از آن زمان موج پیروزیهای دوم خردادیها یکی پس از دیگری ادامه یافت. انتخابات دور اول شوراهای اسلامی، مجلس شش و دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، فتح سنگر به سنگر نهادهای کشور توسط این جریان بود اما دقیقاً به همان اندازه که پیروزی خاتمی در دوم خرداد شوک بزرگی را به پیشبینیهای سیاسیون وارد کرد، انتخابات دور دوم شوراها نیز آن خاطره را تکرار نمود.
اکنون پس از ده سال، دوم خردادیها تقریباً تمام سنگرهای سیاسی فتح شده را ترک گفتند. شاید با مرور خاطره آن روزها و دلیل رویکرد اولیه مردم به این جریان، بتوان تصویر انتخابات پیش رو را پیشبینی کرد.
در سال ۱۳۷۰ نزدیک به دو سال پس از انتخاب هاشمی رفسنجانی به عنوان رییس جمهوری و در پی اختلاف نظرهای وی با مجلس سوم که تحت کنترل جناح چپ آن زمان بود، در انتخابات مجلس چهارم، مردم دست به انتخاب جدیدی زدند و در میان ناباوری و برای ایجاد هماهنگی جریان موسوم به راست را برگزیدند تا دولت سازندگی بدون دردسر به کار ادامه دهد.
تشکیل کارگزاران هم در اوایل مجلس پنجم گام دیگری بود که در حقیقت زاویهای را بین نیروهای اصولگرا ایجاد میکرد. دو سال پایانی ریاست جمهوری هاشمی را باید دو سال شکاف بیشتر بین مجموعه نیروهای ارزشی و هاشمی ذکر کرد.
کارگزاران در دوره هفتم ریاست جمهوری در ابتدا به دنبال ائتلاف با جامعه روحانیت مبارز برسر یک کاندیدا بود، اما پس از نهایی شدن نامزد نهایی جامعه روحانیت و توافق بر سر علی اکبر ناطق نوری، کارگزاران به دنبال توافق با دیگر کاندیداها رفتند.
در آن شرایط ناطق نوری به عنوان کاندیدای جریان ارزشی وارد میدان شد. البته وزیر اسبق اطلاعات محمد ری شهری هم در صحنه حاضر و بخشی از اصولگرایان را با خود همراه کرده بود.
در طرف مقابل گروهی که میتوان به آنها لقب «چپ» را داد و بعدها رهبران جریان دوم خرداد شدند، به تکاپو افتادند که برای انتخابات ریاست جمهوری که پیش رو داشتند، یک نامزد همفکر را تدارک ببینند.
گروههای چپ، ابتدا سعی کردند با میرحسین موسوی تماس بگیرند و او را به شرکت در انتخابات و نامزدی از سوی این گروهها ترغیب و تشویق کنند. وی این پیشنهاد را نپذیرفت.
نامزدهای بعدی گروههای چپ به ترتیب، موسوی خوئینیها و سید علی اکبر محتشمیپور بودند که آنها هم نپذیرفتند. بنابراین گروهها خسته و ناامید دنبال کاندیداتوری سید محمد خاتمی رفتند.
خاتمی چگونه آمد؟
خاتمی در ابتدا نپذیرفت و بعد با رایزنی فراوان بالاخره ورود به گردونه را پذیرفت. هدف اولیه آنها نه پیروزی در انتخابات، بلکه مطرح کردن جریان چپ مدرن و سنتی پس از هشت سال رکود در صحنه سیاسی بود.
آنان در حداکثر حالت خوشبینی، حتی در آخرین روزهای مانده به انتخابات امیدوار به رسیدن به مرحله دوم بودند. فروردین ۷۶ زمانی بود که طرفداران خاتمی فهمیدند که رأی کاندیدایشان بیش از چیزی است که فکر میکردند در حالی که جناح رقیب حتی تا نیمه دوم اردیبهشت ۷۶ این احساس را پیدا نکرده بود.
