در «روز سوم» از دریچه عشق و نجات سمیره به نجات وطن میرسیم؛ نجاتی که همه در پای آن قربانی میشوند و شاید در این میان سمیره حکم مام وطن را دارد. پوریا پورسرخ بعد از چند تجربه همکاری با محمد حسین لطیفی در مجموعههای «فرار بزرگ»، «وفا» و «صاحبدلان» این بار در نقش یک جوان خرمشهری در «روز سوم» ظاهر شده است.
پورسرخ که ظاهراً قصد ندارد به هیچ کدام از پیشنهادهای لطیفی جواب رد بدهد، معتقد است هیچ کس بهتر از او نمیتوانسته نقش رضا را بازی کند، با پورسرخ که این روزها مشغول بازی در یک مجموعه تلویزیونی است از «روز سوم» گفتیم؛ فیلمی که این روزها بر پرده سینماهای تهران است.
- چطور شد که برای بازی در فیلم «روز سوم» انتخاب شدید؟
- در زمانی که سریال «صاحبدلان» ساخته میشد آقای لطیفی داستانی واقعی را در مورد خرمشهر تعریف کردند که فیلمنامه «روز سوم» بر اساس آن نوشته شده بود، از همان موقع من علاقهمند به بازی در این فیلم شدم.
- بعد از مطالعه فیلمنامه چه حسی داشتید؟ به هر حال رضا در «روز سوم» شخصیتی است که در موقعیتهای بسیار دشواری قرار میگیرد؟
- شاید این برای اولین بار بود که در سینما نقشی به من پیشنهاد شده بود که بسیار جای کار داشت. موقع مطالعه فیلمنامه به این فکر می کردم که نقش رضا جای کار زیادی دارد و اگر بعد از ساخته شدن فیلم رضا دیده نمیشد مطمئن بودم که ضعف از جانب من بوده است. نقش موقعیتهای دراماتیک بسیار خوبی داشت و این انگیزه زیادی در من ایجاد میکرد، خوشحالم که این فیلم در جشنواره هم از سوی داوران و هم از سوی مردم به عنوان فیلم برگزیده انتخاب شد.
- و آیا هیچ سکانسی بود که در همان زمان مطالعه فیلمنامه تاثیر خاصی روی شما بگذارد؟
- بسیار زیاد ، برای مثال سکانسی که رضا و سمیره در محاصره دشمن هستند و سمیره پیشنهاد میکند که رضا به او شلیک کند تا سمیره به دست عراقیها نیفتد. تصمیمگیری رضا در آن شرایط و تردید او در این که در چنین موقعیتی چه باید بکند، سکانس بسیار سخت و در عین حال بسیار تاثیر گذار بود.
- ظاهراً خود آقای لطیفی هم چندین بار به خاطر همین سکانس در خلوت خود بارها اشک ریختهاند.
- بله، البته به غیر از آقای لطیفی بسیاری از افراد گروه هم چه آنهایی که از ابتدا بودند و چه آنهایی که در خرمشهر به ما ملحق شدند، چون دوره محاصره خرمشهر را به یاد داشتند بعضی صحنهها را که میدیدند خاطرات آن دوران برایشان تداعی میشدناخواسته تحت تاثیر قرار می گرفتند که شخصیت های واقعی داستان این قضیه را تشدید میکرد.
- پس میتوانستید تصور کنید که اگر به جای رضای واقعی بودید در آن شرایط دشوار چه تصمیمی میگرفتید؟
- حتی تصورش هم برایم سخت و غیر ممکن است. تصور این جابجایی هم برایم آزاردهنده است اما جالب است بدانید من بیتجربه، در مواقعی که باید سر صحنه گریه میکردم مجبور به یادآوری یک خاطره تلخ در ذهنم هستم تا حس لازم را به دست بیاورم، اما سکانس مربوط به دفن سمیره در خاک، به خودی خود آنقدر تاثیر گذار بود که به راحتی میتوانستم آن را حس کنم. این سکانس آنقدر ملموس بود که لازم نبود برای در آمدن حس صحنه، اتفاق دیگری را در ذهن تداعی کنم.
