پس اکنون بیشتر از آنکه نگران وضعیت موجود بیابانهای ایران باشیم، دلمشغول آینده اراضی غیربیابانی هستیم.
آیا در تداوم روند دو هزار سال گذشته، ایران باز هم بیابانی تر و بیابان تر خواهد شد؟
27 خرداد روز جهانی بیابانزدایی است. به همین خاطر گفتگوهایی انجام دادهایم با شماری از کارشناسان و صاحبنظران در همین زمینه.
به گفته کارشناسان در ایران سالانه 48 تن خاک در هر هکتار از دست میرود. این در حالی است که این میزان در اروپا 12 و در آمریکا 4 تن است. بر همین اساس است که ایران در فرسایش خاک مقام نخست را به خود اختصاص داده است.
مهندس ناصر مقدسی، معاون امور مناطق خشک و نیمه خشک سازمان جنگلها و مراتع در این باره میگوید: فرایند توسعه و صنعتی شدن همواره با تخریب محیطزیست، جنگلتراشی و تخریب منابع طبیعی همراه بوده است.
این اتفاقی است که در اروپا نیز روی داده یعنی در جریان صنعتی شدن، بخش عمدهای از منابع طبیعی و محیطزیست در این کشورها نابود شد، با این تفاوت که اروپاییان پس از آن درصدد جبران این تخریبها برآمدند و کنفرانس ریو که نقطه عطفی برای حفظ محیطزیست و زمین بود به همین منظور شکل گرفت. به عبارت دیگر، فلسفه وجودی این کنفرانس دستیابی به یک استراتژی برای حفظ محیطزیست بود.»
پیشی گرفتن بیابانزایی از بیابانزدایی
وی میافزاید: «تخریب محیطزیست و منابع طبیعی در کشور ما ناشی از عوامل متعددی است. از همینرو، نمیتوان انتظار داشت یک نهاد یا سازمان خاص بتواند محیطزیست و منابع طبیعی را حفظ کند.
چرا که عرصه کشور متشکل از مجموعهای از حوزههای کلان است که هزاران حوزه متوسط و کوچک را دربرمیگیرد و در تمام این حوزهها اعم از کوچک و بزرگ مجموعهای از پدیدهها از جمله انسان مشغول فعل و انفعال اند. در این میان نبود سیاستهای موزون توسعه سبب بروز و ظهور مشکلات متعددی شده است.
وقتی در بهرهبرداری از سرزمین، برنامههای تعریف شدهای وجود ندارد سبب میشود در هر استان یا شهرستانی فعالیتهایی به اجرا درآید که هر چند به طور جداگانه مثبت ارزیابی میشود اما مشخص نبودن ارتباط این فعالیتها با یکدیگر و به عبارت دیگر نبود یک برنامه منسجم برای توسعه منطقهای و محلی خود باعث بروز مشکل میشود».
وی معتقد است: «اگر روابط بین بخش آب و کشاورزی، صنعت و مسکن، معادن و راهها و به طور کلی کلیه فعالیتها به طور متوازن در حوزههای آبخیز تعریف شود دیگر شاهد این حجم از مشکلات نخواهیم بود. دقت در برنامهریزیها در کشورهای در حال توسعهای نظیر ایران که رشد جمعیت در آن عاملی تعیینکننده است ضرورتی اجتنابناپذیر است. زیرا رشد جمعیت مساوی است با فعالیت برای افزایش معیشت و اشتغالی که طبعا فشار مضاعفی را متوجه سرزمین و منابع حیاتی میسازد.»
به اعتقاد مقدسی: «بیابانزایی محصول مجموعه عوامل فعالی است که خرده سازمانهایی نظیر سازمان جنگلها و مراتع از مقابله با آن ناتوانند و به رغم همه فعالیتهایی که در این زمینه صورت میدهند نمیتوانند توازن لازم را ایجاد کنند چرا که عواملی که سبب بیابانزایی میشود از رشد فزایندهای برخوردار است. از همینروست که سالانه میلیاردها تومان صرف توسعه جنگل و حفظ عرصههای طبیعی میشود. با این همه، بیابانزایی همواره سیر صعودی طی میکند.