در این زمان کارگزاران سازندگی که بعضاً در مجلس پنجم اختلافاتی را با جناح اکثریت داشت، در یک چرخش دقیقه نودی به حمایت از خاتمی برخواستند و هزینههای تبلیغاتی او را متقبل شدند. به هر حال دوم خرداد فرا رسید و سیدمحمد خاتمی توانست با ۱۴ میلیون رأی اختلاف با رقیب اصلی خود به پیروزی برسد.
متاسفانه افرادی که در اطراف خاتمی گرد آمده بودند از درک این نکته عاجز ماندند که در هرحال شخصیت خاتمی مورد قبول ملت واقع شده است و مردم ایران فقط به سید محمد خاتمی رای داده اند نه به دیگران که بسیاری از اندیشههایشان حتی به مردم عرضه نشده بود.
اصلاحطلبان چه خواهند کرد؟
پس از آن که اصلاحطلبان با اصرار بیش از حد بر اصلاحات سیاسی نتوانستند کار خود را پیش ببرند، جریان اصولگرا با درک به موقع مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم توانست در انتخاباتهای مجلس هشتم، ریاست جمهوری نهم و شورای سوم شهر و روستا هم به پیروزی برسد و حال باید و به علیرغم وجود برخی اختلافات درونی این جریان، آیا سیر موفقیتهای این جریان ادامه پیدا میکند یا این که اصلاحطلبان خواهند توانست مجدداً مجلس را در اختیار بگیرند.
در حال حاضر اصلاحطلبان برنامه مشخصی را برای حضور خود ندارند و تنها سعی دارند بر بزرگنمایی اختلافات درون اصولگرایان تأکید کنند. از سوی دیگر حضور چهرههای مطرح مانند وزرای دولت هفتم و هشتم و همچنین برخی افراد تند شناخته نشده در عرصه انتخابات از دیگر مواردی است که در دستور کار اصلاحطلبان قرار دارد.
در حال حاضر این جریان قصد دارد چنین نشان دهد که مثلث هاشمی، کروبی و خاتمی در رأس تصمیمهای این جریان قرار دارند و انتشار روزنامههای گوناگون در آستانه انتخابات نیز برای حمایت از این تئوری است. البته پس از طرح این مساله یک منبع نزدیک به هاشمی ضمن تکذیب این خبر از دوم خردادیها خواست اینگونه مسایل را مطرح نکنند.
البته این احتمال هم وجود دارد که دلایلی که منجر به جدایی مهدی کروبی از مجمع روحانیون شد در آستانه انتخابات مجلس هشتم دوباره سرباز کند و حتی جریان سنتی اصلاحطلبان هم نتوانند با هم اتئلاف کنند.
این امر به غیر از اختلافات استراتژیکی است که میان سازمان مجاهدین و جبهه مشارکت با حزب اعتماد ملی و مجمع روحانیون وجود دارد. مسالهای که نمود بارز آن در انتقادهای سران این دو جریان پس از انتخابات مجلس هفتم و شکست اصلاحطلبان قابل مشاهده بود.
طیف افراطی اصلاحطلبان از جمله دفتر تحکیم وحدت و برخی از اعضای جنبش دانشجویی هم در خوشبینانهترین حالت اگر انتخابات را تحریک نکنند، بعید است که حاضر شوند بار دیگر به اتئلاف با اصلاحطلبان دست بزنند.
ناگفته نماند طرحی که باعث شد سه تن از اصلاحطلبان به شورای شهر تهران راه یابند یعنی کاندیدا شدن چهرههای نسبتاً معروف و غیرجنجالی در انتخابات مجلس برای عملی شدن با مشکلات زیادی مواجه است چرا که مشارکت و مجاهدین انقلاب حاضر نخواهند شد بدون آن که سهمی از لیست را در اختیار داشته باشند به حمایت از آنها بپردازند. البته شاید روزهای آینده فضای غبارآلود انتخاباتی شفافتر شود.