخصی چون ناطق نوری حضور در این ساختمان فعال این سالها را ترک گفتهاند اما همچنان سنتیها و نسل دومیهای بسیاری فعالیت در این ستاد هماهنگی نیروهای انقلاب که نام شورای هماهنگی را برای خود سالهاست دارد، ترجیح میدهند چون تجربه همکاری و هماهنگی در هشت بهشت برایشان در چند دور رقابت اخیر مطلوب بوده است.
زمزمه حضور برخی شخصیتهای حقیقی و حقوقی دارای نفوذ در میان اصولگرایان همچون مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی و یا مقامات ارشد اجرایی نیز برای ایجاد تفاهم میان احزاب و گروههای سیاسی این جریان، موثر ارزیابی میشود.
آفت جبهه
حرکت یکپارچه نسل دومیهای اصولگرا، حرکتی جبههای و رزمندهوار تلقی و خوانده میشد، از این رو با همه محاسن با معایب و عوارضی هم روبهرو بود.
عارضه حرکت جبههای این است که در تصمیم گیریهای حساس ، احتمال تعارض دیدگاه ها و از هم پاشیدگی وجود دارد. همین امر لزوم هماهنگی به منظور رسیدن به انسجام عملیاتی را بیش از پیش روشن میساخت.
شاید فلسفه تشکیل شورای هماهنگی در همان روزهای ابتدایی همین بود؛ یعنی بهرهگیری از ظرفیتهای گروههای نسل اولی و سنتی و زمینه سازی برای فعال شدن نسل دوم و سوم اصولگراها که پتانسیل فراوانی در گروههای مختلف جامعه را احیا کرده بود.
جریان پیروز این چند سال نکته دیگری را هم باید مدنظر داشته باشند و آن این است که حرکت رو به عقب یعنی بازگشت و اصرار بر اختلاف سلایق، امری بیهوده و کاملاً خودخواهانه خواهد بود که عدم موفقیت تنها ثمره آن است.
همچنین برخی از اعضای تاثیرگذار جریان اصولگرا تلقی خط کشی بین اصولگرایان را با ایجاد ظرفیتسازی های اجتماعی جدید، تحلیلی نادرست میدانند و تاکید میکنند که به هیچ عنوان به دنبال تضعیف دیگر گروههای اصولگرا و تراشیدن و یارگیری از آنها نیستند بلکه آنها به دنبال ایجاد محملی هستند که بخش مهمی از فعالان و نخبگان اصولگرا را که زیر چتر سایر گروهها نیستند در این جایگاه به فعالیت بپردازند.
رمز
تبعیت کامل از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، باور به مشارکت واقعی عموم مردم ، اهتمام به تعقل و کار جمعی عدم نگاه قیم مآبانه، قانونمندی و باورمندی به اتحاد از جمله مهمترین وجوه تمایز نیروهای پیشرو اصولگرا بود و این امیدواری وجود دارد که اصولگرایان بتوانند با تاکید بر نقاط اشتراک زمینههای تحقق اهداف انقلاب و نظام و خدمت رسانی مناسب به مردم و را فراهم آورند.