این بدان خاطر است که عوامل ناپایدار در کشور فعال است؛ به عبارت دیگر، روند شتابناک بیابانی شدن سرزمین ایران ناشی از رشد آهنگ توسعه در کشور است. این در حالی است که بررسیها نشان میدهد در بسیاری از موارد رعایت معیارها و ضوابط زیستمحیطی نه تنها مانع از توسعه نمیشود بلکه سبب توسعه پایدار و به نفع روند توسعه در کشور است.»
ضرورت تغییر نگرش در سیاستگذاریها
مقدسی تصریح میکند: «از یکسو آهنگ توسعه بدون در نظر گرفتن ارزیابی زیستمحیطی و از سوی دیگر شرایط اقلیمی کشور دست به دست هم داده و سبب تشدید بیابانزایی شده است. با این همه، ما کمتر به دنبال بهرهوری هستیم و کمتر به تحقیقات بها دادهایم. حال آنکه پرداختن و بها دادن به پژوهش و تحقیقات میتواند از دامنه مشکلات بکاهد و راهکارهای سودمند و همهجانبه را به ارمغان آورد. نبود همین تحقیقات سبب شده که در بسیاری از موارد اولویتها رعایت نشود و از این رهگذر زیانهای قابل توجهی متوجه کشور شود.
نمونهای از عدم رعایت اولویتها را میتوان در فرایند سدسازی مشاهده کرد. برای نمونه 20 سال پیش وزیر وقت نیرو اعلام کرد سالانه 40 میلیون مترمکعب از ظرفیت سدها کاسته میشود.
این نکتهای بود که باید پیش از احداث سدهای جدید مورد توجه قرار میگرفت اما به دلیل بیتوجهی به این مسئله در حال حاضر 40 میلیون متر به 150 میلیون مترمکعب رسیده است.
براین اساس باید ابتدا منشأ را درست کرد. یعنی وقتی میخواهیم سدی احداث کنیم باید فاز مطالعاتی و اجرایی آن از منطقه بالا دست سد آغاز شود. باید در گام نخست بررسی شود که در بالا دست سد چه اتفاقی در حال وقوع است.
باید مشکلات اجتماعی و اقتصادی منطقه بالادست بررسی و ارزیابی شود. وقتی در بالا دست یک سد، کشاورزان روی شیب 60 درصد شخم میزنند بدیهی است که با اولین بارندگی خاکهای کشاورزی وارد حوضچه سد شود. آیا در چنین مواردی نمیتوان با اختصاص یک درصد از هزینه احداث سد، مشکلات کشاورزی بالا دست را برطرف کرد؟
این نکات ظریفی است که از نظر دور مانده است.»وی میافزاید: «نکتهای که تاکنون از آن غفلت شده سیاستگذاری متوازن در مناطق بیابانی است. برای نمونه با توجه به بیابانی بودن کشور و قابلیتهای فراوان این مناطق میتوانستیم با برنامهریزی انرژی لازم برای تمام شرکتها، کارخانجات و منازل مسکونی موجود در استانهای خراسان، کرمان و یزد را از طریق انرژی خورشیدی تامین کنیم، همچنان که استفاده از انرژی بادی گزینهای است که از آن غفلت شده است.
اینها مواردی است که میتواند در برنامهریزیها و سیاستگذاریها مورد توجه قرار گیرد. بویژه آن که اکنون در آستانه تنظیم برنامه پنجم توسعه قرار داریم. باید در سیاستگذاریها به اولویتها پرداخته شود تا براساس آن از توانمندیهای کشور استفاده شود. این شیوهای است که میتواند روند بیابانزایی را عوض کند و حداقل از شدت آن بکاهد.»