- اگر قرار باشد «روز سوم» را با فیلمهای دیگری که در ژانر دفاع مقدس ساخته شدهاند مقایسه کنید، به نظر شما چه چیز باعث تمایز این فیلم از نمونههای مشابهی همچون «دوئل» و یا «کیمیا» میشود؟
- البته خودم را در جایگاهی نمیدانم که بخواهم فیلمهای دیگر را نقد کنم، اما «روز سوم» هم مانند هر فیلم خوب دیگری که در این ژانر ساخته شده حرفهای تازهای دارد. ولی به لحاظ بودجه و زمان محدودی که صرف ساختن این فیلم شد مطمئنا کمتر فیلمی را سراغ خواهید داشت که با این شرایط و امکانات ساخته شود. این فیلم اولین فیلم خوب این ژانر نیست و آخرینش هم نخواهد بود.
- اما عدهای معتقدند که واقعی بودن آدمها در «روز سوم» باعث تفاوت آنها شده است. رزمندههایی که از جنس آدمهای زمینی هستند، عشق میورزند و... در مواقعی که لازم است برای دفاع از ناموس تا پای جان می ایستند.
- بله، دقیقاً همین طور است. آنها هم از جنس ما بودند. زمانی که این فیلم ساخته میشد تهیهکننده به من یک سیدی محتوی 25 ساعت از خاطرات آدمهایی که در زمان محاصره آبادان آنجا بودند داد. بسیاری از سکانسها از جمله سکانس کانال هم واقعی بود و از همین خاطرات برگرفته شده بود. این خاطرات واقعی «روز سوم» را به اصل و واقعیت نزدیک میکرد.
- در زمان فیلمبرداری آیا با مردم بومی خرمشهر هم روبهرو شدید؟ واکنش آنها به ساخت این فیلم چه بود؟
- بله، هم با آنها روبهرو شدیم و هم فیلم را با آنها دیدیم. جالب است بدانید فیلم را با دانش آموزان و مردم خرمشهر و آبادان دیدیم و آنها بسیار راضی بودند، خصوصا از لهجه بعضی از بازیگران که به عقیده آنها بسیار به واقعیت نزدیک بود..
- یکی از سکانسهایی که طولانی به نظر میرسد فصل کانال و وصیتکردن رزمندههاست. به نظر شما این فصل بیش از حد طولانی نیست؟
- بله، همین طور است. ولی به هر حال این نظر کارگردان بود. جا دارد این را بگویم که آقای لطیفی در مدت زمان اندک و بسیار فشرده این فیلم را ساختند و به جشنواره رساندند. تولید یک فیلم جنگی در زمان کوتاه ایشان را بسیار تحت فشار قرار داد.
ما در شرایط جوی عجیبی گیر کرده بودیم و مجبور بودیم در هنگام بارندگی فیلمبرداری کنیم. به نظر من فقط برای همین باید به آقای لطیفی 16سیمرغ بلورین داد. در ضمن جای جناب آقای صفار هرندی وزیر محترم ارشاد در هنگام فیلمبرداری بسیار خالی بود و ما دوست داشتیم ایشان از پروژه «روز سوم» همانند بعضی پروژههای جنگی دیگر بازدید میکردند.
- و یا فصل رویارویی 18 ایرانی با یک لشکر عراقی هم کمی غیر واقعی به نظر نمیرسد؟
- بله،اما جالب است بدانید زمانی که این آدمها سمیره را نجات دادند همه توانستند جان سالم از این مهلکه به در ببرند. این واقعیت داستان است که آقای لطیفی آن را تغییر دادهاند و در «روز سوم» اکثر این افراد شهید میشوند. ما همه آن آدمها را در زمان فیلمبرداری میدیدیم البته غیر از سمیره و رضا که در شیراز بودند. بعد از تماشای فیلم هم واکنش همه آنها مثبت بود که البته شاید به خاطر بزرگواری بیش از حدشان بود.
