در سال92 بهعنوان سال پایانی برنامههای درازمدت شهری تغییرات گستردهای در پایتخت رخ داد. هنگامی که بحث تغییر شکل شهر و متعاقب آن تغییر روحیه اجتماعی و فرهنگی شهروندان به میان میآید، هیچکس به اندازه یک جامعهشناس نمیتواند از اثرات این تغییر صحبت کند؛ اینکه چه تأثیراتی داشته و تا چه اندازه سبک زندگی شهروندان را دستخوش تغییر کرده است. این بخش بهعنوان حلقه تکمیلی پیوستهای اجتماعی مطرح میشود و میتواند کمک شایان توجهی به مسئولان و مردمی باشد که با پدیدههای جدید شهری روبهرو هستند. بزرگراههای امامعلی، باکری و پل طبقاتی صدر بخشی از بزرگترین رخدادهای ماههای اخیر هستند که مورد پذیرش ترافیکی شهروندان قرار گرفتهاند اما هر فضای نوین شهری علاوه بر این، به رویکرد اجتماعی و پیوست ثانویهای نیاز دارد که پروژه را برای شهروندان مقبولتر کند. از همین رو سراغی از دکتر داور شیخاوندی، جامعهشناس و استاد دانشگاه گرفتیم و با وی در اینباره به گفتوگو نشستیم. وی که دکتری جامعهشناسی خود را از دانشگاه سوربن پاریس کسب کرده و سابقه تدریس در دانشگاههای مختلف را در کارنامه خود دارد، با 40سال عضویت علمی و تالیف و ترجمه 24عنوان کتاب در حوزههای مختلف جامعهشناسی، معتقد است که شهروندان باید در توسعه شهر نقش داشته باشند تا بتوانند با تغییرات به خوبی کنار آمده و ارتباط برقرار کنند. صحبتهای این استاد دانشگاه در پی میآید.
- در سالها و ماههای اخیر پایتختنشینان با توسعه فیزیکی متنوعی روبهرو بودهاند. بزرگراههای متعدد، خیابانهای جدید، خطوط مترو، اتوبوس تندرو و دهها تغییر دیگر همه در محیط زندگی شهروندان تهرانی رخ داده است. بهعنوان یک جامعهشناس این تغییرات را چگونه تحلیل میکنید؟
خوشبختانه در سالهای اخیر، سرمایهگذاری زیادی در تغییرات فیزیکی شهر تهران داشتهایم تا با این تغییرات، زمینه برای زندگی راحتتر شهروندان این کلانشهر مهیا شود اما نکته قابلتوجه این است که این تغییرات فیزیکی با تغییرات ذهنی و جمعیتی همسانی پیدا نکرده و بسیاری از شهروندان بهویژه مهاجران موقتی و دائمی از شهرهای دیگر نتوانستهاند با تجدد شهر ارتباط برقرار کنند.
- ریشه این بحث در کجاست؟
سرعت رشد و توسعه پایتخت بهویژه در سالهای اخیر به قدری بوده است که برخی شهروندان این کلانشهر 5/8میلیون نفری نتوانستند همگام با این تغییرات پیش بیایند و در برخی از موارد از رسیدن به این تجدد جا ماندهاند. رفتارهای نابهنجاری که گاهی اوقات از سوی شهروندان و حتی دانشجویان- که نماد قشر فرهیخته و با معلومات هستند- سر میزند، دقیقا نشاندهنده این موضوع است که آنها آموزشهای لازم برای همراهی با سرعت آبادانی شهر را ندیدهاند و به بیان سادهتر با شهر خود بیگانه هستند.