ما صاحب تجربهایم
مهندس محمدرضا گنجی، مدیرکل سابق دفتر تثبیت شن و بیابانزدایی میگوید: «حدود 80 درصد از اراضی کشور در مناطق خشک و نیمهخشک واقع شده و در حال حاضر حدود 34 میلیون هکتار از عرصههای کشور را اراضی بیابانی تشکیل میدهد. این در حالی است که خطر بالقوه بیابان شدن سایر اراضی همچنان وجود دارد.»
وی در ادامه با اشاره به تجارب کشور در زمینه تثبیت شن و بیابانزدایی میافزاید: «تثبیت شنهای روان در کشور از سال 1338 آغاز شد و خوشبختانه در این زمینه تجارب ارزندهای بهدست آمد تا آنجا که ما توانستیم 3 هزار هکتار از اراضی شنزار امارات متحده عربی را پیش و پس از انقلاب تثبیت کنیم.
بر این اساس میتوان گفت ما برای مهار بیابان صاحب تجربهایم تا آنجا که میتوانیم این تجربه را صادر کنیم اما در این میان آنچه باید مورد توجه قرار گیرد فرهنگسازی و ارتقای آگاهی عمومی است؛ بهطوری که دانش عمومی به درجهای برسد که حاشیهنشینان جنگل و مردمان کویرنشین از یکسو مانع تخریب پوشش گیاهی شوند و از سوی دیگر، حامی کارهای اجرایی در زمینه حفظ پوشش گیاهی باشند.»
نوار سبز کشور در معرض بیابانزایی
مهندس کاظم نصرتی نصرآبادی رئیس جامعه جنگلبانی ایران میگوید: « بر اساس تعاریف جدید مجامع بینالمللی و بررسیهای بهعمل آمده، تقریباً تمام عرصههای کشور در حال بیابانزایی و بیابان شدن است. حتی نوار باریکه شمال کشور هم در معرض بیابانزایی است و این ناشی از آن است که کشور ما نیز متأثر از اتفاقات ناگواری است که در سایر نقاط جهان روی داده از جمله تغییرات آب و هوا و گرم شدن کره زمین، سبب خشکسالیهای پیدرپی و نسبتاً طولانی در کشور شده است.
در حال حاضر، اغلب دشتهای ما بر اثر بهرهبرداری بیرویه در حال تخریب است. منابع آبهای زیرزمینی ما بهشدت افت کرده و حتی بعضی دشتها دچار نشست شده است. اراضی حاصلخیز و آبی نیز حاصلخیزی خود را از دست داده و با تغییر کاربری تبدیل به ساخت و ساز شده و از همین رو، شیبها، دامنهها و تپهماهورها شخم و شیار میشود. این عوامل علاوه بر تخریب پوشش گیاهی، باعث فرسایش شدید خاک شده است و در نتیجه مجموعه آب و خاک کشور در معرض تهدید و تخریب قرار گرفته است.»
وی میافزاید: « در یک جمعبندی میتوان گفت تخریب سرزمین بر کل عرصههای کشور حاکم شده است. حتی در شمال کشور مساحت جنگلها کاهش یافته، اراضی کشاورزی تغییر کاربری یافته و از کیفیت خاک کاسته شده است تا آنجا که به قول یکی از کشاورزان نمونه مازندرانی طعم و مزه اکثر محصولات کشاورزی تغییر کرده است.»
نصرتی تأکید میکند: «این مطالب نهتنها به معنای مخالفت با توسعه اقتصادی، صنعتی و کشاورزی نیست بلکه در راستای اعتقاد به توسعه کشور است، چون هرگونه توسعه بایستی در پناه امنیت و پایداری آب و خاک کشور صورت بگیرد. ضمن آنکه حفاظت از آب و خاک در شمار وظایف حاکمیتی است.