- آقای پورسرخ، بازی در «روز سوم» حکایت از تغییر مسیر شما در کارنامهتان دارد. نوعی فاصلهگرفتن از نقش جوانهای عاشقپیشه کارهای قبلیتان. این تحلیل را قبول دارید؟
- تغییر مسیر را قبول دارم، اما این را باید بگویم که من بعد از سریال «وفا» چون بسیار بیتجربه بودم ناخواسته وارد بازی برخی مطبوعات شدم. شاید برخی مصاحبههای نسنجیده و... اما بعد سعی کردم از این مسیر دور شوم. من در سریال «صاحبدلان» یک نقش فرعی را بازی کردم نقش شاهین که یک لمپن بالای شهری است. من به غیر از «وفا» دیگر چندان هم نقش جوانهای عاشقپیشه را بازی نکردم.
- منظورتان برنامه شب شیشهای است؟
- بله، از من چندین بار برای حضور در این برنامه دعوت شد و من در نهایت به درخواست مدیر شبکه پنج به شب شیشهای رفتم ولی وقتی در رسانه ملی ما سؤالاتی مطرح میشود که قصدش دامن زدن به حواشی بیارزش است، دیگر از مطبوعات به اصطلاح زرد نمیتوانیم توقعی داشته باشیم.
اشاره به اینکه من صدای بازیگر دیگری را تقلید میکنم و طرح این پرسش که چرا این قدر روی جلد نشریات مختلف هستم. در چنین برنامهای اگر بخواهی مثل مجری پاسخ بدهی جو متشنج میشود و اگر جواب منطقی بدهی اتفاق دیگری میافتد.
- به بازی در نقش فرعی اشاره کردید. آیا معتقدید که فقط باید نقش اول بازی کنید و علیرغم میلتان نقش فرعی بازی کردید؟
- نه، اما با شرایطی که به وجود میآید یک بازیگر نیاز دارد خودش را به گونهای تثبیت کند و شاید بازی در نقشهای فرعی به گونهای باعث تزلزل شود. اما من با «صاحبدلان» میخواستم تغییر مسیر بدهم.
- حضور متفاوت شما در «روز سوم» نامزدی سیمرغ بلورین را برایتان به همراه داشت و البته نامزد شدن شما باعث طرح انتقاداتی از سوی برخی بازیگران شد. درباره این اعتراضها چه نظری دارید؟
- این جملات بیشتر از جانب کسانی مطرح میشد که با «روز سوم» رقابت داشتند و یا بهتر بگویم به آن حسادت میکردند. پیشکسوتان این حرفه جایگاه غیر قابل دسترسی دارند و همیشه از حضور جوانان حمایت میکنند اما یکسری از دوستان همسن و سال هستند که طبیعی است واکنشهایی داشته باشند.
اما سینما تاکسی نیست که هر کس زودتر رسید حق سوار شدن داشته باشد. من معتقدم کاندیدا شدن و سیمرغ گرفتن با ارزش است ولی آنهایی که مدعی هستند سیمرغ بیارزش است برای بهدست آوردن آن هر ارزشی را زیر سؤال میبرند. من مدعی این هستم که هیچ کس بهتر از من نمیتوانست نقش رضا را بازی کند.
اگر قرار است بنا را بر این بگذاریم که هر کس تازهکار است، نباید در کارش موفق شود من پیشنهاد میکنم جام قهرمانی فوتبال را از علی دایی بگیرند چون او برای اولین بار مربیگری را تجربه میکرد.
- ظاهراً این روزها مشغول بازی در یک مجموعه تلویزیونی هستید. فکر نمیکنید برای بقا در سینما بهتر است حضور خود را در تلویزیون کمرنگ کنید؟
- من بعد از «روز سوم» شش یا هفت فیلمنامه را خواندم که همه نقشها در آن تکرار چیزی بود که تا به امروز بازی کرده بودم. من نمیخواهم نقش تکراری بازی کنم و در این میان یک نقش خوب تلویزیونی را به یک نقش ضعیف سینمایی ترجیح میدهم.
البته حق با شماست ما داشتیم نمونههایی را که در تلویزیون چهره شدند و بعد از آن در سینما غیر قابل دسترس، اما هر قانونی یک تبصره هم دارد. در کشور ما فاصله تلویزیون و سینما چندان زیاد نیست و البته گاهی در تلویزیون امکاناتی وجود دارد که سینماییها به هیچ وجه آن را ندارند. البته زیاد دیده شدن در تلویزیون را چندان نمیپسندم و بعد از این کار تلویزیونی ترجیح میدهم لااقل برای دو سال از تلویزیون دور باشم.