- چاره چیست؟ برای اینکه شهروندان نیز پابهپای شهر رشد کرده و تغییر کنند، چه باید کرد؟
خوشبختانه در شهر، بهویژه در شهری مانند تهران، فضاهای آموزشی زیادی فراهم است. در این زمینه میتوان از رسانهها و نهادهای مختلف اطلاعرسانی و آموزشی استفاده کرد. فقط باید بپذیریم که در راه توسعه شهر، قبل از هر چیز آموزش و مشارکت اجتماعی حرف اول را میزند. دقت کردهاید که در یک روستای کوچک یا محلهای قدیمی، مردم چطور هوای یکدیگر را دارند و همه برای ارتقای وضعیت روستا یا محله خود تلاش میکنند؟ اما در شهرهای بزرگ و بهویژه کلانشهر تهران، این محوریت و اتحاد از بین رفته و شهروندان «خودمدار» و «خودمحور» شدهاند. دیگر آن احساس تعلق خاطر به محل زندگی خود را ندارند و رفتارهایی که از آنها سرمیزند، نهتنها سازنده نیست بلکه حتی غیرمدنی و غیرشهری است. برای رفع این مشکل، تنها باید محله محوری را رواج داد و از خود شهروندان برای پیشبرد اهداف شهر استفاده کرد.
- کلاسهای آموزش شهروندی که در سالهای اخیر توسط نهادهای اجتماعی شهری برگزار میشود، تا چه اندازه میتواند این آموزشها را به شهروندان ارائه کند؟
بیشک این کلاسها در کنار آموزش و پرورش، رسانهها و دیگر نهادهای اجتماعی، نقش مهمی در فرهنگسازی ایفا میکنند اما واقعیت امر این است که تا زمانی که این کلاسها از حالت تئوری خارج نشده و کار توسعه شهر عملا دست مردم نیفتد، نمیتوان انتظار زیادی از همراستا شدن توسعه شهر و ارتقای سطح فرهنگ مردم داشت؛ بهعنوان مثال نهادهایی مانند شورایاری و خانه شهریاران جوان، زیرساختهای بسیار مناسبی در این زمینه هستند که با بهرهگیری از تمام ظرفیتهای اینچنینی میتوان مردم را برای توسعه و رشد شهر بهکار گرفت. از طرفی فرهنگسراها، خانههای فرهنگ و سراهای محله هم گزینههای بسیار مناسبی برای آموزش به شهروندان بهحساب میآیند که میتوان از این ظرفیتها هم به خوبی استفاده کرد.
- یعنی شما این ایده را مطرح میکنید که مردممدار بودن توسعه باعث میشود شهروندان با رشد محل زندگی خود راحتتر کنار بیایند؟
دقیقا همینطور است. خود شما زمانی که در نظرسنجی انجام یک طرح جدید در نزدیکی خانهتان شرکت کرده و در تمام دوران اجرای طرح، دستاندرکار باشید، راحتتر با این توسعه و تغییر کنار میآیید یا زمانی که چشم باز کنید و ببینید شکل منطقهتان به کلی تغییر کرده است؟ بیشک مردممدار بودن توسعه، راه ایجاد ارتباط شهروندان با تغییرات شهری است.
- بهعنوان یک جامعهشناس، برآیند این حجم تغییرات در پایتخت را که در سالهای گذشته چهره شهر را به کلی دگرگون کرده است، چگونه میبینید؟
ببینید! از منظر جامعهشناسی این سرعت در تغییر شهر مطلوب نیست اما مسئولان شهری برای این توسعه ناگزیر بودهاند. زمانی که از گوشه و کنار کشور جمعیت زیادی به تهران آمده و در اینجا ساکن شدند، مسئولان شهری به ناچار باید به فکر خدمترسانی به این افراد میافتادند. حاصل این فکر همین چیزی است که امروز من و شما آن را میبینیم. با توجه به این مسئله، از نظر من برایند کلی این تغییر چهره مثبت است؛ مراکز خدماتی و رفاهی بیشتر شدهاند و دسترسی افراد به این مراکز آسانتر صورت میگیرد. در زمینه حملونقل نیز وسایل حملونقل عمومی گسترش پیدا کرده و جابهجایی شهروندان به نقاط مختلف شهر نسبت به گذشته راحتتر شده است. اما به هر حال نقاط ضعفی هم دارد که بیگانه شدن شهروندان با شهر، یکی از آنهاست. اگر از خود شهروندان برای این تغییرات مشورت گرفته شود، معتقدم که نهتنها در اجرای کار، بلکه همانطور که مردم برای مدرسهسازی و مسجدسازی سرمایهگذاری کرده و پیشقدم میشوند، همانطور هم به کمک مسئولان شهری میآیند تا محل زندگیشان به بهترین شکل ممکن رشد کرده و توسعه پیدا کند.