بر این اساس تمام کارشناسان، رسانهها و مطبوعات معتقد به توسعه کشورند اما بر این باورند که همانطوری که در چشمانداز 20 ساله نظام تصریح شده توسعه همه جانبه باید در پناه محیطزیست سالم صورت پذیرد. بنابراین یکی از ضرورتهای توسعه پایدار، حفظ محیطزیست و منابع طبیعی کشور به عنوان منبع و بستر حیات انسانهاست، چرا که از دست دادن آب و خاک کشور به مثابه از دست رفتن بخشی از کشور است.»
عوامل انسانی مهمترین عامل بیابانزایی
دکتر محمد خسروشاهی، عضو هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور معتقد است: «آنچه امروز در کشور باعث بیابانزایی میشود عوامل انسانی است به عبارت دیگر، افزایش جمعیت به خصوص افزایش جمعیت روستانشین بیش از هر عامل دیگری به گسترش بیابانها دامن میزند.چرا که روستانشینان برای تأمین معاش ناگزیر به کشاورزی و دامداری هستند.
اما از آنجا که با کمبود آب مواجهاند آب مورد نیاز را از طریق چاه عمیق تأمین میکنند از سوی دیگر چون این چاهها بیتوجه به امکانات سفره آب زیرزمینی و آبخوانها حفر میشود با پمپاژ بیرویه آب علاوه بر اینکه سطح آب زیرزمینی پایین میرود تعادل هیدرواستاتیک بین آب شور و شیرین بههم میخورد و در ادامه پمپاژها آب شور به طرف سفرههای آب شیرین هجوم میآورد و در نتیجه کم کم خاک شور میشود و باعث کاهش کیفیت محصول میشود.
کشاورزان نیز برای جبران این معضل، به اراضی همجوار روی میآورند و نتیجه آن میشود که روی زمین شورهزار و کویر درست میشود. در زیر زمین نیز سطح آب تا اندازهای افت میکند که باید چاه کفشکنی شود. این معضلی است که دامنگیر بسیاری از مناطق کشور شده. نمونه بارز آن را میتوان در استان کرمان و در دشت رفسنجان سراغ گرفت؛ بهطوری که چاههایی که در اوایل انقلاب 80 متر عمق داشت اینک عمق آن به 300 متر رسیده است و چنانچه چارهای برای انتقال آب به این دشت صورت نگیرد در 20 سال آینده باغهای پسته رفسنجان بهطور کلی نابود و این اراضی تبدیل به بیابان میشود.»
چه باید کرد؟
وی در خصوص چگونگی کنترل بیابانزایی تصریح میکند: «هر طرح و برنامهای که در جهت ارتقا و بهبود کیفیت و کمیت آبیاری برای جلوگیری از اسراف و اتلاف آب انجام شود بهطور غیرمستقیم راهکاری در جهت مهار بیابانزایی بهشمار میآید.
بنابراین استفاده از روشهای علمی و مدرن آبیاری (کوزهای، قطرهای، تحت فشار و نظایر آن) که صرفهجویی در آب را سبب میشود همچنین بهکارگیری روشهایی برای کنترل و استفاده بهینه از آبهای سطحی موجود و اجرای طرحهای آبخوانداری و پخش سیلاب و تغذیه مصنوعی از راهکارهایی است که میتواند در مهار بیابانزایی نقشی مؤثر ایفا کند.
البته در کنار موارد یاد شده ضروری است وزارت نیرو به موازات این اقدامات، چاههای غیرمجاز را مسدود کند و همچنین با نظارت بر چاههای دارای پروانه مانع از بهرهبرداری بیرویه از این چاهها شود.به گفته خسروشاهی «بهبود وضعیت معیشت اقتصادی ساکنان بیابان، اصلاح روش تأمین انرژی در مناطق مستعد بیابانزایی (استفاده از انرژی خورشید و باد)، گسترش طبیعتگردی و اکوتوریسم، کنترل جمعیت و تولید اشتغال، استفاده از تکنیکهای جدید و مناسب برای کشاورزی در بیابان از دیگر راهکارهایی است که میتواند مانع از گسترش بیابان و بیابانزایی در کشور شود.»